احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:گفتوگو کننده: هارون مجیدی/ سه شنبه 10 اسد 1396 - ۰۹ اسد ۱۳۹۶
اشاره: تحقیق روی اندیشۀ سیاسی و حکومتداری در افغانستان همواره از بحثهای غریب در کانونهای پژوهشی و نزد پژوهشگران بوده است. به باور شماری از آگاهان، این امر سبب شده تا حوادث تلخ در تصمیمگیریهای سیاسیِ افغانستان تکرار شود. محیالدین فرهمند که از پژوهشگران جوان کشور است، به تازهگی اثر پژوهشی خود را زیر نامِ اندیشۀ سیاسی شناسی در افغانستان به نشر رسانده و گفته است که با انجام این کار در تلاش رفع این کمبود بوده است.
برای دانستن زندهگی و فرایند پژوهش تازهاش گفتوگوی با آقای فرهمند انجام دادهایم که میخوانید.
—————————————————
*ممنون از اینکه برای این پرسوشنید فرصت میگذارید. در آغاز اگر در پیوند به زندهگی و آموزشهایتان بگویید.
با عرض درود و مهر، من در مرکز شهر بامیان روستای تی بوتی در ۱۲ثور ۱۳۶۹ چشم به هستی باز کردم. در جریان جنگهای داخلی به کابل آمدم و مکتب را تا صنف ششم در لیسۀ عاشقان و عارفان شهر کابل خواندم، سپس تا پایان مکتب در شهر بامیان ادامۀ آموزش دادم. از بخش علوم سیاسی دانشگاه هرات در سال ۱۳۹۲ فارغ شدهام.
*چه کارهای پژوهشی از شما تا حال به نشر رسیده است؟
در حوزۀ اجتماعی و سیاسی اثرهای مانند: ماملت میشویم، گفتوگوهای بی مخاطب، نیایش؛ گفتوگو باخدا ج و اندیشۀ سیاسی شناسی در افغانستان و در حوزۀ شعر دو دفتر شعری به نامهای: برای تو و نیلوفر آبی از من به نشر رسیده است.
پژوهشهایم انجام یافته بیشتر در حوزۀ سیاست متمرکز بوده است. حوزۀ سیاست در افغانستان آنچنان که لازم است، مورد پژوهش قرار نگرفته، بنابراین، ضرورت پرداختن به سیاست و پژوهش در این مورد یک نیاز جدی افغانستان پنداشته می شود. نوشته ما ملت میشویم در حقیقت پرداختن به نظریههای مطرح در گفتمان ملتسازی با رویکرد پژوهش میدانی در افغانستان میباشد، آن چه که امروز از همه مردم افغانستان رنج میبرد، تغییر ساختار اجتماعی-سیاسی قومی به ملت است. در تازهترین پژوهش نیز کوشیدهام تا امر اندیشه سیاسی را در قلمرو افغانستان به بررسی بگیریم و چراغهای راه برای بهبود در افغانستان با توجه به احیای سنت اندیشهورزی سیاسی در افغانستان را کاووش کنم.
* باتوجه به پژوهش تازهیی تان بهنام اندیشۀ سیاسی در افغانستان، اگر بگویید که اساساً اندیشۀ سیاسی چیست و چگونه در افغانستان شکل گرفته است؟
اندیشه از ویژهگیهای انکارناپذیر انسان است، اندیشه را میتوان نگرش، باور و چشم اندازهای برخاسته از سنجش خردورزانه انسان معنا کرد که در حوزههای مختلف از ذهن انسان متبادر میگردد. اندیشۀ سیاسی در حقیقت پرداختن انسان اندیشهورز را با توجه به تعریف بالا در قلمرو سیاست معنا کرد که میکوشد، در کنار معناسازی به تغییر نیز بپردازد.
