احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:روحالله بهزاد/ دو شنبه 9 اسد 1396 - ۰۸ اسد ۱۳۹۶
دو روز پیش مایک پنس، معاون دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا در گفتوگویی که از طریق ویدیوکنفرانس با محمد اشرف غنی داشته، گفته است که امریکا و افغانستان، همچنان همکار باقی میمانند.
به نقل از دفتر رسانههای ارگ، “معاون رییسجمهوری ایالات متحدۀ امریکا از تلاشهای حکومت وحدت ملی اظهار خوشبینی کرده و گفته است که حکومت وحدت ملی طی دونیم سال گذشته با پیشبرد مسوولیتهای عمده، دستآوردهای خوبی را در عرصههای مختلف رقم زده است و این تلاشها قابل تمجید میباشد”.
مردم افغانستان درحالی با چنین تعریف و توصیفهای دور از واقعیت مواجه میشوند که از بدو ایجاد حکومت وحدت ملی، داد و فغانشان از حکومت به اصطلاح «وحدت ملی» به آسمانها رسیده است.
با این وجود، پرسشیهایی که بعد از شنیدن این خبر در ذهن بسیاریها؛ به ویژه کارشناسان سیاسی خطور میکند، این است که چه چیزی حکومت ترامپ را بر این باور رسانده است که حکومت وحدت ملی مسوولیتهایش را انجام داده و دارد به طرف به پیش میرود؟ آیا حکومت ترامپ واقعیتهای افغانستان را نمیبیند یا قصداً به از آنها چشمپوشی میکند.
نگاه پروژهیی
به باور بسیاری از کارشناسان، در چنین حالتی، دو فرضیه مطرح میگردد، یکی اینکه نگاه حکومت ترامپ به افغانستان و حکومتِ بر سر اقتدار در این کشور، پروژهیی است. به این معنا که امریکا با بر سر کار آوردن کسانی در ارگ در پی تطبیق پروژه، اهداف و برنامههای منطقهیی خود هستند و مجریان این برنامه در ارگ هم در این کار موفق به در آمده اند و به همین خاطر است که با اظهار نظرهای غیر واقعی میخواهد برای حکومتِ بر سر اقتدار مشورعیت بیشتر بدهند.
همه شاهد هستیم که انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۳ با بحران مواجه شد و در پی آن، وزیر خارجۀ امریکا آمد و بدون در نظرداشتِ، قانون اساسی افغانستان و رأی و خواست شهروندانِ کشور، حکومت وحدت ملی را ایجاد کرد. مردم هم از آنجا که خواهان گسترش بیشتر بحران نبودند، تن به این حکومت دادند.
مردم با یک دنیا ناامیدی بازهم به حکومت وحدت ملی امید بستند و انتظار داشتند که این حکومت بتواند فضای ملتهب، امنیتی و بحرانی افغانستان را فروکش کرده و کشور را به مسیر آرامش و «وحدت ملی» واقعی سوق دهد؛ اما با گذشت زمان دیده شد که محمد اشرف غنی با نگاه قومی و گزینشی، در پی حذف بسیاری از سران جهادی، سیاستمداران و چهرههایی که در دوران کارزار انتخابات او را همراهی نکرده –از هر قوم و جریانی- بودند برآمد. فضا رفتهرفته بهگونهیی شده است که امروز تعداد انگشتشمار از افراد در ارگ ریاستجمهوری بیتوجه به پیامدهای اعمالشان در مورد کشور و آیندۀ کشور تصمیم میگیرند و هیچ گروه و جریان دیگری را بر نمیتابند.
طرفه اینکه امریکا به خاطر اینکه این گروه خاص در ارگ پروژۀ آنان را به درستی به پیش میبرند، برایشان مهم نیست که در مورد سرنوشت و آیندۀ مردم افغانستان چه میکنند. برای امریکاییان مهم این است که ارگ دارد در مسیر اهداف آنان در حرکت است. اشرف غنی و حواریونش نیز خوشحال به این هستند که توانسته اند امریکا را قناعت بدهند تا در تصمیمگیریهای قومی و حذفی آنان دخالت نداشته باشد.
