احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 31 اسد 1396 - ۳۰ اسد ۱۳۹۶
بخش سوم/
درویزه شیوۀ گردش به محلات و مباحثه با مخالفین را از مرشد خویش – سید علی ترمذی – اخذ نموده بود. «حضرت شیخنا را سند برین بود که اکثر اوقات در اطراف و جوانب مملکت گشته، با اهل هوا و بدعت جدال می نمود، خاصتاالله لا لاظهارالجاه، و آن متمرد را شرمندۀ عالم میکرد»؛ «این شرف امر به معروف و نهی از منکر در این ایام فساد، حضرت شیخنا را و فقیر را نصیب آمده» (ص ۱۳۲). این شیوه تبدیل به سنتی شده بود که در تمام سرزمین افغانان، هر تازهواردی باید از تأیید یکی از این دو تن میگذشت، تا اطمینان به عقایدِ او حاصل میگشت. بدینگونه نوعی محکمۀ تفتیش عقاید به وجود آمد که حتا اربابان و کدخدایانِ اولس بر آن نظارت مینمودند. «بل بعضی کدخدایان اولس جمع شده ما را و آن نو درآینده را از بهر بحث و امتحانِ احوال یکجا کردندی تا کیفیت احوال معلوم میشدی»، چنانکه مناظرۀ معروفی میان سید علی و پیر عمر و پیر چالاک – هر دو برادر – از پیران افغانان ختک را نقل میکنند. نقل این صحنهها، جدال عظیم لفظی و گاهی فیزیکی میان پیروان طرفهای بحثکننده را برملا میسازد. درویزه میگوید که سید علی اکثراً این جدالها را بر عهدۀ او میگذاشته، «هم از آن است که اهل هوا بتما مهم دشمن این فقیر آمدهاند». سید علی ترمذی که به تصریح درویزه در حدود سال ۹۰۸ هـ.ق در هندوستان به دنیا آمده بود، درسال ۹۹۱ هـ.ق در گذشته است. پدرش قنبرعلی از قندز بود. قنبرعلی همواره در معیت همایون پادشاه بود. میتوان تصور کرد که برخی از بدبینیهای درویزه نسبت به افغانان برخاسته از شکست همایون از شیرشاه افغان بوده. با آنکه تقابل پیر بابا – یعنی سید علی ترمذی – با اکبر پادشاه نیز در خور توجه است.
سید علی بعد از هجوم لشکریان اکبر پادشاه و بنا به دستورِ مرشدش شیخ سالار رومی، همواره میخواسته از سرزمین افغانان بیرون رود، ولی به حکم «قیدالماء اشد منالقید الحدید» نمیتوانسته.
درویزه به سلسلۀ تیموری سخت ارادتمند بود. در حقِ تیمور مینویسد: سید علی ترمذی (پیر درویزه) از خواهرزادههای امیرکبیر ظهیرالدنیا والدین ناصرالاسلام والمسلمین المعتمد به رحمته ربالعالمین امیر تیمور طابالله ثراه و جعل الجنه مثواه(ص ۱۱). با اینحال، او از سیاست اکبر پادشاه انتقاد میکند. در حق همایون از زبان پدر سید علی مینویسد؛ «نه از لذت دنیاوی فرحت مییافتم و نه بر لطایف و وظایف یک ولی ظفر مییافتم؛ تا زمانی که سلطان سلاطین زمان فخرالدین لایزال مغفور بغفران الله سلطان ارجمند همایون پادشاه توجه بحدود هند نموده و به یمن فضیلت ربالعالمین فتح هند روزی شده، در آن مرحله پدر شریف فقیر را نیز به تبرک خود همراه برده». (ص ۱۲)
درویزه سلفی نیست، چون به زیارت قبور معتقد است
نسب سید علی بدین قرار بود: سید علی بن قنبر علی بن سید احمد نور بن سید یوسف نور بن سید محمد نور بخش ترمذی بن سید احمد نعیم بن سید براق بن سید احمد مشتاق بن سید شاه ابوتراب بن سید حامد بن سید محمود بن سید اسحاق بن سید عثمان بن سید جعفر بن سید عمر بن سید محمد بن سید حسام بن شاه ناصر خسرو بن سید جلال بن علم بن سید امیر علی بن سید عبدالرحیم بن سید محمود مکی بن سید محمد مهدی بن حسن عسکری بن سید علی نقی بن سید محمد تقی بن سید امام موسی رضا بن امام موسی کاظم بن امام جعفرصادق بن امام محمد باقر بن امام زینالعابدین علی اصغر رحمهم الله اجمعین بن امام حسین شهید بن بیبی فاطمهالزهرا.
