احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داکتر محیی الدین مهدی/ یک شنبه 26 سنبله 1396 - ۲۵ سنبله ۱۳۹۶
بخش دوازدهـم و پایانی/
سرکار قندهار: اول- در هیأت دولت هند
در قندهار پسران میرذوالنونبیگ سپهسالار از جانب سلطانحسین بایقرا – آخرین شاه مقتدر تیموری – حکمرانی داشتند. باری شاهبیگ پسر بزرگِ میر ذوالنون را خیال کشورگشایی پیش آمده و عنان به سوی سند تافت. در سند از قرون متوالی بدینسو خانوادۀ جام از قوم سمه – که خود را از احفاد جمشید میخواندند – حکومت داشتند. شاهبیگ ارغون در زمان جام تندا از قندهار آمده سوی یاسبی را گرفت و سلطانمحمد برادر خود را آنجا گذاشته، خود به قندهار باز گردید. اما جام برگشته، سلطانمحمد را گریزاند. شاهبیگ برگشته بار دیگر بخش بسیاری از سند را گرفت. جام صلاحالدین از سلطان محمود گجراتی مدد خواست. چند بار میان عموزادهگان، جامِ سلطنتِ این دیار دست به دست شد. تا در سال ۹۲۹ هـ.ق شاهبیگ همهگی سند را بهدست آورده و جام فیروز به گجرات رفت و دختر خود به سلطان بهادر گجراتی داد و در سلک امرای او درآمد. حکومت سند از توابع قندهار گردیده، به شاهبیگ باز گردید.
چون شیبکخان ازبک با پسران سلطانحسین میرزا جنگ کرده، او در آن آوردگاه مردانه فرو شد، حکومت قندهار به پسر رشید او رسید. پور او شاهحسین، ملتان را نیز از سلطانمحمود برگرفت. پس از او، میرزا عیسی پسر عبدالعلی ترفان و پایندهمحمد حکومت کردند؛ ولی بهدلیلِ ناشایستهگی این اخیرالذکر، پسر شاهحسین به نام میرزا جانیبیگ، انتظام دِهِ آن دیار گردید تا آنکه عساکر بابر پادشاه قندهار را مسخر نموده و بیگ در سلک بندهگان او درآمد.
همایون حین برگشت از ایران، قندهار را به شاهمحمد کلاتی سپرد. بهادرخان سیستانی حاکم زمین داور را مأمور حمایۀ او کرد. بهادرخان در سال دوم سلطنت اکبر، قصد بیرون کشیدنِ قندهار از دست شاهمحمد را نمود. شاهمحمد تاب نیاورده، از شاه طهماسب صفوی طلب امداد نمود. قوای صفوی به فرماندهی حسین میرزا قندهار را متصرف گردید. به این ترتیب، این شهر از هیأت دولت مغول بیرون رفت.
اما اکبر این شهر را در سال ۱۰۰۳ هـ.ق باز پس گرفت. در سال ۱۰۰۲هـ ق اکبر پادشاه، شاهبیگ کابلی را مأمور فتح قندهار ساخت. مظفر حسین میرزای صفوی که از مدتی لوای استقلال افراشته و با ایران درافتاده بود، تسلیم گردید. به این ترتیب، بعد از ۲۷ سال بار دیگر قندهار منقاد دهلی گردید.
در اواسط ۱۰۴۷ هـ ق سعید خان حکمدارِ کابل به حکم شاهجهان به صوبۀ قندهار لشکر کشید. در این وقت، علیمردان نام از سوی شاه صفوی حکمرانِ این دیار بود. علیمردان از اصفهان طلب کمک کرد. شاه صفی که از علیمردان متنفر بود، لشکری را هم برای استیصال او و هم برایِ مدافعه به سوی قندهار فرستاد. علیمردان با شنیدن این خبر، سکه و خطبه را به نام شاهجهان جاری ساخت. «علیمردان خان قلعۀ محکمی از گل و خشت بر کوه لکه بنیاد نهاده، هنوز به اتمام نرسیده بود که به تصرف اولیای دولت قاهره درآمد. حکم به اهتمام آن صادر شد. در ظرف پنجسال به صرف پنچ لک روپیه، پنج حصار یکی دور شهر، دوم قلعۀ دولتآباد، سوم قلعۀ مندوی، چهارم قلعۀ ارگ، پنجم قلعۀ فرازکوه صورت تمامیت پذیرفت.
