گزارشگر:مسـعود امیریان - ۲۴ میزان ۱۳۹۶
اندیشۀ سیاسی دوران جدید با بنیادگذاری نظریۀ نوآیین جمهوریخواهی در جمهوری فلورانس ایتالیا، با نظریات و نوشتههای نیکولو ماکیاولی آغاز میشود. ماکیاولی، شهروند و از دبیران و سیاستمردان سدۀ پانزدهم فلورانس بود که در مسایل سیاسی، وطنخواهی و میهندوستی را بالاتر از هر امری میدانست. ماکیاولی که «نجات میهن خود را برتر از رستگاری روح» میداند، در کتاب خود “تاریخ فلورانس” با شرح حوادث جنگها و نبردهای تاریخی ایتالیا و مقاومت و ایثارگری بینظیر مردم، این نکته را برجسته میکند که در دوران جدید، میهن جای جان را گرفته است و این سخن، از دیدگاه تحول مفاهیم، در آن دوره انقلابی به شمار میآمد.
ماکیاولی دیدگاه و نظریات سیاسی خود را در سه رسالۀ “شهریار”، “گفتارها” و “ تاریخ فلورانس” بیان کرده است. وی برخلاف فیلسوفان دوران قدیم که نظریهپردازان بهترین شیوۀ فرمانروایی بودند، اندیشمند قدرت سیاسی و شیوههای بهدست آوردن و نگاهداشت آن است و از اینرو، با بسیاری از اصول اخلاقیِ اندیشۀ سیاسی قدیم به مخالفت برخاست.
ماکیاولی در رسالۀ شهریار این مساله را بیان میکند که اگرچه دیگران دربارۀ سیاست بسیار نوشته اند، اما او از روشی نوآیین تبعیت میکند. او با اشاره به نوآیین بودن کوشش خود در قلمرو اندیشۀ سیاسی، آن را به “راهی” تشبیه میکند که پیش از او کسی در آن گام ننهاده بود، و از تعبیر modi ed ordini nuovi استفاده میکند که میتوان آن را “شیوهها یا نهادهای جدید” ترجمه کرد.
نظریۀ جمهوریخواهی نوآیین در اندیشۀ سیاسی ماکیاولی، نظریۀ نظام نهادهای شورایی و مشارکت مردم است. از اینرو، برخی از نظامهای سلطنتی به اعتبار نهادهای آنها، جمهوری و بسیاری از جمهوریهای جدید، سلطنتی مطلقه اند. خاستگاه و بنیاد نظریۀ جمهوریخواهی در اندیشۀ سیاسی ماکیاولی، وجود دو گروه بزرگ اجتماعی و تنش میان آن دو است. که نظامهای سیاسی از آرایش رابطۀ این دو نیرو بهوجود میآیند.
ماکیاولی در رسالۀ شهریار در فصلی دربارۀ نظامهای سلطنتی نوبنیاد نیز توضیحی دربارۀ معنای تقلید از قدما یا تقلید از بزرگان آنان میآورد و توضیح میدهد که او به ذکر سرمشقهای بزرگ بسنده خواهد کرد؛ زیرا به هر حال، مردم ترجیح میدهند در راههای هموار گام بگذارند و اعمال خود را به تقلید از کارهای دیگران برگزار میکنند. به نظر ماکیاولی، نمیتوان راه دیگران را بدون هدف دنبال نمود. او تقلید از کسانی را که از دیگران برتر اند، امری مفید در تقلید میداند. مَثَل کسی که از بزرگان گذشته تقلید میکند، مثل تیرانداز کاردانی است که برای نیل به هدف دور، با شناختی که از توان و برد کمان خود دارد، بالاتر از هدف را نشانه میگیرد تا شاید تیر به هدف برسد.
تأکید ماکیاولی بر تقلید از گذشتهگان را اینگونه میتوان فهمید: از قدما باید در آنچه جدید بودند، تقلید کرد؛ زیرا با چیره شدن ارزشهای سدههای میانه، تباهی چنان در رگ و پی مردم ایتالیا رسوخ پیدا کرده و بیتوجهی به ارزشهای دوران جدید به مرتبهیی رسیده است که به نظر میرسد قدما در بسیاری از امور از متأخرین “جدیدتر” بودند، چنانکه رومیان باستان در پرداختن به هر کاری به شکوه و افتخاری که از آن ناشی میشد، توجه داشتند، در حالی که با سیطرۀ فضیلتهای معنوی از دنیا بریده و به شهروند آخرت تبدیل شده است. معنای این تقلید از قدما، تقلید از تاسیس است؛ زیرا ویژهگیهای قدما نوآیینی بنیادهای آنان بود و بنابرین تقلید از تأسیس، اگر به درستی فهمیده شده باشد، خود میتواند تأسیسی نوآیین باشد و همین نکته را از تأکید ماکیاولی بر کارهای بنیادگذارانی مانند کوروش پارسی، رمولوس رمی و دیگر پادشاهان موفق که هر یک دولتی نوبنیاد گذاشتند و باید سرمشق شهریاران دوران جدید قرار گیرند، میتوان دریافت.
تاکید ماکیاولی بر علاقۀ مردم به برقراری و پایداری نظام آزادی، ناشی از باور او به فطرت خوب مردم و پتیارهگی ذاتی شهریاران و فرمانروایان نیست؛ بلکه مبتنی بر این اصل بنیادین اندیشۀ سیاسی اوست که خواستهای هر فردی، محرک کارهای اوست و او در هر کاری، پیوسته، سودی را که از انجام آن خواهد برد، در نظر میگیرد. نظام آزادی، تنها شیوۀ حکومتی است که به سبب وجود قانونهای خوب نفع خصوصی افراد در هماهنگی با خیر همگانی تأمین میشود و به خلاف نظامهای خودکامه، هیچ کسی حتا بزرگان و بلند پایهگان، نمیتواند به حقوق فردی از عامۀ مردم تجاوز کند.
علاوه بر آن، ماکیاولی در رسالۀ شهریار به نقد اندیشههای سیاسی نظریهپردازان در قلمرو خیال و حوزۀ اخلاق میپردازد. نقادی وی، از شیوههای فرمانروایی خیالی، ناظر بر شهر زیبای افلاطونی است که فیلسوف یونانی در رسالۀ جمهوری، توصیفی از آن را بیان کرده است. امّا اعراض از خیال برای بازگشت به واقعیت در اندیشۀ سیاسی ماکیاولی، به معنای بازگشت به واقعیت در تداول عامیانۀ آن نیست.
ماکیاولی در رسالۀ گفتارها، به بحث نیکی و بدی پرداخته و از این نظر دفاع میکند که اگرچه اندازۀ نیکی و بدی در جهان همیشه یکسان بوده است، اما امور انسانی پیوسته یکسان نمیماند، بلکه نیکی و بدی از سرزمینی به سرزمین دیگر کوچ میکند. وی تأکید بر امور دنیا را در تعارض آن با امور آخرت میداند. از دید او، اگر دیانت در مباحث سیاسی داشته باشد، در پیوند آن با امور دنیا و در محدودۀ آن خواهد بود.
بخشهایی از تاریخ فلورانس ماکیاولی به بررسی نظریۀ انحطاط سیاسی ایتالیا که یکی از اساسیترین مباحث اندیشۀ سیاسی اوست، اختصاص دارد. او در رسالۀ شهریار نیز که رسالهیی دربارۀ بنیادگذاری نظامهای شهریاری است، اشارههایی به انحطاط ایتالیا آورده است، اما بهویژه گفتارها تأملی در نظام جمهوری و عوامل و اسباب تباهی نهادهای آن است.
خصوصیات و ویژهگیهایی که ماکیاولی از شهریاران و پادشاهان ارایه میدهد، جنبۀ آرمانی و خیالی داشته و در دنیای واقعی وجود ندارد. ماکیاولی تقلید از بزرگان را در مسایل جدید و متفاوت از سنت میداند، در حالی که حفظ بسیاری از جنبههای علمی و اخلاقی گذشتهگان که سابقهیی دیرینه و کهن داشته و ربطی به تجدد و نوآوری ندارند، میتواند باعث بهبود و رشد جامعه گردد.
منابع:
ـ مردان اندیشه (پدیدآورندهگان فلسفۀ معاصر)، برایان مگی، مترجم: عزتالله فولادوند، تهران: انتشارات طرح نو، ۱۳۷۸.
ـ کلیات تاریخ فلسفه به زبان ساده، دکتر ملیحه صابری نجفآبادی، تهران: انتشارات سمت: ۱۳۸۹.
ـ سیر تاریخی اندیشههای سیاسی در غرب (از افلاطون تا نیچه)، داکتر احمد بخشایشی اردستانی، تهران: انتشارات آوای نور، چاپ چهارم ۱۳۸۸.
ـ سیر اندیشۀ فلسفی در غرب، داکتر فاطمه زیباکلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم ۱۳۸۵.
Comments are closed.