گزارشگر:نصیر عبدالرحمن/ چهار شنبه 29 سنبله 1396 - ۲۸ سنبله ۱۳۹۶
بخش نخست/
مولانا مودودی کسی است که شخصیتهایی چون حسن البنا، سید قطب، قرضاوی، خمینی و… از آن متأثر بودهاند و بیدارگرانِ بزرگی چون علامه اقبال، آن را تأیید و نوازیدهاند و بزرگانی چون مولانا زکریا کاندهلوی و اشرفعلی تهانوی و سیدابوالحسن ندوی در نقدش کمر بستهاند.
زندهگینامه
علامه مودودی متولد سال ۱۹۰۳ در اورنگآباد، حیدرآباد دکنٍ هند بریتانوی است که فعلاً ایالتِ مهاراشتر نامیده میشود. آبا و اجدادش از احفاد خواجه قطبالدین مودود چشتی، یکی از شیوخ شیخ معینالدین چشتی اجمیری، بودهاند؛ از اینرو مودودی تخلص مینمودهاند.
از آنجا که مودودی در یک خانوادۀ مذهبی تولد یافته بود، تعلیمات ابتدایی دینی و زبانهای اردو، فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و در یازده سالهگی شامل سال هشتمِ مدرسۀ فرقانیۀ اورنگآباد گردید. در سال ۱۹۱۴ امتحال شمولیت برای مولوی شدن را نیز داد، روی همین ضرورت خانوادهاش از اورنگآباد به مرکز حیدرآباد کوچید تا سید ابوالاعلی در آنجا به دروسش در دارالعلومِ حیدرآباد که آنزمان توسط مولانا حمیدالدین فراهی ـ که مولانا امین احسن اصلاحی (یکی از مفسرین قرآن کریم) نیز یکی از شاگردانش بود ـ اداره میشد ادامه دهد. شش ماه از این فراگیری تعلیم نگذشته بود و هنوز دوازده سال داشت که پدر سید وفات یافت و مسوولیتِ خانواده برعهدۀ سید ماند. از اینکه میتوانست خوب بنویسد، تصمیم گرفت از طریق همکاری با مطبوعاتِ آنزمان امرار معیشیت نماید؛ چنانکه در روزنامهنگاری تا جایی پیش رفت که به حیث مدیر مسوولِ روزنامههایی مانند مدینه در بجنور (اترپردیش)، تاج در جبل پور و الجمعیت دهلی که ارگان نشراتی جمعیت علمای هند بود، خوب درخشید. او انگلیسی آموخت و این زمانی بود که روزنامه در مطبوعات حرفِ اول را میزد، تا اینکه در سال ۱۹۲۵ زمانیکه جمعیت علمای هند خواست با حزب کانگرس یکجا شود، مولانا مودودی احتجاجاً مدیرمسوولیِ روزنامۀ الجمعیت را ترک گفت.
زمانیکه مدیر مسوول روزنامۀ الجمعیت بود، شخصی به نام «سوامی شردهانند» تحریکی را به نام «شدهی» بهراه انداخت که میخواست مسلمانانِ هند از اسلام برگردند و آیین هندوییسم را پیروی نمایند و کتابی نیز نوشت که در آن آشکارا به پیامبر اسلام (ص) اهانتهایی روا داشته بود، که در پی آن، مسلمانِ مشتعلی «سوامی شردهانند» را به قتل رسانید. قتل این گستاخ، هنگامهیی را در هند برپا نمود و هندوها در همهجا علانیه میگفتند که اسلام دینِ تشدد و شمشیر است.
در همین زمان، مولانا محمدعلی جوهر، ضمن تقریرِ دردمندانهیی در مسجد جامع دهلی، از مسلمانان خواست که اگر کسی از میانِ ایشان بهوضاحت در مسالۀ جهاد در اسلام پرداخته، جلو غلطفهمیهای ایجادشده در این مورد را بگیرد. این زمانی بود که مودودی ۲۴ساله، کتاب «الجهاد فیالاسلام» را به رشتۀ تحریر درآورد. با نشر این کتاب حتا علامه اقبال گفته بود: یکی از بهترین تصانیف در مورد نظریۀ جهاد و قانونِ صلحوجنگ در اسلام همین کتاب است و من برای هر انسانِ خردمندی مطالعۀ آن را پیشنهاد میکنم.
پس از ترک مدیریتِ روزنامۀ الجمعیت، سید مودودی دوباره از دهلی به حیدرآباد رفت و در آنجا چند کتابی را نوشت. سپس در سال ۱۹۳۲ رسالۀ ترجمانالقرآن را از حیدرآباد منتشر کرد و در سال ۱۹۳۵ نیز کتاب معروفِ حجاب را بههدفِ زیر تأثیر فرهنگ و تهذیب غرب نرفتنِ جوانانِ تحصیلیافتۀ مسلمان و در رد ایراداتی که عدهیی زیر تأثیر افکار اروپایی آنزمان بر حجاب اسلامی وارد مینمودند، به رشتۀ تحریر درآورد.
