گزارشگر:سخیداد هاتف/ سه شنبه 25 میزان 1396 - ۲۴ میزان ۱۳۹۶
فرض کنید من «عبدالجبار خان»ام و در لویه جرگهیی که به خاطر تصمیمگیری در بارۀ آیندۀ مملکت برگزار شده، شرکت کردهام. خلاصۀ آنچه من در بارۀ افغانستان و جهان میدانم، اینهایند:
– افغانستان میراث نیاکان ما است
– اسلام دین مقدس آبایی ما است
– بیگانهها میخواهند وطن ما را برباد کنند
– ما به اجنبی تسلیم نمیشویم و از خاک و آیین خود دفاع میکنیم
– ما میخواهیم وطن ما آباد و مستقل باشد
– حکومت ما باید اسلامی باشد
– رسوم و عنعنات آبایی ما باید برقرار بمانند و احترام شوند
– زنده و سربلند باد افغانستان
من، عبدالجبار خان، در بارۀ جهان امروز چیز زیادی نمیدانم. من از اقتصاد جهانی کاملاً بیخبرم. هیچ نمیدانم که کشورهای جهان با هم چه معاملات تجاری دارند. من هیچ تصوری از نقش انرژی و به ویژه انرژی نفتی، در تعاملات جهانی ندارم. من از ساختار و سامان قدرت نظامی کشورهای جهان چیزی نمیفهمم. عبارت «موقعیت جئوپولیتیک» هرگز به گوشم نخورده و معنای آن نیز برایم مطلقاً تاریک است. من از گردش اطلاعات و سرعت و گستردهگی آن در جهان هیچ اطلاعی ندارم. از قوانین بینالمللی و پیمانها و پیوندها و جبههبندیهای جهانی کاملاً ناآگاهم. هیچ تصویری از تغییرات اقلیمی و جمعیتی دنیا در ذهنم نیست. برداشتِ گنگ و محوی هم از رقابت جهانی بر سر منابع ندارم. از فرهنگ و ارزشهای دیگران، جز اینکه اجنبی بد است و حیوان است، چیز زیادی نمیدانم.
در داخل کشور خود نیز تصوری از ساختار مدرن دولت و نهادهای آن ندارم. همینقدر میدانم که گاه این پادشاه میشود و گاهی آن و انتقال زور و پیسه از دست یکی به دیگری به نام «پادشاهگردشی» یاد میشود. من از استراتژی، پالیسی، تفکیک قوا و ساز و کار دولت کاملاً بیاطلاعام. من نمیدانم که پول رایج در افغانستان چهگونه تولید میشود، چه مقدار پول در کشور هست و چرا پول افغانستان به اصطلاح ضعیف است. من نمیدانم واردات و صادرات یعنی چه. من نمیفهمم چرا باید بانک داشته باشیم و بانکهای ما چه ارتباطی با بانکها و اقتصادهای دیگر در دنیا دارند. من نمیدانم که افغانستان چقدر آب دارد، چقدر منابع طبیعی دیگر دارد. این منابع به چه کار میآیند و چگونه. من خبر ندارم که تغییرات اقلیمی بزرگ بر زندهگی ما در افغانستان چه تأثیرات خوب و بدی خواهند گذاشت.
من شنیدهام که قانون خوب است، اما هیچ وقت نفهمیدهام که چرا قانون خوب است. متوجه نمیشوم چرا میگویند که رسانهها مهم اند و آزادی بیان چیز ارزشمندی است. من از سیستم مالیات هیچ نمیدانم و هیچ تصوری از ایجاد اشتغال، تولید سرمایه، ساختارهای زیربنایی، درآمد سرانه و مفهوم رفاه عمومی ندارم (فقط برای خیر مردم دعا میکنم). من میدانم که جنگ خوب نیست، اما ربط رفاه و پیشرفت و توسعه با صلح را نمیفهمم. شنیدهام گسترش سواد و زیاد شدن اسباب کار و موتر و تلفون و برق و سرک خوب است، ولی نمیدانم اینها چه قسم گسترش مییابند و از کجا پیدا میشوند…
اکنون، من (عبدالجبار خان) در لویه جرگۀ ملی دعوت شدهام تا در بارۀ آیندۀ مملکت و روابط آن با بقیۀ دنیا تصمیم بگیرم. همگنان من، یعنی دعوتشدهگان دیگر، نیز کمابیش مثل من هستند. بعضی از آنان حتا در حد من هم باخبر نیستند.
زیرِ دلتان خالی شد؟ نگران شدید؟ ترسیدید که تصمیمگیری مملکتتان را به دست من بسپارید؟ حق دارید. آخر چهطور ممکن است من با این وصفی که دادم، برای مملکت تصمیم درستی بگیرم؟ در کشورهای دیگر دهها مرکز مطالعات استراتژیک هستند که با استفاده از یافتههای علم و با تکیه بر پژوهشهای گسترده به نهادهای تصمیمگیری مملکت خود کمک میکنند تا تصمیمهای بهتری بگیرند. در افغانستان حامد کرزی و اصحابش عبدالجبار خان و امثال او را از چهارسوی کشور در زیر خیمۀ لویه جرگه جمع میکنند تا مسیر حرکتهای آیندۀ افغانستان را تعیین کنند! زمان آن رسیده که گلیم لویه جرگه برای همیشه از افغانستان جمع شود.
Comments are closed.