درویزه آثار چهارگانۀ خویش (مخزنالاسلام، ارشادالطالبین، ارشادالمریدین و تذکرهالابرار و الاشرار) را میان سالهای ۱۰۱۲ تا ۱۰۲۱ هـ. ق نوشته. در ۱۰۱۲ هـ.ق جلالالدین (مشهور به جلاله فرزند آخر پیر روشان) در غزنی به قتل رسید و نهضت روشان به سردی گرایید. در سال ۱۰۲۱ هـ.ق درویزه کتاب تذکره را نوشته. پس از این تاریخ، اثر دیگری از او در دست نیست. به نظر میرسد که وی بیست سال اخیر عمرِ طولانیِ خود را مانند بزرگان سلسلۀ خویش، در مشاهدۀ جمال و استغراق گذرانیده و از خویش و جهان بیخبر بوده است. غلام سرور لاهوری در خزینهالاصفیا مرگ درویزه را در سال ۱۰۴۸ هـ.ق به عمر ۱۰۸ سالهگی قید کرده است. مقبرۀ او در گورستان «هزار خانی» نزدیک پیشاور است.
سید حسین شیرازی در ترجمۀ کتاب تاریخ احمدشاه درانی (که به نام «تاریخ درانیان» چاپ و منتشر گردیده)، در مورد شهر پیشاور مینویسد: «ساکنین آن شهر، مردمانی بسیار مفسد و شرور و اکثر اراذل و اوباش هستند. همهروزه با یکدیگر در نزاع و زد و خورد میباشند، و کلیۀ ایشان حنفیمذهب اند. آخوند درویزه مردی متشرع و در زمان شاه جهان، محتسب این شهر بود. اهالی آنجا اعتقاد کاملی به آخوند مذکور دارند. مشارالیه در آن اوقات تمام افاغنۀ آن خطه را از جادۀ جهالت درآورده، به راه مستقیم شرع داخل نمود و امور دینیه را به آنها آموخت و چندین کتاب به زبان پشتو – مانند «مخزن[اسلامی]» و غیره – تصنیف کرد. اگرچه خود او از طایفۀ تاجیک و فارسیزبان بود و از مریدان سید علی ترمذی مشهور به پیر بابا بود که سادات کنر از نسل و اولاد سیّد مذکورند. قبر آخوند مذکور در قرب پشاور واقع است». [ص۲۵۸]
اصل کتاب به زبان مغلوط فارسی – هندی بوده که مترجم مذکور – که در عهد ناصرالدین شاه قاجار مترجمِ روزنامههایِ هندی بوده – آن را به فارسی روان ترجمه کرده است.
ب- آثار آخوند درویزه
یک- مخزنالاسلام. مخزنالاسلام یک کتاب نه، بلکه مجموعهیی از چند کتاب است که غرض از تألیف آن، آگاه ساختنِ افغانان از علوم اسلامی و آشنا ساختن با علمای جید است. به این منظور است که آخوند درویزه بابا (رح) برخی از کتب مختصر و مشهور زمانۀ خویش را، چه بهطور کامل و چه بهطور پارچه، جمع آورده و به زبان پشتو گردانیده و با ضم اضافاتِ مناسب و مفید بر آن، نام مخزنالاسلام نهاده. در این مجموعه چهار کتاب ذیل بهطور کامل آمده است:
۱- رسالۀ قرائت: این رساله را آخوند درویزه بابا خود ترتیب کرده و مخارج حروف و الفاظ پشتو [که بخشی از علم تجوید است] را به زبان پشتو بیان کرده است. طرز ادای الفاظ را وانموده؛ کوششی که از نظر ادبی باقیمت است: کار اساسی برای ادبیات پشتوی دورۀ اول.