به روایت میامحمد شفیع مدیر مسوول هفتهنامۀ اقدام (همان زمان)، در سالهایی که سید مودودی رسالۀ ترجمانالقرآن را از حیدرآباد نشر مینمود، علامه اقبال با خوانش مطالبی از ترجمانالقرآن، در حدی آن را پسندید که از سید مودودی خواست که حیدرآباد را گذاشته به لاهور بیاید، که بنا بر همین دعوت، سید مودودی زندهگی در لاهور را برگزید و شهرک دارالإسلام (منصوره) را به عنوان سمبلی از یک جامعۀ اسلامی نمونه تأسیس کرد.
کوتاهمدتی از آمدن سید به «دارالاسلام» نگذشته بود که اقبال جان به جان آفرین تسلیم گفت و مودودی تکیهگاهِ مهمی را که او را بهدرستی درک میکرد، از دست داد. ایشان در پی وفات اقبال گفتهاند: «با مرگ این ابرمرد، مهمترین تکیهگاه انسانی زندهگیام را از دست دادم.»
اقبال که فرنگ را از نزدیک دیده بود و استعمار انگلیس بر هند را مشاهده نموده بود، یکی از آرمانهایش بنای حرکتی بیدارگر و دینمدار بود. مولانا مودودی در سال ۱۹۴۱ از طریق رسالۀ ترجمانالقرآن بهخاطر ایجاد جماعتی پابند به اسلام، فراخوانی را پخش کرد و بالاخره در ۲۶ اگست سال ۱۹۴۱ مسلمانانی که با این فراخوان توافق نموده بودند و تعدادشان از سرتاسر هند به ۷۵ نفر میرسید، در لاهور گردهم آمده، اساس» جماعت اسلامی» را گذاشتند.
یکی از رویدادهای مهم زندهگی مولانا، همانا تشکیلِ دو کشور هند و پاکستان در پی گرفتنِ آزادی سیاسیِ نیمقاره از انگلیس بوده است. با ایجاد پاکستان در اولین ماه پس از مرگ محمدعلی جناح یعنی اکتوبر ۱۹۴۸ بهخاطر مطالبۀ نفاذ نظام اسلامی در کشور، برای اولینبار سید مودودی زندانی گردید و روزنامههای مربوط به جماعت اسلامی نیز همه متوقف شدند. اما در اتهامنامه، گرفتاریاش را مخالفت با جهاد در کشمیر عنوان نمودند، تا اینکه در سال ۱۹۵۰ از زندان ملتان رها گردید. او در مدتِ ۲۰ ماه حبس، رسالۀ «مالکیت زمین در اسلام» را ترتیب داد و مقدمۀ تفهیمالقرآن و کتابهای «سود «، «اسلام و نظریات جدید اقتصادی» را نوشت و فهرست رهنمای کتابِ سنن ابوداوود را ترتیب نمود.
در سال ۱۹۵۳ کتابِ کوچکی در مورد «مسالۀ قادیانیت» نوشت که به علت آن، باز زندانی و در محکمۀ نظامی به اعدام محکوم گردید. در واکنش به این حکم، علاوه بر مردم پاکستان، حسن الهضیبی مرشد عام اخوانالمسلمون مصر، حضرت نورالمشایخ المجددی از کابل، مفتی اعظم فلسطین محمد الحسنی و علمای الجزایر و مالیزیا از حکومت وقت پاکستان عدم اجرایِ اعدامش را خواستار شدند. مردم دمشق نیز تظاهراتِ بزرگی را برضد حکم اعدامش راهاندازی نمودند، که در پی آن، حکم اعدامش به ۱۴ سال حبس تبدیل گردید.
در سال ۱۹۵۸ از طریق رسالۀ ترجمانالقرآن برضد فتنۀ انکار احادیث که در آنزمان سروصدایش بالا گرفته بود، در دفاع از دومین سرچشمۀ قانون اسلام و حیثیت حدیث، دلایل معتبری ارایه داشت و شمارۀ خاصِ ترجمانالقرآن تحت عنوان «منصب رسالت» را به نشر رسانید.
در سال ۱۹۶۳ از حملۀ تفنگدارانی نامعلوم، حین اشتراک در تظاهراتی، با جان باختنِ یکی از ارکان جماعت اسلامی، جانِ سالم به در برد.
در سال ۱۹۶۴ سید مودودی یکجا با ۶۵ تن از بزرگان جماعت اسلامی بارِ دیگر زندانی گردید و پس از ۹ ماه، از حبس رها گردید. در سال ۱۹۶۷ بار دیگر بهخاطر وضاحت در مسالۀ شرعی دیدن هلال، به مدتِ ۲ ماه زندانی شد.