بالاخره درسال ۱۰۵۹ هـ ق شاهعباس صفوی شخصاً به قندهار لشکر کشید. با آنکه شاهجهان بهسرعت واکنش نشان داده و لشکر فراوانی را در معیتِ اورنگزیب فرستاد، اما اورنگزیب با تأخیری که در سفر داشت، موجب سقوط قندهار گردید. محاصرۀ بعدی قندهار توسط اورنگزیب که چهار ماه به طول کشید، بینتیجه باقی ماند. قوای شهزاده به امر شخص شاهجهان – که خود به کابل آمده بود – ترک محاصره نموده، به کابل برگشت. در سال ۱۰۶۱هـ شاهجهان بار دیگر به کابل آمده و قصد استخلاص قندهار را داشت. قوای هندی به فرماندهی شهزاده دارا شکوه مدتِ دو ماه و هشت روز قندهار را در محاصره گرفت، ولی بار دیگر به امر شاهجهان عقبنشینی کردند.
در اواخر ۱۰۶۲ هـ ق دارا شکوه با صدهزار سوار و پیاده قندهار را به محاصره گرفت، ولی محرابخان حکمران صفوی مانند گذشته مقاومت کرد و دارا شکوه بعد از پنجماه ترک محاصره کرده، یکبار دیگر عقب نشست. از این به بعد تا عصیان میرویس خان، قندهار در دستِ ایران باقی ماند.
در ازای قندهار از قلات پنجاب تا غور غرجستان، و پهنای آن از سند تا فراه است. شرقِ آن سند و شمالِ آن غور و غرجستان، جنوبِ آن سِوِی و در غربِ آن فراه واقع است؛ کابل و غزنین در شمالِ آن قرار دارد. شهر قندهار در طول البلد ۱۲۰ درجه و ۴۰ دقیقه و عرض البلد ۳۳ درجه واقع گردیده است. در هشت کروهی قلات، کوه بزرگی است که در کمر آن، غار دیگری به نام غار شاه حفر گردیده که آب از آن بهتیزی میگذرد. این آب از میان کابل و بلخ سرچشمه میگیرد. غربی قندهار گرمسیر نام دارد. به حوالی آب هیرمند که به شمال آن زمین داور و به جنوب آن سیستان قرار دارد، عمارات و بنگاه سلاطین و فرماندهان غور بود. هیرمند و قندهار و میمند از شهرهای مشهور قندهار هستند. توابع قندهار در عصر اکبر پادشاه اینها بوده:
الف. توابع شرقی – دوکی که ساکنان آن قوم افغاناند، دارای قلعهیی خشتین؛ پشنگ که ساکنان آن قوم افغان اند، دارایِ قلعهیی از خشت خام؛ شال ساکنان آن قوم افغان اند، شال در میان سند و کابل و قندهار موقعیت دارد(دو قلعۀ گلین دارد)؛ مستنگ ساکنان آن همه افغان و کرد اند، دو قلعۀ گلین دارد؛ چهل کرسی که ساکنان آن قوم افغان اند؛ پنی اولس که قومی از افغان در آن ساکن اند؛ ابدالی اولوس؛ جمیدان اولس؛ رباط سرخ بلوچان.
ب. توابع جنوب قندهار- قلعۀ بنجاره، ساکنان آن بلوچ اند؛ شورابک که ساکنان آن قوم افغان اند؛ اولوس ستکی، با ساکنان قوم افغان؛ اولس مرحانی، با ساکنان قوم افغان؛ اولس میواتی، با سکنۀ قوم افغان.
ج. توابع شمال قندهار- ولایت کلات ترتوک، ساکنانِ آن قوم افغان غلزی؛ ولایت ترین، ساکنان آن هزارۀ دهله؛ هزارۀ سنجری، با ساکنان هزاره.
