گزارشگر:عبدالکبیر صالحی/ یک شنبه 5 سنبله 1396 - ۰۴ سنبله ۱۳۹۶
اخیراً با یکی از دوستان صحبت میکردم. او از رشد روزافزون سلفیها، صفویها، اخوانیها، تحریریها و دیوبندیها در هرات ابرازِ نگرانی میکرد و میگفت، اگر وضع به همین منوال پیش برود و جلو فعالیت این گروهها سدّ نگردد، هرات به یکی از پایگاههای مهم افراطگرایی دینی در افغانستان بدل میشود. گفتم: چاره چیست؟ گفت: اینکه دولت جلو فعالیت این گروهها را بگیرد و دروازۀ نهادهای عملیاتی و بنگاههای تبلیغاتیشان را مسدود کند.
گفتم: این راهکار نه ممکن است، نه هم مطلوب. ممکن نیست؛ زیرا که دولت ناتوانتر از آن است که همزمان با همۀ این گروهها وارد نبردی بیامان شود و جلو فعالیتشان را بگیرد. و مطلوب نیست؛ زیرا که هرچه میزان فشار و اختناق بر این گروهها فزونی گیرد، انگیزۀشان برای فعالیتهای تندروانه و مخربانه بیشتر میشود و دولتستیزی در نظر و باور آنان، قدسیتِ افزونتری مییابد و به مثابۀ جهاد فی سبیلالله قلمداد میگردد. به نظر من، برای تعامل منطقی با این گروهها و خنثیسازی فعالیتهای تندروانۀ آنان، اتخاذ تدابیر ذیل ضروری است:
۱- ارائۀ بدیل بهتر: این گروهها برای ترویج افکار و عقاید خود مراکز و مدارس متعددی ایجاد کرده اند و جمع کثیری از مردم، اعم از زنان و مردان جوانان و نوجوانان را جذب کرده اند. اگر به این باوریم که مدرسۀ مولوی جلیلالله، مفتی سرور، شاه ولیالله، احیأالعلوم، پیرِ هرات و… در راستای ترویج افراطگرایی دینی فعالیت میکنند، چارۀ کار این نیست که درب این مدارس را ببندیم، بلکه منطقی این است که ما در مقابل، مدارس و مراکزی ایجاد کنیم که از لحاظ کیفی بتوانند با مدارسِ پیشگفته وارد رقابت شوند و گوی سبقت را از آنان بربایند. ما باید از طریق ایجاد این مدارس، متودولوژی دینآموزی را از بیخ و بُن دگرکون کنیم و بستر اسلامشناسی انتقادی را پی ریزیم و رویکرد ناقدانه و تاریخینگرانه به میراث فکری اسلام را در ذهن و ضمیرِ طلاّبِ دینآموز نهادینه سازیم. برنامۀ آموزشیِ این مدارس باید به گونهیی تدوین شود که بر پایۀ آن عالمان و اسلامشناسانی رازآشِنا و جهانآگاه پرورش یابند؛ عالمانی که هم دین را بشناسند و هم دنیای نوین را هم با قرآن آشنا باشند هم با فهمی امروزین از قرآن؛ هم فقه را بدانند و هم سنت صحیح و سقیم را در روشنایی وحی قرآنی و حکمتِ عقلانی بخوانند و بدینگونه بتوانند که پیامبروار پرچمِ رحمت بر افرازند و روحِ آزرده و تلخیچشیدۀ انسانیت را با چهرۀ متبسم اسلامیت بنوازند.
۲- تولیدِ فکر: افراطگرایی دینی به میراث فکریِ حجیم و عظیمی تکیه زده است. اگر روزی افراطگریان تصمیم بگیرند که «الهیات تندروی و افراطیگری» را تدوین کنند، به راحتی میتوانند دانشنامهیی بزرگ و متشکل از چندین جلد پدید بیاورند. این در حالی است که میانهرویِ دینی در کشورِ ما از فقر تئوریک عمیقی رنج میبرد. حجم مطالبی که تا کنون در پیوند به قرائتِ نواندیشانه و میانهروانه از دین به نگارش درآمده است، در قیاس به مطالبِ مؤیدِ افراطگرایی بسیار ناچیز است. برای اینکه ما بر افراطگرایی دینی فایق بیاییم و چیره شویم، باید تولید فکر را در محراق توجه خود قرار دهیم و در راستای تکوین و تدوین «الهیات میانهرویِ دینی» تلاش کنیم. افراطگرایان به راحتی میتوانند با استناد به آثار و افکار پیشینیان، رفتارهای تندروانه و ستیزهجویانۀ خود را توجیه کنند و مشروعیت ببخشند. بنابراین، باید در پیوند به نقد افراطگرایی دینی، ادبیاتی گسترده تولید کنیم و با راهاندازیِ طرحهای پژوهشی، بنیادها و زیرساختهای تئوریکِ الهیات افراطگرایانه را به چالش بکشیم.
