گزارشگر:شنبه 29 میزان 1396 - ۲۸ میزان ۱۳۹۶
بخش دوم/
پوهاند محمدنذیر نجابی، استاد دانشگاه پولیتخنیک کابل/
اسناد تقنینی: حدود هشت سال تمام قانون تحصیلات عالی در گروگان شورای ملی قرار گرفت، مواد قانون سال ۱۳۶۸ برحسب علاقهمندیها و مصلحتهای حکام و رهبری وزارت به شکل سلیقهیی تطبیق میشد. بعضی مواد سایر اسناد تقنینی مانند مقررهها، لوایح، طرزالعملها و رهنمودها در مغایرت با این قانون قرار داشت. در موجودیت قانون، خلای قانون در تحصیلات عالی محسوس بود. بازنگری این اسناد تقنینی صورت نگرفت. سیستم کریدت بدون درنظرداشتِ بستر مناسب و امکانات و تجهیزاتِ لازم اجباری شد و تا کنون یک سیستم کریدتِ معیاری در دانشگاهها وجود ندارد.
رهبری وزارت و دانشگاهها بر اساسِ تقسیمات قومی، سیاسی… بر وزارت تحصیلات عالی و دانشگاهها تحمیل شد که اکثر آنها تجربۀ رهبری نهادهای اکادمیک را نداشتند که این کمتوجهی و دخالتهای ارگانهای مختلف موجب ناهنجاریهای جبرانناپذیر در دانشگاههای کشور گردید.
تحصیلات عالی و بهخصوص دانشگاهها در یک کمبود شدید بودجه قرار داشتند و عاید از عرصه خدمات هم مجوز نداشت. در این دوره فقط توجه خاص به تضعیف ارگانهای دولتی و رشد خصوصیسازی معطوف شد که به رکود اقتصادی دانشگاهها منجر گشت. هیچ نوع استقلال مالی به دانشگاهها داده نشد و تمام آزادیهای مالی در پرتو مواد قانون اساسی کشور محدود شد. کمکهای جامعۀ جهانی، در نهادینه شدن و بهینه شدنِ دانشگاهها به پیمانۀ وسیع اختصاص نیافت.
آزادیهای اکادمیک، مالی و ساختاری: تمرکزگرایی، اقتدارگرایی دیوانسالاریِ مغلق توام با قوانین دستوپاگیر از یکطرف و مداخلۀ زورمندان، سیاسیون و مدیران ارشدِ دولت از جانب دیگر، همۀ آزادیهای مالی، ساختاری و اکادمیکِ دانشگاهها را سلب و این نهادها را به جزایر یخبندان و حاشیهیی در دولت مبدل ساخت. حتا تقویم اکادمیک و طرز اخذ امتحانات سمستر متأسفانه توسط وزارت تحصیلات عالی تعیین میشد.
ارتقای کیفیت و اعتباردهی: هرچند برای بار اول در دانشگاههای کشور این برنامه از سال ۱۳۹۰ به شکل آزمایشی آغاز شد اما بهخاطر فعالیت این ارگان در چوکات وزارت تحصیلات عالی موثریت چندان نداشت و نخواهد داشت. باید این برنامه توسط یک ارگان مستقل مانند سایر کشورها عملی شود.
کریکولمها و نصاب تحصیلی: با دورماندن تحصیلات عالی از قافلۀ رشد چند دههییِ دانشگاههای جهان همۀ کریکولمها، مواد درسی، کتابخانهها… کهنه و ناکارآمد شده بودند، هرچند در این راستا تلاشهایی بهعمل آمد، برخی کریکولمها بهروزسازی شدند، اما کمتر در منصۀ تطبیق قرار گرفتند.
دانشگاهها به ویژه خوابگاهها به مرکز قومگرایی، تعصبات زبانی و نیشنلیستی، سیاستبازی و اختلافات مذهبی تبدیل شد که متأسفانه موجب حادثاتِ ناگوار و حتا جان باختن و زخمی شدن یک تعداد محصلان گردید. بعضی عوامل خشونت علیه زن نیز در این کانونهای علم و معرفت به ملاحظه میرسید.
تحقیق: پژوهشهای نهادی اصلاً در دانشگاههای کشور امکانپذیر نبود. مراکز تحقیقات فلج بودند و در دانشگاههای ساینسی تجهیزات و امکانات تحقیقات نهادی برای تولید علم وجود نداشت. به این عرصه بودجۀ خاص یا در حدِ لازم اختصاص نمییافت تا دانشگاهها قادر به تولید دانش باشند. در هیچ برنامۀ ملی و فراملی دانشگاهها سهیم نبودند، تحصیلکردهها و بهاصطلاح متخصصین آمده از غرب، کادر علمی دانشگاهها را فاقد ظرفیتهای مسلکی میپنداشتند، اما دریغا که خود آنها نیز در اجراآت خویش ناموفق بودند.
