تعصب و تمایل به فروپاشی

- ۲۲ اسد ۱۳۹۶

آقای غنی رییس حکومتِ موجود، در سخنانش در مراسم تجلیل از روز جهانی جوانان در ارگ ریاست‌جمهوری، با شوق و هیجانی زایدالوصف خطاب به جوانان اظهار امیدواری کرد که: آرزوهای امیر امان‌الله خان قهرمان ملی افغانستان تحقق می‌یابد.
در ماه‌ها و روزهای اخیر، این جمله با دو کلیدواژۀ «امان‌الله خان» و «قهرمان ملی» به شعارِ استراتژیکِ آقای غنی در بازی‌های داغِ سیاسی تبدیل شده است. از این شعارِ تکراری در ترکیب با سیاست‌های مبتنی بر انحصارگری‌ و تفرقه اندازی، می‌توان پیام‌ها و معناهایِ تعصب‌آمیز و تفرقه‌انگیزِ فراوان برداشت کرد. این شعار درحالی در هر محفل و مجلس تکرار می‌شود که حکومتِ تحت سرپرستیِ او در شکننده‌ترین و رقت‌بارترین حالت قرار دارد. از یک‌سو اختلافاتِ فراگیرِ جناحی و درون‌حکومتی و از سوی دیگر حملات تروریستانِ طالب و داعش که هر دو به‌نحوی از انحا جلوه‌های قومی و مذهبی یافته‌اند، بقای آقای غنی در قدرت را از جهاتِ افقی و عمودی زیر فشار قرار داده است. خشم و نارضایتیِ چهره‌های برجستۀ اقوامِ دیگر از انحصارگری ارگ و تحرکاتِ تروریستی‌یی که غالباً اقوام و مذهبی خاص را هدف قرار داده؛ نمونۀ روشنِ وضعیتِ غیرعادیِ افغانستان و خطر جدیِ ازهم‌گسیخته‌‌گیِ اجتماعی و سیاسی است.
آقای غنی درست در یک چنین حالتی، به‌صورتِ ضمنی یگانه قهرمان ملی افغانستان را امان‌الله خان ـ پادشاه فقید کشور ـ معرفی می‌کند و قهرمانانِ راستینِ همه(شهید احمدشاه مسعود) را تلویحاً خوار می‌دارد. بی‌تردید امان‌الله خان جایگاهی ویژه و بزرگ در تاریخ افغانستان دارد. تلاش‌های ترقی‌خواهانه و مبارزاتِ استقلال‌خواهانۀ او برای هر افغانستانیِ آزاده و منصفی قابل قدر و تحسین است. او به‌رغم برخی اشتباهات و کاستی‌هایش در امر تجددخواهی و مدرنیزاسیون، برای همۀ اقوامِ کشور لایقِ قدردانی‌ و شایسته است. اما مشکل زمانی آغاز می‌شود که کسانی مانند آقای غنی بیایند و خدمت و قهرمانی و افتخارآفرینیِ ملی را در انحصارِ بازی هاش شخصی و گروهی خویش درآورند.
در حالی که شهید احمدشاه مسعود یکی از بی‌بدیل‌ترین چهره‌های تاریخ معاصر افغانستان و یکی از شهکارهای تاریخِ آزادی‌خواهی در جهان است. او در جهاد برحقِ مردمِ ما علیه شوروی، نبوغ و رشادت‌ و پایمردیِ فراوان از خود بروز داد و به همین علت، بسیار زود مرزهای قومی را درنوردید و به قهرمان ملی و فراقومیِ کشور تبدیل شد و از آن نیز فراتر رفت و به قهرمانی برای آزاده‌گانِ تمام جهان مبدل گشت. در مورد اول، معاملۀ نیک و انسانیِ مسعود با شنیع‌ترین دشمنان‌اش و در مورد دوم، ثبت نامِ مسعود در ده‌ها و صدها اثر خارجی به زبان‌های گوناگون به عنوان «فاتح جنگ سرد»، «قهرمان جهان» و حتا «قهرمانِ قهرمانانِ جهان» گواهی نیک بر این مدعاست.
اما مسعود جدا از مبارزه با قشون متجاوز سرخ، فصلِ دیگری از فتح و قهرمانی را در کارنامۀ خود دارد. او برجسته‌ترین چهرۀ مقاومت برضد طالبان و تجاوز پاکستان بر افغانستان بود. یعنی اگر امان‌الله خان استقلالِ کشور را از انگلیس گرفت و بانی آن شد، مسعود در دو دورۀ بسیار دشوارتر، مدافع و پاسدارِ این استقلالِ درهم‌شکسته و زخمی شد و تا پای جان برای صیانتِ آن رزمید. اگر مسعود و رادمردی‌هایش در کشور نبود، شاید کسانی مانند آقای غنی مجال بازگشت به افغانستان و رسیدن به ناز و نعمت را نمی‌یافتند و اگر ارادۀ راسخِ مسعود در مبارزه با لشکر سیاه طالبانی و پاکستانی و تروریزم نبود، یقیناً کسانی مانند آقای غنی حتا اگر به کشور باز می‌گشتند نیز به خدمتِ جنرالانِ پاکستانی و رهبرانی چون قاضی‌ حسین‌احمد و عمران خان زانو می‌زدند هرگز شعار «دا ز مونژ زیبا وطن» سر داده نمی‌توانستند. با این حساب، همان منطقی که امان‌الله خان را قهرمان ملی شناسایی می‌کند، می‌باید شهید مسعود را قهرمانی ملی و جهانی معرفی کند.
وقتی آقای غنی به تکرار در هر مجلس و محفلی می‌گوید آرزوهای امان‌الله خان “قهرمان ملی” محقق می‌گردد؛ یعنی ردِ قهرمانی و جان‌بازیِ شهید مسعود برای تک‌تکِ مردم افغانستان و رد و نسخِ تمامِ نمادها و الگوهای قهرمانیِ‌ شجاعت و ناسپاسی و بی‌احترامی به مجاهدت‌های تمام ملت شریف افغانستان است.
آقای غنی کتابِ تفرقه اندازی و تعصبِ قومی‌اش را درحالی ورق می‌زند که مغزِ سیاست و اجتماعِ کشور به محلِ رویارویی‌های قومی تبدیل شده و ادامۀ ورق‌زنی‌هایِ وی می‌تواند این رویارویی را به همۀ اندام‌های سیاسی و اجتماعی افغانستان انتقال دهد!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.