۳- تلاش همهگانی: مبارزه با افراطگرایی صِرفاً مسوولیت دولت نیست، ملت نیز باید در این مبارزه نقش خویش را ایفا کند. افراطگرایان در نهادهای مختلف فرهنگی و دینی نفوذ کرده اند و مدیریت و گردانندهگیِ برخی از منابر، مساجد، مدارس، تکایا، حسینیهها، رسانهها، مجامع اکادمیک و… را به دست گرفته اند. در چنین وضعیتی، دولت به تنهایی نمیتواند در میدان مبارزه با افراطگرایی پیشرفتی حاصل کند. باید مردم نیز احساسِ مسوولیت کنند و در این مبارزه به قدرِ وسع و توان خود سهم بگیرند. پیروزی و رشد روزافزون افراطگرایان محصول تلاش همهگانی و سهمگیریِ جمعیشان است. آنان از تمام توش و توان خود برای ترویج افکار و باورهای افراطگرایانۀشان مایه میگذارند، از وقتِ خویش هزینه میکنند، بخشی از مالِ خود را (تحت عنوان خیرات و زکات) اختصاص میدهند و هر رنج و زحمتی را برای رسیدن به آرمانهای خود به جان میخرند. در این حالت، گسترش فزاینده و پیروزمندانۀ گفتمانِ افراطگرایی، امری کاملاً طبیعی است.
در وضعیتی که فعالیتهای افراطگرایانه اسپانسر میشود و کسی برای فعالیتهای افراطزدایانه کمترین هزینهیی نمیکند، طبیعی است که افراطگرایان چیرهگی حاصل میکنند. در حالتی که افراطگرایان حاضر اند جان خود را فدای باورهای خود کنند و ما حاضر نیستیم ماهانه ده افغانی در راستای مبارزه با آنان هزینه کنیم، طبیعی است که شاهد رشدِ فزایندۀ آنان باشیم. در شرایطی که دهها مرکز و مدرسۀ دینی توسط افراطگرایان گردانندهگی میشود و ما در شهری به بزرگیِ هرات، یک مدرسه نداریم که در راستای ترویج قرائت انسانی و میانهروانه فعالیت کند یا یک مرکز نداریم که به منظور مقابله با افراطگرایی پایهگذاری شده باشد، طبیعی است که گروههای افراطگرا با استفاده از خلأ موجود، موفق به جلب و جذب مردم میشوند.
در فضایی که رسانۀ ما بعد از نشرِ یک پیام در ستایش نیروهای امنیتی یا در نکوهش طالبان و داعش، اعلام میکند که «این یک پیامِ بازرگانی بود»، انتظار نداشته باشید که تلاشهای ناچیز دولت برای مبارزه با افراطگرایی به ثمر بنشیند. مبارزه با افراطگرایی بایستی به گفتمانی ملی بدل شود، همۀ اقشارِ جامعه باید مبارزه با افراطگرایی را جزو وجایب دینی و انسانی خود قلمداد کنند، همۀ ما میبایست برای مقابله با افراطگرایی حاضر به تقبّلِ هزینۀ مادی و معنوی باشیم و از تمام توش و توان خود مایه بگذاریم. تنها در این صورت تلاشهای ما به ثمر مینشیند و پدیدۀ شوم افراطیت به تدریج از جامعۀ ما ریشهکن میشود. اما پرسش این است که: «چطور میتوان مبارزه با افراطگرایی را به گفتمانی ملی تبدیل کرد»؟ پاسخ این پرسش مجال و مقالی دیگر میطلبد.
Comments are closed.