این که در جغرافیای افغانستان اندیشۀ سیاسی چگونه شکل گرفته است، میتوان از این جا آغاز کرد که اندیشه همزاد انسان زایش یافته است و اندیشۀ سیاسی از آن جایی که زندهگی جمعی انسان رقم میخورد، زاده میشود. با توجه به قلمروهای اندیشۀ سیاسی میتوان آغازین نشانهها از زایش اندیشۀ سیاسی در افغانستان را با توجه پژوهشهای تاریخی و باستان شناسی در چهلستون واقع تی بوتی شهر بامیان حدود بیست هزار سال پیش از امروز با گواه مرحوم غبار دانست. اندیشه در حقیقت دو بُعد اساسی دارد. بُعد نخست ذهنی و بُعد دوم آن عینی میباشد، به این معنی که میان حالت ذهنی اندیشه و عینی آن وابستهگی عمیق وجود دارد که یکی بدون دیگری نمیتواند معنا شود. چهلستون نخستین نشانه زیست جمعی و زایش نظم اجتماعی و سیاسی که در قالب یک نظام زندهگی ریخته شده در یک شبکه غارهای سازمانمند در دل کوه پایههای هندوکش است. اما به مفهوم تازهتر، اندیشۀ سیاسی که یک حوزۀ خاصتر با اندیشهورز خاص معنا میشود، در کنار زرتشت و بُعد معنوی او، از ابونصر فارایابی نام برد. در حالت نخست، شرایط زندهگی بر انسان افغانستانی او را وادار به اندیشه و رهایی کرد تا در راستای خلق نظم اجتماعی و شبکۀ دفاعی در دل کوه تلاش کند. در حالت دوم، نیز شرایط انسانی و سیاسی موجود در جهان آن زمان این فیلسوف سیاسی را واداشت تا به نظاممند سازی دیدگاههای سیاسی خود بپردازد.
* پیش از شما چه کسانی چه کارهای را در پیوند به معرفی اندیشهورزی سیاسی در افغانستان انجام داده اند؟
پژوهشهای انجام یافته در حوزۀ سیاست در افغانستان بسیار ناچیز و اندک اند. اندیشۀ سیاسی در افغانستان یک بخش کاملاً ناشناخته و تقریباً بکر برای پژوهش میباشد. این که اندیشه سیاسی با روش شناسی که من کوشیدهام برای آن روش شناسی علمی طرح کنم، پیشینۀ پژوهشی وجود نداشته است. پژوهشهای انجام شده نیز بیشتر تاریخ در محور و اندیشه در حاشیه بوده که میتوانیم از منابع تاریخی یاد کنیم، اما با محوریت اندیشۀ سیاسی و حاشیه بودن محتوایی تاریخی این نخستین پژوهش انجام شده در این زمینه میباشد.
*شما در فرایند تحقیقتان برای پاسخ به این پرسش: سیر تحول از زایش تا زوال اندیشهورزی سیاسی در افغانستان با توجه به این که چه چیزی در زوال آن تأثیرگذار بوده، چگونه بوده، به چه نتیجه رسیدید؟
آری، آنچه که من برای تبین سیر اندیشهورزی سیاسی در افغانستان به کار بردهام اصطلاح زایش و زوال یا زیگزاکی است. اندیشهورزی سیاسی در سیاست کشور یک امر غایب بوده است که غیابت آن آفت بزرگی برای تلخکامیهای پی هم در سرنوشت سیاسی ما نیز دانسته میشود. تاریخ نشان میدهد، ملتهایی که رفتار سیاسی شان برخاسته از خرد و اندیشۀ سیاسی بوده است، سرانجام به سعادت نسبی دست یافته یا حداقل در مقایسه با ما به سعادت رسیده اند.
آغاز خلق اندیشههای ابتدایی سیاسی ما از پیش قراولان اندیشه ورزی سیاسی بوده ایم، سپس فارابی یک اندیشهورز بزرگ جهان اسلام و نخستین فیلسوف مسلمان از دیار ما برخاسته است ک یک اوج در مقیاس کُل جهان به خصوص جهان اسلام نشان میدهد. سید جمال پس از قرنها بار دیگر او بانی اندیشههای جدی سیاسی در شرق و کُل جهان شد، او گفتمان نوسازی شرقی، مردمسالاری اسلامی و آزادیخواهی در ستیز با استعمار و استبداد داخلی را بنا نهاد، اندیشههای نجاتبخش ملتهای زیادی گردیده است، از الهام بخش مبارزات جنبش مشروطهخواهی در افغانستان.
مشروطهخواهی و دهههای مردمسالاری جولانگاه دیگری برای زایش اندیشههای سیاسی در سطح افغانستان بوده که از دورههای طلایی اندیشهورزی سیاسی برای افغانستان پنداشته میشود. اما سرنوشت اندیشهورزی سیاسی این که چگونه به زوال گرایید، پرسشی است که باید هنوز بدان آن پرداخت. آن چه که در زوال و ایستدهی اندیشهورزی سیاسی نقش اساسی را بازی کرده است، حاکمان بوده است که در ساختار قبیلهیی و متأثر از خوانش خرد ستیزانه از آموزههای دین مقدس اسلام کوشیده اند، تا خلق هر گونه اندیشه سیاسی را در جا ایست دهند.