لابیگری
در علوم سیاسی، لابیگری یک عمل و حرفۀ ویژه است که منظور آن تلاش برای گسترش نفوذ یک دیدگاه و دیدگاه مشخص در دستگاه حکومتی یک کشور یا در افکار عمومی است. در برخی از کشورها، دفترهای ویژهیی به نام «دفترهای لابیگری» وجود دارد که در ازای دریافت پول، به تلاش برای پیشبرد حمایت از یک دیدگاه خاص به وسیلۀ نفوذ در دولت و یا افکار عمومی میپردازند. لابیگرها با کمک و به کارگیری روشهای حقوقی٬ مجاز و غیر مجاز و مدیریت مفید روابط اجتماعی کوشش در رسیدن به اهداف خود دارند.
یکی از عوامل پُر قدرتِ نفوذ در سیاستهای دولت ایالات متحدۀ امریکا لابیگری است. از آنجا که امریکا کشور قدرتمند دنیا است؛ بسیاری از کشورها با استفاده از این ابزار سیاسی تلاش میکنند تا در سیاست خارجی امریکا برای خود و کشورشان جایگاه مناسبی تعریف کنند.
در ماه قوسِ سال ۱۳۹۵ وزارت دادگستری امریکا اسنادی را پخش کرد که نشان میداد، حکومت وحدت ملی افغانستان با توسل به روشهای «غیر قانونی» یک میلیون و ۵۰۰ هزار دالر را به ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون، نامزد شکستخوردۀ امریکا کمک کرده است.
بر بنیاد این گزارش، اشرف غنی برخلاف عرف سیاسی؛ بهجای استفاده از وزارت خارجۀ افغانستان با استفاده از «اجمل غنی» عضو خانوادۀ خود، کمکی به ارزش یک میلیون و ۵۰۰ هزار دالر را در اختیار مسوول ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون قرار داده است.
اما تفاوتی که لابی دیگر کشورها با لابی افغانستان به صورت خاص، لابی حکومت وحدت ملی با دیگر حکومتها و کشورها دارد، در این است که سایر کشورها تلاش میکنند با اتکا بر پشتیبانی امریکا، بنیانهای حکومت ملیشان را مستحکم کنند، اما حکومت وحدت ملی در تلاش است تا با کمکگیری از افراد، دیدگاههای قومی و سمتی خاصی را پوشش ملی دهد و در آن، اقوام، گروهها و جریانهای دیگر را بیگانه معرفی کند. در تازهترین مورد، سفیر افغانستان در امریکا که نمایندۀ خاص اشرف غنی پنداشته میشود، در گفتوگو با یکی از رسانههای این کشور، قوم تاجیکِ در افغانستان را مهاجر خوانده است!
نتیجه
با توجه به آنچه گفته آمد، دیده میشود که نه امریکا و نه هم حکومت وحدت ملی، هیچ کدام در پی چارهسنجی بحرانهای این مملکت نیستند؛ امریکا میخوهد پروژههای منطقهیی این کشور در ارتباطِ با کشورهای قدرتمندی مانند روسیه، چین و ایران که در همسایهگی افغانستان قرار دارد تطبیق شود و برای تطبیق این پروژه نیاز به افرادی چون اشرف غنی دارد.
دیده میشود که امریکا در افغانستان فقط برای رصد کردن تحولات امنیتی منطقهیی و کشور رقیباش در افغانستان حضور دارد و برایش هیچ تفاوتی نمیکند که در مردم افغانستان چه وضعیتی دارند و با چه وضعیتی در آینده روبهرو خواهند شد.
حکومت وحدت ملی نیز در نزدیک به سه سال حاکمیتش ثابت ساخت که برنامهیی برای بیرون رفت از بحران افغانستان روی میز ندارد. سران این حکومت هرچه تا به حال انجام داده اند، در راستای برنامۀ مشخص قومی و سمتی بوده است. عزل و نصبها در این حکومت گویای این مدعا است.
دیده شد که جریانهای، احزاب و گروههای فراوان مردم از اقوام مختلف در برابر تصمیمها و برنامههای این حکومت به مخالفت برخاستند. بناً بر سران این مملکت است تا پیامدهای آنچه انجام میدهند را بسنجند. نتیجۀ سه سالۀ تصمیمهای آنان ایجاد مرز و فاصله میان اقوام و گروههای داخلی بود. ادامۀ چنین وضعیتی بیگمان کشور را به سمت تجزیه و جنگهای داخلی خواهد کشانید!
Comments are closed.