احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





چگونه‌گی نگارش مقالۀ پژوهشی

گزارشگر:داوود عرفان - ۲۹ اسد ۱۳۹۶

بخش دوم/

کثرت در روش‌شناسی‌های علوم اجتماعی
مقدمه
در عرصۀ علوم اجتماعی، هیچ‌گونه وحدت روش‌شناختی مشاهده نمی‌شود. رویکردهای گوناگون به پژوهش در علوم اجتماعی، مبانی فلسفی و معرفت‌شناختی متفاوتی دارند و راه‌های مختلفی را برای دستیابی به دانش علمی توصیه می‌کنند. اولین تلاش‌های برای وحدت روش‌شناختی در علوم اجتماعی، با رفتارگرایی بعد از جنگ جهانی دوم جوانه زد. رفتارگرایی ادامۀ «روش علمی» است که با فرانسیس بیکن در قرن هفدهم شروع شده بود. روش علمی به طور انحصاری به رویکردی اطلاق می‌شد که اصل را بر مشاهدۀ تجربی، آزمایش، کابرد عقل و تفکیک شناسانده از موضوع شناسایی قرار می‌داد، گفته می‌شد. آگوست کنت، در قرن نوزدهم، اعلام کرد که علوم اجتماعی باید علومی اثباتی باشند. او روش‌شناسی اثباتی را برای علوم اجتماعی و علوم طبیعی تجویز می‌کرد و شرط پژوهش عملی را صدق‌پذیری (verifiability) گزاره‌های پژوهش‌گر از راه مشاهده و سنجش دقیق مقولات مورد بررسی می‌دانست.
بحث معرفت‌شناختی یکی از حوزه‌های اندیشۀ فلسفی را تشکیل می‌دهد و به ویژه پس از چرخشی که رنه دکارت در مباحث اصلی فلسفه از اندیشه دربارۀ هستی‌شناسی به اندیشه دربارۀ فرآیند شکل‌گیری دانش ایجاد کرد، به مهم‌ترین موضوع فلسفه در خصوص علوم جدید تبدیل شده است. پرسش‌های معرفت‌شناختی به معنای پرسش دربارۀ ماهیت آنچه می‌دانیم، یا دانش ما نسبت به اشیأ و امور هستی است.
دکارت بر این باور بود که جوهر علم کشف روابط علی میان پدیده‌ها به گونه‌یی است که بتوان آن را در قالب ریاضی بیان کرد؛ از این‌رو، ریاضیات ساختار اساسی تولید دانش متقن را فراهم می‌سازد و منطق قیاسی مبتنی بر ریاضیات باید مبنای هرگونه پژوهش قرار گیرد؛ تجربۀ حسی در دستیابی به شناخت کافی نیست و تنها از طریق عقل است که می‌توان به جوهر پدیده‌ها دست یافت.
فرانسیس بیکن هم معتقد بود که انسان خردورز، قادر به تولید دانش است. اما روش پیشنهادی او تکبه بر عقل و استدلال قیاسی نبود و جست‌وجوی نظام‌مند تجربی را شیوۀ صحیح نیل به دانش معتبر می‌دانست. از دیدگاه او، عقل نظری، همواره در معرض توهم و اشتباه است. برای این‌که عقل از سرگردانی بیهوده رها شود، باید از عالم خیال‌بافی به زمین سخت تجربی باز گردد. او بر این عقیده است که پژوهش‌گر با تکیه بر روش استقرایی، می‌تواند به وضع قوانین علمی دست بزند. دکارت عقل را آزاد می‌گذاشت تا برای دستیابی به یقین، نظمی ریاضی گونه ایجاد کند. بیکن یقین حاصل از تجربۀ نظم‌یافته را ملاک قرار می‌داد. دکارت نظم عقل را شرط اولای تولید دانش می‌دانست و بیکن نظم اشیأ را مقدم می‌شمرد.
اثبات‌گرایی گرایش معرفت‌شناختی اعلام شدۀ اگوست کنت، بنیان‌گذار جامعه‌شناسی نوین در قرن نوزدهم بود و با وجود تعدیل در برخی جنبه‌ها، هم‌چنان مهم‌ترین رویکرد معرفت‌شناختی در علوم اجتماعی معاصر به شمار می‌رود. در مقابل این رویکردِ معرفت‌شناختانه، رویکردهای منتقد دیگری ابراز وجود کردند که مهم‌ترین آن‌ها رویکرد تفسیری یا هرمنوتیکی بود. ویلهلم دیلتای آلمانی و سایر مخالفان اثبات‌گرایی، الگویی ارایه دادند که مغایر با منطق آرمانی و جهان‌شمول کشف و تبیین به روش علوم طبیعی بود. از دیدگاه این گروه، روش‌های علوم طبیعی پاسخگوی مطالعۀ پدیدارهای اجتماعی نیستند و تنها دانش معتبر حوزۀ اجتماعی به وسیلۀ معنای رفتار مشخص انسان‌ها به دست می‌آید. لازمۀ چنین تفسیری، فهم درونی پدیده‌های اجتماعی است که عموماً از راه همدلی با کنش‌گران اجتماعی یا ورود به دنیای معانی آنان صورت می‌گیرد.
هر پارادایم یا سنت پژوهشی متکی بر معرفت‌شناسی ویژه‌یی است، بنابراین، به شیوۀ خاصی دانش مورد ادعایش را معتبر می‌سازد. مقصود از پارادایم، چارچوبی نظری و روش‌شناختی در یک رشتۀ علمی است که به مثابۀ نقشه یا راهنمای پژوهش‌گران عمل می‌کند. هر پارادیم نوع پرسش‌های قابل طرح، آنچه قابل پژوهش است، روش مناسب برای پژوهش، داده‌های مورد قبول و راه‌های آزمودن ادعاهای علمی را تعیین و مشخص می‌کند. به گفتۀ توماس کوهن، بر خلاف رشته‌های مختلف علوم طبیعی که هر کدام در هر مقطع زمانی از یک پارادایم قابل قبول جامعۀ علمی آن رشته بهره‌مند است، رشته‌های علوم اجتماعی فاقد پارادایم واحد هستند و اصولاً در هر رشته به طور همزمان چند پارادایم رقیب حضور دارند.
در ادامه با معرفی بیشتر رویکردهای اثبات‌گرا، تفسیری و انتقادی به تقلید از لارنس نیومن، در هر رویکرد به هشت پرسش کلیدی پاسخ خواهیم داد. پرسش‌های کلیدی از قرار ذیل اند:
۱٫ هدف از پژوهش در علوم اجتماعی چیست؟
۲٫ ماهیت بنیادین واقعیت اجتماعی چیست؟ (پرسش هستی شناختی)
۳٫ سرشت انسان چیست؟ (پرسش انسان‌شناختی)
۴٫ علم چه نسبتی با شعور متعارف دارد؟
۵٫ تبیین یا نظریۀ اجتماعی قابل قبول چیست؟
۶٫ درستی یا نادرستی یک تبیین را چگونه می‌توان معین کرد؟
۷٫ مقصود از شواهد و داده‌های مبتنی بر واقعیت چیست؟
۸٫ ارزش‌های پژوهش‌گر چه ارتباطی با فعالیت علمی دارد؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.