- ۲۸ سنبله ۱۳۹۶
ثوابالدین مخکش معاون رییس بخش نظارت و ارزیابیِ ادارۀ امور ریاستجمهوری بهدلیل افشای راهنمایِ قومگرایانهاش وادار به استعفا شد.
روز گذشته رسانهها به نقل از فریدون الهام، معاون رییس کُل ادارۀ ریاستجمهوری گزارش دادند که آقای مخکش به اشتباهِ خود پی برده و دو روز پیش مستعفی شده است. همچنین آقای الهام خاطرنشان کرده که سند راهنمایِ منتشرشده، نظر شخصیِ آقای مخکش است و ربطی به ادارۀ امور به عنوان یک نهاد ملی ندارد و در این نهاد گرایشهای قومی پذیرفته نمیشود.
گفته میشود که این سندِ راهنما از طریق یک گروه تلگرامی با جمعی از کارمندانِ ظاهراً میانرتبۀ ادارۀ امور ریاستجمهوری در میان گذاشته شده و در آن، بر تدابیر و کارشیوههایی برای حمایت از حضور و استخدامِ کارمندانِ قوم پشتون، طرد کارمندانِ نامطلوبِ دیگر اقوام و جذب عناصر مطیعِ آنها تأکید رفته است.
مسلماً افکارِ آقای مخکش و راهنمای متعصبانۀ او، در خلأ شکل نگرفتهاند، بلکه ریشه در زمینه و واقعیتهای جامعۀ افغانستان دارند. آقای مخکش در بستر سیاستهای سراسر قومیِ افغانستان تربیت شده و رویکردِ او مُشتی از خروار است.
اگر از تاریخ سیاسیِ پُر از تعصب و برتریطلبی قومیِ کشوری به نامِ افغانستان چشم بپوشیم، تاریخچه و کارنامۀ سهسالۀ دولتِ مسما به «وحدت ملی» که در رأس آن آقای غنی قرار دارد، مالامال از تضادهای قومی و تعصباتِ تباری است.
دولت و حکومتِ موجود با صفتِ مقبولِ «وحدت ملی» قرار بود خطِ بطلانی بر تمام ستیزههای قومی و تباری بکشد و پایان بازی سیاست در میدان علایقِ قومی را اعلام کند؛ اما بسیار زود آرزوها، تصمیمات و انتخابهای سیاسیِ آقای غنی خبر از دورِ تازهیی از قومگرایی و قطببندیِ تباری زیر نام «وحدت ملی» را داد. این دورِ تازۀ عصبیتهای قومی، به مددِ مغز متفکرِ آقای غنی، اشکال و شمایلِ ویژهیی پیدا کرده و همۀ تیوریهای توطیه، تکنالوژیهای مدرن و ظرفیتهای سیاسی و دیپلماسی را به خدمت گرفته تا برتریِ بیچونوچرایِ یک قوم را به کرسی بنشاند.
آقای غنی در این سه سال، به دور زدنِ توافقنامۀ تشکیل دولت وحدتِ ملی به سودِ اقتدارِ یک قوم و تضعیفِ موقعیتِ سایر اقوام در ساختار قدرت پرداخت. او در این سه سال، بیشتر از آنکه رییس حکومت وحدت ملی باشد، در نقشِ اربابِ یک قوم و قبیله ظاهر شد و وحدتِ مردم و وفاقِ ملی را به نفاقِ ملی فروخت.
اینکه کسانی مانندِ آقای مخکش همۀ استعدادهای ذهنی و فطریِ خود را صرفِ تهیۀ و پردازشِ مانیفستها یا دستورالعملهای قومی برای ادارات میکنند، نشانِ واضح از خریداریِ این محصولاتِ فکری توسط آقای غنی و حلقۀ مخصوصش دارد. اینکه آقای مخکش به دار و دستۀ خود توصیه میکند که باید به آقای غنی، نزدیکانِ او و وزرایِ مورد علاقۀ او نزدیک شوند نیز، نشان از چربیدنِ مسایلِ قوم قومی در نزد آقای غنی و پتانسیلِ جذبِ نیروهای قومی در گردِ او و یارانِ مخصوصش دارد.
اظهاراتِ فریدون الهام، معاون رییس کُل ادارۀ ریاستجمهوری در پیوند به آقای مخکش، فقط ماستمالی گندِ تعصباتِ قومی در این اداره تلقی میشود. در غیر این صورت، بهجای اینکه این اداره از اشتباهِ مخکش و پشیمانی و استعفایِ او خبر میداد، سزاوار بود که خبرِ برکناری و محاکمۀ قانونیِ او و گروهِ تلگرامیاش را منتشر میکرد.
با این حساب، بدون اینکه دچار عذابِ وجدان شویم، میتوان حکم کرد که ثوابالدین مخکش شاگرد خوبِ آقای غنی و سیاستهای قومیِ اوست. استعدادهای قومگرایانۀ او در بستر بازیها و توطیههای قومیِ ارگ بالیده و به ثمر رسیده است. راهنمای قومی او، در واقع تزِ تحصیلیِ او برای پوهنتونِ ارگ است که اگرچه افشای آن در رسانهها مزۀ شیرینِ آن را برای استادانِ مطرحِ این رشته بهم زد، اما شاید در خفا نمرهیی نیک و پاداشی نیکو از پوهنتونِ ارگ به آن تعلق گیرد.