- ۲۵ قوس ۱۳۹۱
«توفان و جهش روحی» اصطلاحی است که از سال ۱۷۷۹ در آلمان باب شد. این اصطلاح اندکاندک به عنوان مظهر دورۀ رمانتیسیسم به کار رفت و حتا کانت در نظام زیباییشناسی خود به آن اشاره کرد. اصطلاح «رمانتیسیسم» و «جهش روحی» را در سنت آلمانی نمیتوان از یکدیگر جدا دانست؛ زیرا هر دو نظر در برابر عصر روشنگری و روحیۀ حاکم بر آن، موضع انتقادی داشتند. کتابی از دکتر “کریم مجتهدی” با عنوان «فلسفۀ آلمان» منتشر شده که در بخشی از آن، اصطلاح «توفان و جهش روحی» تبیین شده است. او طی یک سخنرانی، اختصاصاً به توضیح و تشریح این اصطلاح پرداخته است که در ذیل خواهد آمد.
فلسفه؛ تنها عامل تربیت
یک فیلسوف هرگز نمیتواند خود را معلم بداند. او ناگزیر همیشه دانشجو است. من نیز برخی از فصول کتاب «فلسفه در آلمان» را برای تحقیق انتخاب کردم. یعنی تصمیم گرفتم مسایلی را که در این دوره از تاریخ از آن اطلاع ندارم یا کمتر اطلاع دارم، تکمیل کنم. بیشتر نوشتههایم مکمل هم هستند. وقتی کانت را میخوانید انتقاد از او را در هگل باید پی بگیرید، وقتی هگل را میخوانید، درگیری او را با چند نفر دیگر میبینید. بنابراین شخص علاقهمند با خواندن این آثار، به موضوعات دیگری هم دلبسته میشود و دربارۀ آنها تحقیق میکند. در میان جوامع فرهنگی این نکته بسیار گفته شده که فلاسفه یا کسانی که به کار فلسفه میپردازند، فقط توضیح واضحات میدهند. اما این پرسش مطرح است که آیا همۀ چیزهایی که واضح میبینیم، واقعاً واضح هستند؟ این بحث در آغاز عصر جدید با دکارت بیان میشود. دکارت روش خود را توضیح میدهد و تحلیل میکند که فقط امر واضح و متمایز را بپذیر. بلافاصله در آن متن بیان میکند که از سبق ذهن بپرهیز و از شتابزدهگی دوری کن. آنچه واضح به نظر میرسد، باید توضیح داده شود. اگر انسان به آن چیزی که میداند و به آن چیزی که واضح است اکتفا کند، نه علم پیشرفت میکند، نه تفکری به وجود میآید، نه جامعهیی فرهیخته میشود و نه تعلیم معنایی مییابد. واضحات را باید زیر سوال برد و دید تا چه حد میتوان آنها را واضح تلقی کرد؟ روح تفکر فلسفی پژوهش است. کسی که فکر میکند جهان به پایان رسیده و او در نهایت دانایی است، اشتباه میکند، شاید هنوز جهان آغاز نشده باشد. جهان روز به روز ساخته میشود و آن آینده که بشر در ذهنش میتواند به تصور درآورد، خیلی دور است. اینجاست که فلسفه کارآمد و تنها عامل تربیت است. یعنی اگر نباشد، علم و تاریخ و حتا فهم هم نیست.
مقاومت شاعرانه در برابر قرن علوم و ریاضیات
بحث توفان و جهش روحی در آلمان به اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم باز میگردد. اصطلاح توفان و جهش روحی کمی عجیب است. در فارسی گاهی به جای آن از تعبیر «توفان و غوغا» یاد میشود. در فرانسه نیز به صورت «Tempete etژlan» آمده است. این عنوان که بعدها دورهیی از فرهنگ آلمان را در برگرفت، از نمایشنامهیی اثر فردریک کلینگر گرفته شده است. این جریان در وهلۀ نخست به شعرا تعلق داشت. شعر اجازۀ مقاومت در برابر قرنی که قرن علوم و ریاضیات نامیده میشد، میداد. پیش از این دوران، دورۀ استبداد منور فردریک قرار دارد. فردریک، فلسفههای عقلی عصر تجدد را برای اعتلای ذهن قوم ژرمن لازم میدید. از آنجا که در آن عصر طبقات متوسط بیش از پیش در کشور آلمان قدرت گرفته بودند و تا حدودی به نحو خودجوش به افکار جدید و فلسفههای دانشگاهی علاقه نشان میدادند، فردریک لازم دید از استادان و متفکران پیشرو و به اصطلاح منورالفکر حمایت کند. عصر او را عصر استبداد منور یا پیشرفت به زور میدانند. فردریک فرانسهدان بود و تصمیم داشت در آلمان پیشرفتی از نوع منورالفکری فرانسوی ایجاد کند. امانویل کانت را میتوان محصول آن دوران دانست. به هر حال، کانت روشنگر است و شاید با اندکی افراط بتوان گفت شناخت قدرت و ضعف فرهنگ فلسفی آلمان، از راه تعیین جایگاه فلسفۀ کانت در آن کشور مقدور است. دورۀ توفان و جهش روحی در آلمان بعد از کانت روی داده است.
منبع: www.etemaad.com
Comments are closed.