۲- ترجمۀ کتاب «العقاید» حضرت ابوالحفص نجمالدین نسفی (المتوفی ۵۳۶ هـ / ۱۱۴۲م) در علم کلام. کتاب نسفی در این علم مورد قبولِ همه است که از همان زمان تالیف به بعد، کتاب درسی مدارس دینی بوده است. علامه سعدالدین عمر تفتازانی (متوفی سنۀ ۷۹۲ هـ/ ۱۳۸۹م) بر آن شرح نوشته است. این شرح زیر نام «شرح عقاید» شامل نصاب درسی مدارس گردیده است. بر این شرح شرحهای بسیاری نوشته شده و از آن میان، شرح «شرح عقاید» احمد بن موسی خیالی (متوفی ۸۶۰هـ / ۱۴۵۵م) به نوبۀ خود ارجمند و کتاب درسی است. بهراستی این کتابیست که استادان مدارس، شرحها، شرح شرحها و شرح شرحِ شرحهای آن را جمعآوری میکنند و علما بر آن بحثها و نکتهها دارند. آنان را که عموماً به زبان عربی اند، به پشتو برمیگردانند. اما به نظر میرسد که آنان را به جای آنکه آسان سازند، دشوار ساختهاند. اما کتاب مخزن به این نیّت نوشته شده بود که خواندنی باشد، چندانکه دانشمندان آن عصر به این امر آگاهی داشتند و دیگران را آگاه ساختند.
۳- ترجمۀ قصیدۀ برده از شرفالدین محمد بن سعید البوصیری (متوفی در سال ۶۹۴هـ.ق/ ۱۲۹۴م). این قصیده در نعت سرور کاینات، از قصاید غرای عربی است؛ آگاهان به رموز تصوف از این کتاب بهرهها میگیرند و سلسلههای متعدد تصوف از آن سود میجویند. این قصیده مشحون از عشق و سوز، وعظ و نصیحت و سیرت پاکِ حضرت رسول است. علاوه بر مفاهیم تصوف، قصیدۀ بوصیری در سیرت پاک نیز معتبر است.
۴- ترجمۀ پشتوی کتاب خلاصۀ ملاکیدانی. این کتاب متنِ مشهور و معتبر در فقه بود که برای استادان مدارس «پشتونخا» بسیار شناخته شده بود، این بیت را همهکس شنیده:
گر ندانی خلاصۀ کیدانی تو طریق نماز کی دانی
علاوه بر چهار کتاب مکمل مذکور، درویزه بابا مطابق ضرورت زمان، از سایر کتب نیز چیزهایی در مخزن نقل کرده است. مثلاً از کتاب عقاید ضیاءالدین شامی زیر عنوان نکات، در بیستوسه فقرۀ جداگانه، پارچههای کوتاهی را نقل میکند.
درویزه مخزن را در جواب خیرالبیان پیر روشان نوشته، ازینرو برخی از آن به زبان پشتو است. از آن جمله؛ الف نامه.
کلام خود آخوند درویزه بابا در کتاب مخزن الاسلام، الفنامه است که اثری منظوم میباشد. هر حرف در بیت یا قطعۀ جداگانه نوشته شده است. چنان مینماید در عصر درویزه، افزونی یک هجا در بیت، عیب شمرده نمیشده؛ اگر از این عیب چشم بپوشیم، شعر الفنامه را می توان همسنگِ اشعار خوبِ پشتو بهحساب آورد.
آخوند درویزه بابا در الفنامه به مشرب صوفیانۀ خویش اشاراتی دارد و مسایل ظریف و اتفاقی را تفحص کرده است. مشرب درویزه این است که طریقت و شریعت دو چیز جدا و متباین نیستند، و طریقت در سایۀ شریعت رشد میکند. محبت علما، تبرا از الفاظ رفض، اخلاق نیکو و پیروی از پیشوایان دیندار، بنده را به خدا میرساند. در مورد پیر، بهکرات گفته است که «دینداری یا شریعت پناهی، و تسلسل سلسلۀ اجازهنامه، هر دو از شرایط بنیادی پیری هستند».
دو- ارشاد الطالبین: حجیمترین کتاب درویزه به زبان فارسی است(۴۳۲ صفحه). کتاب در چهار باب و یک خاتمه نوشته شده: باب اول– در چهار فصل (توحید، بیان ایمان، بیان ادعیات، نماز)؛ باب دوم- در چهار فصل (انواع توبه، علامات پیرکامل، چهارعلم، در بیان ذکر)؛ باب سوم- در سیر وسلوک؛ باب چهارم- در چهار فصل (اخلاق حمیده، اخلاق ذمیمه، در بیان صبر، در بیان شکر، خاتمهالکتاب (علامات قیامت، احوال مومنان، بیان اجناس).
ارشاد طالبین تحت تأثیر احیای علوم دین و کیمیای سعادت غزالی نوشته شده، و در آن مسایل مختلف از قبیل فقه، عقاید، تاریخ، قصص و اساطیر جمعآوری گردیده است.
