احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 17 اسد 1396 - ۱۶ اسد ۱۳۹۶
سخنگوی یک فرد زبانِ اوست. آنچه که از زبان سخنگویِ یک نهاد یا فرد بیرون میشود، به معنای آن است که این سخن از گوینده نیست، بل از کسی است که او به جایش میتواند سخنانش را به دیگران منتقل کند. به همین دلیل، سخنگویانِ نهادها و مقامهای کلان دولتی، همواره خود را از رو در رو شدن و جر و بحث با مردم برحذر میدارند تا سبب سوءتفاهم و یا ارایۀ سخنانِ غیرمسوولانه نشوند. اما شاهحسین مرتضوی سخنگوی ارگ ریاستجمهوری مثل این است که چنین اصولی را چندان به رسمیت نمیشناسد. او که خود زمانی از سرسختترین منتقدانِ آقای غنی و اطرفیانِ او بود، بهمحض پا گذاشتن به ارگ چنان دچار استحالۀ بزرگ شد که نمیتوانی هیچ رابطهیی میانِ این دو فرد پیدا کنی. با خود درمیمانی که کدامیک از اینها شاهحسین مرتضوی اند. آیا واقعاً آن کسی که امروز در ارگ سخنگو است و اینگونه در مورد شخص رییسجمهور و دولت مینویسد، همانی است که روزگاری در ۸صبح کار میکرد و در رسانهها دمار از روزگار مقامها و دولت بیرون میکرد و یا این فرد دیگری است که شباهتهایی با آن فرد سابق دارد و آن فرد سابق از صحنۀ روزگار ناپدید شده است!
در اینکه آدمها دچار تغییر و تحول میشوند، جای شک نیست، ولی نه آنقدر هم که از تغییر و تحول به “تغییر و تداوم” بینجامد. در علم ژنتیک گفته میشود که ظرف هفت سال به دلیل اینکه حجرات حیاتی انسان بازتولید میشوند، تغییراتی در او بهوجود میآیند. عرفا نیز همواره از تغییر آنی در خود سخن گفتهاند. جامی در نفحاتالانس داستانی شنیدنی از سنایی غزنوی بیان میکند به این صورت که: «سلطان محمود سبکتگین در فصل زمستان به عزیمتِ گرفتن بعضی از دیار کفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدحِ وی قصیدهیی گفته بود. میرفت تا به عرض رساند. به در گلخن رسید که یکی از مجذوبان که از حد تکلیف بیرون رفته و مشهور بود به “لایخوار”، زیرا که پیوسته لای شراب خوردی، در آنجا بود. آوازی شنید که با ساقی خود میگفت که “پر کن قدحی به کوری محمودک سبکتگین تا بخورم”. ساقی گفت: “محمود مردی غازی است و پادشاه اسلام”! گفت: “بس مردکی ناخشنود است. آنچه در تحت حکم وی درآمده است، در حیز ضبط نه درآورده میرود تا مملکت دیگر بگیرد”. یک قدح گرفت و بخورد. باز گفت: “پر کن قدحی دیگر به کوری سنائیک شاعر”! ساقی گفت: “سنایی مردی فاضل و لطیف طبع است”. گفت: “اگر وی لطیف طبع بودی، به کاری مشغول بودی که وی را به کار آمدی. گزافی چند در کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمیآید و نمیداند که وی را برای چه کار آفریده اند”. سنایی چون آن بشنید، حال بر وی متغیر گشت و به تنبیه آن لایخوار از مستی غفلت هشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوک مشغول شد.»
حالا معلوم نیست که برای آقای مرتضوی چه اتفاقی افتاد که ناگهان چنان دستخوش تغییر شد و یا هم اینکه واقعاً در گذشته چنین بوده و کسی نمیدانسته است. به هرحال، وقتی سخنی از آدرس سخنگوی رییسجمهوری بیرون میشود، آن سخن از آن سخنگو بوده نمیتواندـ هرچند که او نیز به عنوان یک فرد میتواند سخنان و نظراتِ خود را داشته باشد؛ ولی تا زمانیکه در موقعیتِ سخنگویی قرار دارد، نباید سخنانی بر زبان آورد که باعث سوءتفاهم و آزردهگی دیگران شود، چون کسی آن سخن را از او نمیداند و میگوید که غنی چنین میگوید و این دیدگاه از آنِ رییس حکومت است. مثل آن زمانی که او خبرنگاران را به “کچالوفروش” تشبیه کرد و باعث سروصداهای زیادی در رسانهها شد. آن سخنان را هنوز بسیاریها به یاد دارند و میدانند که آقای مرتضوی در جایگاه سخنگوی ارگ نباید از چنان تشبیه سود میجست.
از جانب دیگر، شاید آقای مرتضوی بگوید: شما که اینقدر مرا مورد شماتت قرار میدهید، آیا از فحش و ناسزاهایی هم که در فضای مجازی و غیرمجازی به آدرسِ من حواله میشود خبر دارید. چرا دیگران را به رعایت ادب و اخلاق دعوت نمیکنید که از من چنین توقعی دارید.