د. توابع غربی قندهار- ولایت گرمسیر؛ ولایت زمین داور؛ اولوس سیاه خانه؛ قلعۀ کشک نخود.
دوم: قندهار در هیأت دولت صفوی (در فصل دیگرِ این رساله بررسی میشود).
دو- کتابنامه
فهرست منابع جغرافیای اداری ـ سیاسی
۱٫ آیین اکبری، ابوالفضل علامی، در تاریخ عهد اکبر؛ سال تألیف ۱۰۰۳ هـ ق.
۲٫ تذکرهالابرار والاشرار، آخوند درویزه علیهالرحمه، تألیف؛ اسلامی کتبخانه – قصهخوانی پشاور، بیتاریخ چاپ.
۳٫ تذکرهالابرار والاشرار، تصنیف آخوند درویزه صاحب: ان هذا تذکره ضمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا، حسب وماش عالم فقیه و فاضل، بنیته الراجی الی ربه المعبود مفتی محمود ابن مفتی عبدالغفور المرحوم اوصله الله الی کل مآله المقصود، در مطبعۀ هند پریس و به اهتمام ساری الی طبع شده: سنۀ ۱۳۰۹ هـ ق. بدون مقدمه ۲۳۶ صفحه.
۴٫ مخزن: مصنف، آخوند درویزه رحمتهالله علیه، پشتو آکادمی، پیشور یونیویرسیتی؛ مقدمه سید تقویم الحق کاکاخیل په حمیدیه پریس پیشورکشی چاپ شو، اول محل، فرردی ۱۹۶۹ع (با مقدمۀ مفصل و مفید).
۵٫ حالنامۀ حضرت میان روشان؛ تألیف علیمحمد مخلص کندهاری شینواری: فضلالرحمن فاضل؛ ناشر وزارت اطلاعات و فرهنگ، سال چاپ: ۱۳۸۸ هـ ش/ ۲۰۰۹ م.
۶٫ پاشاهنامه محمد امین بن ابوالحسن قزوینی، تاریخنگار دربار شاهجهان، ده سال روزگار او.
۷٫ عمل صالح؛ شاهجهاننامه (۳جلد)، محمد صالح کشو؛ تاریخ عهد شاهجهاننامه (۳ جلد)، محمد صالح کشو، تاریخ عهد شهجهان از آغاز تا انجام، سال ختم تألیف ۱۰۸۰ – ۱۱۷۰ هـ ق.
۸٫ چهار چمن، چمندر بهان برهمن.
۹٫ منتخب الباب، خوافی خان؛ تاریخ تألیف ۱۱۴۴هـ ق، تاریخ پادشاهان مسلمان هند از آغاز تا همان سال.
۱۰٫ تاریخ هندی، رستم علی.
۱۱٫ سفرنامۀ مخلص، آنندرام مخلص، روزنامچۀ سفر محمدشاه پادشاه، در سال ۱۱۶۱ هـ ق.
۱۲٫ لبالتواریخ، رای بندراین.
۱۳٫ حدیقه الاقالیم، مرتضی حسینی، الدیار عمان بلگرامی، سال تألیف ۱۱۹۶ هـ ق.
۱۴٫ خلاصه التواریخ، سبحان رای، تاریخ شبهقاره از ایام قدیم تا عهد اورنگزیب، تاریخ تألیف ۱۱۰۷ هـ.ق.
۱۵٫ تاریخ بهادرشاهی، خوشحال رای.
۱۶٫ مراه احمدی، علیمحمد خان، سال تألیف ۱۱۷۰ هـ ق، در تاریخ بنگال.
۱۷٫ ریاض السلاطین، غلامحسین زید پوری، سال تألیف ۱۲۰۰- ۱۲۰۲ هـ ق. در تاریخ بنگال.
۱۸٫ مجموعۀ فیض، سندر لال.