در سال ۱۹۷۲ بنا بر بیماری و کسالتِ دوامدار، از امارت جماعت اسلامی که از سال ۱۹۴۱ به آن سمت انتخاب شده بود، کنارهگیری نمود که در پی آن، همۀ توجهاش را به تصنیف و تألیف معطوف داشت و یکی از تفاسیر شاهکارِ سدۀ بیستم (تفهیم القرآن) را به رشتۀ تحریر درآورد.
در سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۴ سفرهایی به قاهره، دمشق، عمان، مکه، مدینه، جده، رباط، کویت، استانبول، لندن، نیویارک، تورنتو داشت و در ۱۰ کنفرانس بینالمللی اشتراک ورزید. در سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۶۰ بهخاطر مشاهدۀ کیفیت جغرافیایی مقاماتی که در قرآن کریم از آن یادآوری گردید، سفر تفصیلی و مطالعاتییی به عربستان، اردن، به شمول یروشیلیم، شام، و مصر نمود و از سال ۱۹۶۲ که اساسِ دانشگاه مدینه گذاشته شد، عضو بورد اکادمیکِ آن بود و عضویت کمیتۀ امداد رابطۀ عالم اسلامی را داشت و عضو اکادمی تحقیق بر قانون اسلامی مدینه نیز بود.
تصانیف سید مودودی به ۲۲ زبان ترجمه گردیده و در چندین کشور اسلامی شامل نصاب تعلیمی میباشد.
سرانجام در سال ۱۹۷۹ سید مودودی به علتِ تکالیفِ گرده و قلب، غرض علاج به ایالات متحدۀ امریکا جایی که فرزندش به حیث طبیب معالج کار مینمود، رفت و پس از چند عمل جراحی، سرانجام به تاریخ ۲۲ سپتمبر ۱۹۷۹ به عمر ۷۶ سالهگی جهان فانی را وداع گفت. جنازه اش به امامت علامه یوسف قرضاوی در لاهور ادا به خاک سپرده شد. پس از مرگش، امام خمینی در تجلیل از شخصیت وی یادآور شد: «امت اسلامی از عالم برجسته و اندیشمندی که مایۀ افتخار اسلام بود، محروم گردید. مولانا ابوالاعلی مودودی خدمات گرانبهایی به اهداف اسلامی و مسلمانان در سراسر جهان کرد. او نه تنها برای مسلمانان پاکستان، بلکه برای تمامی جهان اسلام رهبر دینیِ بزرگی بود و انقلاب اسلامی را در جهان اسلام احیا کرد و باعث گسترش انقلاب اسلامی در همۀ نقاط جهان گردید. وفات این شخصیت بزرگوار، خسارت جبرانناپذیری برای جهان اسلام است. تلاش و کوششهای او در جهات تحقق اهداف مذهبی، باید ادامه یابد و بر همۀ همراهان نهضت اسلامی واجب است که این راه را تا تحقق کاملِ چنین هدفهایی ادامه دهند.»
و آثاری همچون:
۱- تفهیم القرآن
۲- تفهیمات
۳- رسایل و مسایل
۴- سیرت سرور عالم(ص)
۵- حجاب
۶- الجهاد فی الاسلام
۷- تنقیحات
۸- مسالۀ قومیت
۹- خطبات
۱۰- دینیات (مبادی اسلام)
۱۱- شهادت حق
۱۲- دین حق
۱۳- سلامتی کا راسته
۱۴- بناو. اور بگار
۱۵- اسلام اور جاهلیت
۱۶- اسلام کا اخلاقی نقطۀ نظر (دیدگاه اخلاقی اسلام)
۱۷- دیدگاه سیاسی اسلام
۱۸- حقوق غیرمسلمانان در کشورهای اسلامی
۱۹- حقوق اساسی
۲۰- آیین زندهگی در اسلام
۲۱- اقتصاد اسلامی
۲۲- اصول اقتصاد اسلامی
۲۳- بنیادهای اخلاقی خیزش اسلامی
۲۴- عدالت اجتماعی
۲۵- تنظیم خانواده
۲۶- حقوق زن و شوهر
۲۷- تحریک اسلامی: کامیابی کا شرایط
۲۸- اسلام کا نظام حیات
۲۹- اسلام کا سرچشمۀ قدرت
۳۰- سنت کی آیین حیثییت
۳۱- مرزهای عقیده
۳۲- خلافت و ملوکیت
و… از وی برجا ماندند.
آرا و نظریات
محور اصلیِ اندیشههای ابوالاعلی که دور چند اصل «توحید»، «حکومت اسلامی»، «اجتهاد»، «جهاد»، «آزادی» و «وحدت اسلامی» میگردد، تبیین، نوآوریها و برداشتهای جدیدِ علامه مودودی را نیز در عرصههای یادشده نشان میدهد.