سه– تذکرهالابرار و الاشرار: به نظر من، مهمترین کتاب درویزه است، جامع تمام آثارِ او و مجموعهیی از فتاوا و مسایل در تشخیص مسلمان از کافر. این کتاب در سه فصل است: تذکرۀ اول– در شرف حضرت شیخنا سید علی ترمذی قدس سره؛ تذکرۀ دوم– در انساب و احزاب افغانان؛ تذکرۀ سوم– ذکر متمردان اشتات و مبتدعات و مخترعات.
چهار– کتاب ارشادالمریدین که هنوز به نظر حقیر نرسیده است.
سه- حیات اجتماعی و نهضتهای دینیِ عصر مغول در پشتونخای آخوند درویزه
در کنار این تحولات سیاسی، جریان اسلامی شدنِ منطقهیی که اول بار سیفی هروی در کتاب خویش – تاریخنامۀ هرات- آن را «افغانستان» میخواند و آخوند درویزه «پشتونخا » درخور توجه است؛ و این فصل را به بررسی این موضوع اختصاص دادهایم.
در عصر درویزه، دو تحولِ بزرگ همزمان در حالِ وقوع بود: یکی جابهجایی قبایل و طوایف افغان، دیگری نزاع و کشمکش میان فرقههای مختلف مذهبی. «سبب تکثیر این طایفۀ طاغیه در هند که پیران و مریدان رسمی و عادتی اند، بل سبب کفر و الحاد و زندقه و ضلالت و بدعت – به زعم درویزه – چند چیز است:
۱- اولیا که علما و اتقیا اند، نادرالوجود افتاده؛
۲- علمای نفسانی که مستقیم بر طریقۀ شیطانی اند، در این ایام شهرتی یافتهاند؛
۳- مرگومیر پیشهنگام علما؛
۴- آنکه قوام دینِ محمدی و ثبات طریقۀ مرضیۀ شرعیۀ احمدی بر وفق اقتضایِ حکمتِ غامضۀ احدی، مربوط و منوط به خلفایِ عظام که حکام اهل اسلام باشند آمده: الملک و النبوه توامان. پس چون در این ایام حکام اسلام را غم دین و همٌ یقین نمانده؛ تغییر منکرات به دست از فروض حکام اسلام است، و تغییر آن به زبان از واجبات علمای عظام است و عداوت قلبیه از سنن خواص و عوام است؛ چون در این ایام که حکام را اهتمام دین نمانده – بل در بعضی امکنه حکام نمانده – از آن است که مردم عناد و فساد و تقلب ورزیده، اکثر مردم جهان را به کفر رسانیده. (ص۴۳)
درویزه اشاره میکند که افغانان در زمان «شور و شعب» – که همانا اقتدار دولتهای لودی و سوری بود – همۀ «فقرا و غربا را زیر و زبر ساخته فرو کشیدند». اموال ایشان از ایشان بستاندند. اهل و عیالِ ایشان و از خود را فروشند. دخترفروشی را در زمان عافیت نیز ورد خود ساختهاند. او اینها را در حدود قندهار تا سوات و بنیر میشمارد، ولی سایر افغانها را که در سایۀ دولتهای مسلمانان زیست میکنند، از اینها برکنار میداند. (ص ۷۹)
مردم افغان، اهل علم را بل هرکه جزوی از جزوهای کلامالله خوانده باشد، آنها را تعظیم نمایند و گفتۀ ایشان را به دیدۀ دل قبول کنند. اما قلت و کثرت علم، را از ممر جهل خویش نشناسند تا سنی را از مبتدع باز دانند. از اینکه الیوم در افغانان بدعت و مبتدعان بسیار شایع گشته، چه ایشان از غایت اشتیاق دین و محبت راه یقین پیروی هرکدام از علما و صلحا کنند، بعضی از علمایی که از فرقۀ هوا باشند، ایشان را در ضلالت انداخته، هلاک گردانند. و هم از آن است که مردم افغانان هرچند وقت نشناسند و فاتحه را از اخلاص در نیابند و قیام و قرائت و رکوع و سجود را از همدیگر امتیاز کردن، نفهمند و شهر رمضان را از شهر دیگر ندانند؛ اما سر فرود آوردن را به جانب قبله از دست ندهند و یک ماه روزه را فرو نگذارند (ص۸۵). زنان ختک با یک دست آسیا را بگردانند، و دستِ دیگر بر سینه نهاده و نشسته رکوع را به اشارت سر بهجا آرند. چنانکه حکایت افغان غلزایی که ماه را دید و خود را از گرفتن روزۀ نیمۀ اول معاف دانست، معروف است. (۸۵ص)
Comments are closed.