اصلِ مسأله همینجاست. همینجاست که آقای مرتضوی باید حدفاصلِ خود را از دیگرانی که از آدرسِ خود مینویسند و در موقعیتهای رسمی نیز قرار ندارند، درک کند. همینجاست که تمایز اصلی میانِ او و کاربرانِ عادی مشخص میشود. دیگران میتوانند که سخنان تند انتقادآمیز بزنند، منتقدان حق دارند سخنانِ خود را در لابهلای جملاتِ تلخ بیان کنند؛ زیرا یکی از ویژهگیهای نقد، تلخی و درشتگویی است. نویسندهگان و حتا اندیشمندانِ زیادی وقتی از همتایانِ خود نقد کردهاند، گاهی بسیار سخنان تند و حتا زشتی در مورد آنها نوشتهاند و یا گفتهاند. اما هیچوقت دیده نشده که سخنگوی ریاستجمهوری یک کشور، دیگران را به ناآگاهی متهم کند و یا منار جام را به آنها حواله نماید.
به نمونههایی از این دست موارد بیایید نظر کنیم تا مشخص شود که حرفهای مطرح شده تنها در حد اتهام نیست. این موارد در مجموع از صفحۀ فیسبوکِ آقای مرتضوی و یا آن جاهایی که او به اظهارنظرهای دیگران واکنش نشان داده، برداشته شده است:
آقای مرتضوی در یکی از استاتوسهای خود زیر نام “حاشیههای فربهتر از متن” که به سفر رییسِ حکومت به ایران و استقبالی که از او صورت گرفته، میپردازد، چنین مینویسد: “گاهی به سفرهای رییسجمهور به جای متن به حاشیهها بیشتر توجه میشود. برخی از روی عمد، برخی از روی ناآگاهی و برخی هم با نگاه سیاسی.”
آیا متهم کردن دیگران به ناآگاهی در شأن ریاستجمهوری کشور است که آقای مرتضوی از زبانِ او چنین کاری میکند؟ شاید دیگران حرفهای بسیار تند و تیز در مورد آقای غنی بنویسند و یا بگویند، ولی او به عنوان رییس حکومت حق ندارد و یا اخلاق حکومتداری حکم نمیکند که چنین بیرحمانه به دیگران بتازد.
و یا در جای دیگر آقای مرتضوی در مورد پدر اول نمرۀ کانکور چنین مرقوم میفرماید: “عوض برای من یک قهرمان است، یک الگوی خوب است. او با عزتِ نفس و تلاشِ خستگیناپذیر، فرزند خود را به مقام نخست کانکور رساند. رضا نیز به الگویی برای جوانان کشور بدل شد. برای من، تلاشهای عوض به حیث یک پدر نمونه، مؤثرتر و مفیدتر از بلوفهایی است که در فضای مجازی و یا مارشهای خیابانی داده میشود. هرکس اگر در نقشِ مثبتِ عوض و رضا ظاهر شود، دستآوردهای به مراتب بهتری را نصیب خواهد شد.”
این به چه معناست؟ آیا معنایی غیر از توهین و خوارداشتِ کسانی دارد که به عنوان اعضای جامعۀ مدنی دست به تظاهرات میزنند؟ حتا این سخن بهصورت مستقیم توهین به قانون اساسی و ارزشهای نظام میتواند تلقی شود؛ زیرا در قانون اساسی، تظاهرات حق شهروندان کشور خوانده شده است. حالا بیایید و تظاهرات جامعۀ مدنی را بلوفهای بیارزش بخوانید، آنگاه ببینید که برای نظام چه میماند؟ شما که تاب تظاهرات مدنی را ندارید، خوب یکشبه کار را تمام کنید، قانون اساسی را به حال تعلیق درآورید و همچون خلف عزیزِ خود حفیظالله امین، مخالفان سیاسی و غیرسیاسیتان را زنده به گور سازید تا برای همیشه از تظاهرات و حرکتهای مدنی و بلوفهای بیارزش سیاسی(!) نجات یابید. آنگاه دولت نیز کلاً در اختیارتان قرار میگیرد و نیاز نیست که نگران آینده باشید.
آقای مرتضوی در یک نوشتۀ دیگر چنین به دایفولادی یکی از نویسندهگان کشور توهین روا میدارد: “من به دیدگاه تمام منتقدانِ خود احترام دارم، به نوشتۀ آقای دایفولادی نیز احترام دارم، اما هرگز باور نمیکردم که سطح ادبیاتِ روشنفکر عصر تا این پیمانه سقوط کرده باشد. آقای دایفولادی از یک جهت آدمِ نمونه است. او اولین کسی بود که مصاحبۀ خیالی را در عصری برای عدالت رواج کرد. مصاحبه با فرمانده شفیع از ابتکار همین جناب روشنفکر بود!”
آیا توهین و تحقیری را که در این جملات پنهان شده، میبینید؟
این هم به عنوان نمونۀ آخر، حرفهایی که میان آقای مرتضوی و یکی از سخنگویانِ زمانِ آقای کرزی رد و بدل شده است. اینجا دیگر آقای مرتضوی توهین را به حدِ اعلایش رسانده است:
“مرتضوى: امتحان کانکور یکى از دستاوردهاى حکومت وحدت ملى است.
سیامک هروى: ببخشید، منار جام از یاد شما رفت.
مرتضوی: منار جام تقـدیم هروی عزیز باد!”
اینگونه برخورد با منتقدان بدون شک میتواند بذر سوءتفاهم و فاصله را میان مردم و رییسجمهوری بکارد که به هیچ صورت نمیتواند به نفع مردم و کشور باشد.
باز صلاح مملکتِ خویش خسروان دانند!
Comments are closed.