توحیـد
اسلام در اندیشۀ مودودی، نظامی جامع، کامل و فراگیر است که به تمام شئون زندهگی بشر نظر دارد و «هرگز مجموعهیی درهمریخته از افکار پراکنده و روشهای رفتاری نامربوط نیست؛ بلکه سیستمی بسیار منظم و کلّیتی بههمپیوسته است که بر مجموعه معینی از اصول روشن و مشخص، استوار میباشد. در این نظام فکری جامع و کامل، اساسیترین و مهمترین مسالۀ اعتقادی، «مسالۀ توحید» است که در روند زندهگی فردی و اجتماعی مسلمانان تأثیر مستقیم و حیاتبخش دارد.
سیدابوالاعلی معتقد است وقتی تاریخ ملتهای پیشین را در قرآن میخوانیم، درمییابیم که هیچیک از امتهای پیشین، منکر وجود خداوند نبودهاند. از قوم نوح تا ابراهیم، از عاد تا ثمود، از مردم مدین تا مردم جزیرهالعرب، همهوهمه به وجود خداوند متعال اعتقاد داشتهاند. سپس بهطور تفصیل مسایل اختلافی انبیا با امتهای خویش را ذکر میکند و روشن میسازد که موضوع اختلاف بین انبیا و مخالفانشان، نه اثبات وجود خدا، بلکه مساله مهم یکتاپرستی بوده است.
به نظر مودودی، از آیات کلامالله معلوم میشود مشرکان و پرستندهگان خدایان متعدد که با پیامبران مخالف و دشمن بودند، رویهمرفته وجود خداوند را انکار نمیکردند؛ بلکه همهگی این نکته را قبول داشتند که خدایی وجود دارد که خالق آسمانها و زمین و همه چیز است؛ اما آنها در مرحلۀ توحید ربوبی و عبادی با انبیا اختلاف داشتند؛ از اینرو در باور ابوالاعلی، مدار تبلیغ پیامبران و محور درگیری آنان با دشمنان، «توحید در ذات» یا «توحید در خالقیت» نبوده؛ بلکه نقطه ثقل تبلیغات انبیای الهی، حول محور «توحید ربوبی» بوده است.
وی معتقد است مشرکان «الله» را قبول داشتند؛ اما چون به شرک ربوبی آلوده بودند، در واقع شرکِ آنها با انکار الوهیت فرق آنچنانی نداشت؛ زیرا اعتقاد به خدایی که آسمان و زمین و انسان را آفریده باشد، ولی با انسان کاری نداشته باشد و در تدبیر و ادارۀ امور جهان، هیچکاره باشد، انسان را در برابر خدا مسوول نمیسازد؛ همانگونه که منکران و ملحدان نیز، خود را در برابر خدا مسوول نمیدانستند؛ بنابراین عملاً با نظریۀ الحادی که لازمهاش استقلال انسان است و هرگونه مسوولیت و عاقبتاندیشی را رد میکند، یکسان است و در آخر به تجاوز، دیکتاتورمنشی و وحشیگری میانجامد.
به اعتقاد مودودی، نپذیرفتن صحیحِ عقیدۀ توحید سبب میشود انسان به خدایِ جعلی و ساختهگی رو آورد یا اینکه بهجای یک خدا، به خدایان متعددِ بیاثر رو بیاورد. در باور مودودی، مصیبت بزرگِ تاریخ بشر آن بوده که همیشه انسانهایی درپیِ برده ساختن انسانهای دیگر و بهرهکشی از آنها بودهاند و بهترین شیوه برای آنها این بوده که خود را در موضع خدایی قرار دهند. حال یا این انسانها تهوّر بیشتر و امکانات و وسایلِ کافی داشتهاند و مستقیماً ادعای خدایی کردهاند (مانند فرعون که آشکارا ندای «انا ربکم الاعلی» سر میداد) یا اینکه قدرت و وسایل لازم برای قبولاندن خدایی به مردم را نداشتند؛ از اینرو با استفاده از حیلههایی به روح، بت، یا یک شیء، شخصیت خدایی دادهاند؛ سپس خود را واسطه تقرب به آنها معرفی کردهاند و از این راه، تسلطی ناروا بر گروهی از افراد روا داشتهاند.
ابوالاعلی با بیان اینکه مادامی که این فساد در رگ و ریشۀ حیات اجتماعی سرایت و نفوذ داشته باشد، هیچ قانون و نقشهای نمیتواند در قلعوقمعِ جرثومههای شر و مفاسد فردی و اجتماعی مؤثر باشد، تنها راه خلاصی از این مصیبت را پناهآوردن به توحید حقیقی معرفی میکند.
Comments are closed.