۱۹٫ مرقع دهلی، قلیخان سالار جنگ، سال تألیف ۱۱۵۱٫
۲۰٫ کتابنامۀ آثار آخوند
التمهید، اعلامات الاحبه، رسالۀ سید علی همدانی، حجهالهند، تفسیر شهابالدین، المدارک، درته البیضا، تیسر الکلام، رد روافض، ارشاد (شیخ جلالالدین تهانیسری)، برهان الجلی فی معرفهالولی، شرعهالاسلام فارسی، رسالۀ قشیریه، تفسیرالدرر، معرفهالمذاهب، مجموع ملکی، تفسیر کامل، الامالی، شرح قدوری، شرح مختصر، رسالۀ اولیا (ملاعمر خویشکی)، مخزن ملا شاخان صواتی، الروع علی اهل لهوا و البدع، شواهدالنبوه، لمعات، سوانح، دیوان خواجه قاسم انوار، رسالۀ جام جهاننمای، رسالۀ شیخ صدرالدین بخاری، دلیل العارفین، عجمالانساب، عقیده از ابو معین نسفی، دافع الملحدین، قدوری و شرح آن.
نسخ اللغه، تحفه المسلمین، عمده الاسلام، جناح النجاح، لباب المعنوی، المزار (از شریف بن جعفر)، اعتماد (کتاب عقاید)، شرح النصاب، الاصول (ابن حاجب)، شرح مختصر (فواید دینیه)، شرح خصوص (جامی)، البستان (ابی لیث سمرقندی)، مناقب الخلفا، مکتوبات شیخ شرفالدین، ذخیرهالملوک (سید علی همدانی)، شرح محمد صلاح هروی (شرح مختصر)، بزدری، نظم کنزالدقایق (ملا عبدالوهاب مانکراوی).
سه- نامنامۀ آثار آخوند
ملا عمر فرزند اول و جانشین پیر روشان، شمسالدین فرزند دوم پیر روشان، خیرالدین فرزند سوم پیر روشان، جلالالدین ملقب به جلاله فرزند خُِردِ پیر روشان، سلطان ابراهیم لودی، سلطان بهلول لودی، سکندر رومی، شیخ سعدی جد آخوند درویزه، گدا پدر آخوند درویزه، سلطان متا، سلطان بهرام، بابر پادشاه، همایون پادشاه، مرزا محمد حکیم فرزند همایون، قاضی ابراهیم پسر ملا یعقوب، ملا سلطان صافی، شیخ میرداد، قاضی جلال، دلو از قوم دلازاک، ملا علی خوشکی برادر ارزانی، ملا عمر خویشکی برادر ارزانی، ملا نور کاکیانی، ملا رحمتالله دانشمند باغبان اتکی، ملا عزیز لغمانی، حسین بن پیرکی دلازاکی، عبدالله هزاره، سید جلال دلازاک پسر عیسی، عیسی دلازاک، مخدوم الملک شیخ الاسلام لهانوری، شیخ فاضل مندری، عبدالرحمن بیلوتی یوسفزایی، میا عیسی بیلوتی، شیخ قاسم سلیمانی، شیخ حسن از اولادۀ عبدالقادر گیلانی، شادمان حاکم مرزا حکیم، شیخ قاسم غوریخیل پشاوری، عمر از اولادۀ منگۀ قندهاری، شاه اسماعیل و میر علی و ابوبکر از احفاد منگۀ قندرهاری، خواجه افغان، حاجی عمر غوریخیل، ملا شاه اویس بن قاضی سلطان خویشکی، ملا مصطفی غوری خیل، میر فیضالله ولی پسر مرتضی علی، فرید مشهور به حاجی محمد فرزند خواجه خضر، سرمست فرزند سید احمد، سید احمد فرزند میرو، میرو فرزند شیخ حسن، شیخ حسن تیراهی، حکو غلام هندی، شیخ یوسف مهمندزایی، شیخ فرید نوۀ تانی، عبید پسر تانی، تانی مهمندزایی، ملا عبدالرحمن زرگر هندی، شیخ خلیل روغانی، شیخ یوسف افغانی، شیخ بارآمد خان، شیخ الیاس، پیر ولی، پیر ولی، بابا قلندر، سید احمد محمود، خواجه وجود، خواجه جود، سید محمود ولی، شیخ آدم بن ملی، شاهباز قلندر، حسن ابدال، همزه خان اکوزایی، معین خان حاکم کابل، ضیاءالدین شامی، شرفالدین محمد بن سعید البصیری، سعدالدین تفتازانی، ابوالحفص نجمالدین نسفی، خواجه علاءالدین عطار، شیخ بهاءالحق و الدین بخارایی، سید محمد بخاری، امیر قودان، شیخ ملی، ملا حنیفۀ صافی، ملا محمد حاجی ننگرهاری، ملا عبدالکریم ننگرهاری، ملا محمد قاضی پوری، ملا مصری برجی، ملا پایندۀ صافی، ملا میرداد صافی، ملا رکنالدین ملقب به ملا نصرالدین، ملا میرو مهمندزایی شیخ افغانان، شیخ قاسم کاکیان، شیخ نور کیانی، شیخ قبنو الیاسزایی، ملا ابراهیم فرزند و ملا اسحق نبیرۀ قنبو، ملک مته خان الیاسزایی، علی بن ابراهیم الیاسزایی، میرویس خان الیاسزایی، ملک خواجه، ملک اوریا، ملک پاینده، ملا عبدالله، مشهور به ملا مد و بن بهلول، شیخ ابدال، ملک پیر علی، خواجه علی ملک کاکو، ملا مصری بن آدم خان، شیخ ادین از نبیرههای ملا میرو، ملا میرداد و شیخ ایوب سدوزایی، ملک کاکو خان بن رستم، بابو، ملک محب خان، مهمند، ملک حسین داوودزایی، ملک عیسی از مردم کاکیانی، ملا ابراهیم شلمان ملک حبیب طغایی.
پیر جلالالدین کلال، پیر طیب از افغانان غلزیی، پیرولی از افغانان بریچی مداد و مرو (هر دو از قبیلۀ عیسیزی)، شیخ عثمان ملیزی، شیخ منظور خواجهزایی، ملا ماجو رانی زایی، میرقاسم از سادات تیراه، ملا شمسالدین سراجی از علمای هند، یرجی مدعی سیادت در ننگرهار، ملا ولی کولابی اندجانی ملقب به حضرت ایشان پیشوای مردم ننگرهاری و صافی ملا مصر احمد از اولادۀ سید محممود بخاری استاد درویزه، ملا جمالالدین هندوستان استاد درویزه بهاءالحق والدین، حاجی محمد مشهور به ملا زنگی پابینی مربی درویزه، شیخالاسلام والمسلمین شیخ یعقوب کشمیری، ملا یوسف بن پسر الیاسزایی از قبیلۀ گداییزایی، ملا باشی مربی درویزه، شیخ سالار رومی (پسر سید علی ترمذی)، خانم قاشی (خلیفۀ پیر روشان ملا ارزانی (شاعر ملحد)، پیر پهلوان رافضی، شیخ میرانشاه صواتی، ملا میرو مندری، شیخ ابراهیم مندری، میان خان خدرزایی، شیخ بارآمدخان، ملا رکنالدین، مخدوم لطفالله، نعمتالله و عبدالله پسران ملا رکنالدین امامالدین پدر لطفالله شیخ عمر غوریخیل، عبدالوهاب افسر سکندر لودی، عبدالرحمن، (جمالالدین کلال، شیخ حسین ترین، شیخ داوود، شیخ معذور، مصطفی کثیز، همزه باغبان خلفای عبدالوهاب)، زکریا سواتی، عیسی دلا زاکره، شیخ نتوی انگریز، ملا موسی افغان، محمد گجراتی، میان ابابکر پنهاری، ملا جمالالدین ملتانی. اسهت هندوستانی، عبدالله سیالکوتی، سید علی ترمذی، جیون جد اعلای آخوند درویزه، قراری بنت نازو خان مادر آخوند درویزه.
Comments are closed.