* نقش و رویکرد دین با اندیشهورزی سیاسی در افغانستان چگونه بوده است؟
دین در اندیشه سیاسی در جغرافیای افغانستان و تقریباً کُل جهان یک پارادایم انکار ناشدنی است، دین نقش جهت دهندۀ اندیشهورزان سیاسی را بازی کرده است، چنانچه اندیشههای سیاسی ابونصر فارابی و سید جمالالدین متأثر از آموزههای اسلامی بوده و دین آن جایگاه جدی داشته است. این رویکرد در مواردی با توجه به رشد جزماندیشی دینی و قدرت گرفتن خوانش خردستیز از دین – نه البته خود محتوایی زیربنایی دین مقدس اسلام- نقش مانع و ایستدهنده را بازی کرده است. چنانچه جریانی که پس از نشر اندیشههای سیاسی ابونصر در جهان اسلام شکل گرفت، کوشید تا فلسفه و فیلسوف سیاسی مسلمان چون او را نخست زیر پرسش و سپس رد و در نهایت مخالف اسلام معرفی کند. رویکرد برداشت اسلام همسویی خرد سبب خلق اندیشههای والای سیاسی شده است و در مقابل رویکرد برداشت خردستیزانه از اسلام نقش ایستدهنده و مانع را داشته است.
* قدرت سیاسی چه نقشی در پویایی و ایستایی اندیشۀ سیاسی در افغانستان داشته است؟
قدرت سیاسی در عین حال که از قلمروهای پرداختن اندیشه سیاسی است، یکی از مولفههای موثر در زایش، پویایی و ایستایی آن نیز میباشد. قدرت سیاسی با خود فرهنگ سیاسی را نیز به همراه دارد، فرهنگ نقش جهت دهند و معناگر رفتارهای سیاسی قدرت را بازی میکند. به میزانی که فرهنگهای سیاسی مبتنی بر خرد محوری در جامعه نفوذ داشته باشد، زمینه برای بالندهگی اندیشهورزی سیاسی نیز گسترده میباشد. ساختار قدرت سیاسی و فرهنگ وابسته قدرت سیاسی نقش تعین کنندهیی را بازی میکند، چنانچه در افغانستان ساختار سیاسی وقتی مطلقه و متمرکز بوده، زمینه برای بالندهگی اندیشهورزی در تنگنای تاریکی قرار داشته است، در مقابل فرانسه و امریکا و مصر که در گذشته و حال ساختار مردمسالار و فرهنگ سیاسی خردگرا داشته، در رشد و شکوفایی قرار داشته است. نقش قدرت سیاسی مطلقه در افغانستان، یک نقش به زندان کشنده اندیشههای سیاسی را داشته است، از جنبش مشروطهخواهی تا آغاز دهه دوم مردمسالاری این نقش بیشتر قابل درک میباشد. معرفت سیاسی ارتباط مستقیم با قدرت سیاسی دارد، اگر ساختار قدرت مطلقه بود، معرفت سیاسی نیز مطلقه بوده و در زندان بهسر میبرد.
*گفتههایتان برای اندیشهورزان امروز سیاست در افغانستان برای این که راه برای به زیستی ملی و جهانی آماده ساخته شود، چیست؟
من نمیتوانم نقش یک ناصح را داشته باشم، اما آنچه که باور دارم و فکر میکنم را میتوانم شریک کنم. سیاست افغانستان فاقد اندیشه و خرد سیاسی است، امر اندیشه سیاسی در افغانستان یک امر غایب و حتا ناشناخته می باشد، اندیشهورزان سیاسی و کسانی که دانش سیاسی دارند، در چنین شرایط مسوول اند تا بیشتر در این حوزه کار کنند، در مقابل سیاستگران مسوولتر اند تا از اندیشه و خرد سیاسی را در سیاستگذاریها و سیاستورزیها بیشتر جریان دهند و این جریان بخشیدن آغازی باشد برای زایش دوباره اندیشههای که کمک کند تا انسان با سعادت را در جامعه تجربه کنیم. افغانستان زمینههای اندیشهورزی و کاووشهای اندیشه سیاسی شناسانه زیادی را دارد، چنانچه در فصلی از پژوهشام به طرح گفتمان گفتوگوی ایدیولوژیهای سیاسی پرداخته ام، این که ما بررسی زمینههای گفتوگو ایدیولوژیهای چهارگانه تجربه شده در افغانستان مانند، خوانشهای اسلام سیاسی، ملیگرایی، لیبرالیسم و مارکسیسم روی دست گیریم و به چیزی دست یابیم که نسخه بهتری برای کُل جهان نیز باشد، هنوز بکر و دست نخورده است.
*ممنون از این که برای ما وقت دادید، خدانگهدار.
از شماهم.
Comments are closed.