گزارشگر:چهار شنبه 18 اسد 1396 - ۱۷ اسد ۱۳۹۶
در چند روز گذشته، گروهطالبان به روستای میرزا اولنگ ولسوالی صیاد ولایت سر پل، حمله کرده و باشندهگان آن را به سان گوسفندان سلاخی کردهاند.
گزارشهای نشر شده از این رویداد و نیز تصاویری که در صفحات اجتماعی به نشر میرسد، نشان میدهد که حجم تلفات صورت گرفته و شدت آن چنان بالاست که در گزارشها به درستی نمیگنجد. این یعنی شکل یافتن یک جنایت آشکار جنگی در آن منطقه. البته این نخستین بار نیست که طالبان دست به جنایت جنگی زدهاند. بارها چنین اتفاقهایی در کشور افتاده است اما این بار بار جنایت کلان تر از چیزی است که تاکنون تصویر شده است. حال سوال اساسی این است که چه کسانی و چگونه این جنایت را انجام میدهند. این نیروها از کجا به این همه سادهگی میآیند و عملیاتهای وحشتناکی را انجام میدهند و بارزترین سوال این است که چرا حکومت، به خصوص ارگ، در برابر این جنایت جنگی سکوت اختیار کرده است.
آه و فریاد زنان و مردان و کودکان آن روستا، چرا به گوش جهان نمیرسد و چرا هیچ مرجع حقوقبشری صدای اعتراض مردم را بلند نمیکند. چرا رسانههای کشور در بازتاب حقایقی که در سرپل و غور اتفاق افتاده است کوتاهی میکنند و چرا بارها چنین اتفاقهایی افتاده است. این را نیز میدانیم که فرستادن یک هیئات به سرپل به سان دیگر هیاتهای حقیقت یاب، هیچ درزی از اطلاعات لازم نخواهد داشت و هیچ یافته قابل قناعتی در آن شامل نخواهد بود و شاید بازهم مانند رویداد قندز قبل از اینکه نتایج تحقیقات مشخص شود، کسانی که نزد مردم متهم و بی کاره و ضعیف پنداشته شده اند، باز هم به نحوی تقدیر شوند. زیرا چنین اتفاقهایی بارها افتاده است و مردم در نهایت ندانستند که چه کسی اینجا ملامت بوده است.
بنابراین حالا هم شک داریم که دولت بتواند حقایق رویداد سر پل را به مردم معرفی کند و بگوید که کیها و چگونه در شکلگیری این جنایت مفصر بوده اند. تجربه ثابت کرده است که این هیئات فرستادن و ها و حقیقتد یابی های کاذب بیشتر یک خودنمایی و خاک زدن به چشم مردم است و راهی به جایی نمیبرد. بنابراین حرف ما هم به دولت و هم به جامعۀ جهانی این است که آنچه در سر پل اتفاق افتاده است، یک جنایت جنگی آشکار است و باید به این مهم توجه شود. تجربههای این هفدهسال اخیر نشان داده است که رویداهای این چنینی و یا هم قتل عام سربازان و افسران وطن در موارد مختلف در مواضع شان، هیچگاه بدون یک برنامهریزی داخلی نبوده است و این اعمال در قابل پروژههایی تطبیق میگردد که شرکتهای آدم کشی آن را در همکاری با عمال داخلی شان انجام می دهند اما همیشه از این حقیقت فرار شده است. آقای غنی که امروزه همهکاره منحصر به فرد مملکت است، باید موقفش را در این زمینه واضح سازد که با جنایتکاران جنگی چگونه باید برخورد شود و نیز این سوال باید پاسخ داده شود که چه کسانی در پشت این جنایتهای هولناک قرار دارند و چگونه میتوانند با چنین قوتی آن را انجام دهند. اما اصلیترین عاملی شکلگیری این جنایتها که حلقههایی در دولت را در بر میگیرد این است که در فرستادن نیروهای سرکوبگیر و حملههای برهمزننده قبل از یورش طالبان به منطقه، علرغم جنگ چند روزه و دریافت اطلاعات و درخواست از جانب مراجع محلی، اقدامی نشده است تا طالبان موفق شده اند که چنین جنایتی را انجام دهند.
تجربه نشان داده است که همیشه عفلت در فرستادن نیرو یا کمکهای هوایی سبب چنین رویدادهایی شده است که قطعا سوال برنگیز است و نشان میدهد که چنین غلفتهایی عمدی و از سر همکاری حلقههایی با طالبان باشد؛ زیرا بارها این مورد تجربه شده است و کسی هم در برابر آن پاسخ گو نیست.