برنامهها و سیاستگذاریها: پلانهای استراتیژیک، تدابیری، کاری، توسعوی و… به مد و فیشنِ نوع غربی رایج یافت و از تعدد برنامهها، عملی شدنِ آن زیر سوال رفت. همۀ برنامهها و سیاستگذاریها در دانشگاهها، بنا بر عوامل پارادوکسی بهویژه کمبود و نبود بودجه، در داخل دوسیهها و پروندهها مدفون گردیدند. پلانهای استراتیژیک تحصیلات عالی نیز در اکثریت برنامهها جنبۀ تطبیقی نیافت. قابل یادآوری است که یک تعداد سیاستگذاران دست اولِ این وزارت نیز اهل مسلک و فن نبودند.
پویایی و بالندهگی تحصیلات عالی: در واحد ساختاری دانشگاهها، در سطح دانشکدهها و در سطح خود دانشگاهها کدام پویایی به میان نیامد و به بالندهگی و ارتقای ظرفیت کادر علمی توجه چندانی صورت نگرفت. فاصلههای ایجاد شده با کاروان تحصیلات عالی جهانی کاهش زیاد نیافت. تمویلکنندهگان صرف مقاصد، اهداف و برنامههای ساخته شدۀ خودشان را حمایت کردند که با شرایط و بستر جوامع اکادمیک کشور سازگار نبود.
امتحانهای شمولیت (کانکور) در دانشگاهها پُر از فساد بود. افراد شایسته و نخبه کمتر به تحصیلات عالی راه مییافتند. مداخلۀ زورمندان محلی و حتا مسوولین دولتی به حدی بود که بعضاً کانکورها لغو میشد، اما در بسیاری حالات کتمان حقیقت صورت میگرفت. این طرز کار ریشۀ تحصیلات عالی و تمام مطالبات تحصیلات عالی سدۀ بیستویکم را مانند تناسب، کیفیت، مدیریت، بودجه، همکاریهای بینالمللی، نوآوری، توسعۀ نیروی انسانی پایدار، ارزیابی، ارزشیابی، اعتباردهی، همسطحسازی جهانی تحصیلات عالی و… را سخت تهدید میکرد.
در دورۀ اول موج پنجم، دولت بهرغم سرازیری کمکهای جهانی و روآوری زیاد جوانان به تحصیلات عالی، توجه بنیادی و نهادی به تحصیلات عالی کشور معطوف نکرد و از فاصلۀ کیفی تحصیلات عالی با مودلهای جهانی کاسته نشد. در یک کلام، مرحلۀ اول موج پنجم با رشد کمی عاری از کیفیت دانشگاههای دولتی و خصوصی غیرقابل کنترول همراه بود که گراف کیفی آن، سیر ثابت ناچیز را نسبت به موج چهارم نشان میدهد.
قومیتگرایی،مداخلهگرایی، سیطرهگرایی سیاسی و ایدیالوژیک، عوامل جنگ، فساد گسترده در سطح کشور، پدیدۀ معافیت از قانونشکنی و فرهنگ معافیت از قانونگریزی، نارسایی فرهنگ دانشگاهی، تخصیص هزینۀ کم به تحصیلات عالی، محدود ساختن صلاحیتهای مسلکی و مشورتی دانشگاهها به مثابۀ جزایر مجزا، کم بها دادن به دانش و دور نگه داشتن دانشگاهیان از ارکان سهگانۀ دولت، عوامل کلیدییی اند که از مرحلۀ اولِ موج پنجم به مرحلۀ دومِ این موج به ارث رسیده است.
مرحلۀ دوم ِموج پنجم
این مرحله با فراز و نشیبهای دولت وحدت ملی و میراثهای نامیمونِ مرحلۀ اولِ این موج گره خورده است:
ـ پیشبرد امور با دو سرپرست یک پی دیگر، از آغازین روزهای دولت وحدت ملی، وزارت تحصیلات عالی را بیشتر با جو بیتفاوتی، عدم اثربخشی، بیاعتمادی، بیباوری، ابهام و آشفتهگی مواجه ساخت. اما در نهایت، با تقرر یک وزیر از جمع اساتید همه منتظر تغییرات بنیادی بودند که در آغاز با تغییرات و تبدیلات بعضی پستهای کلیدی امیدها توسعه یافت، اما با جاگزینی بعضی آنها چشمانداز تحولات مفهومی، ساختاری و کارکردی وزارت به تردید انجامید. ایدهپردازیهای زمان کمپاین اخذ رای خانۀ ملت با رویکرد سنتگرایی درآمیخت و نظم کهن بر وزارت دوباره تسلط یافت. حلقۀ بیروکراسی گذشته درهم شکست و به یک مثلث خاص گلهمند و عقدهمند از وزیر قبلی جا عوض کرد. دیگر از شورای مشورتی اساتید نخبۀ دانشگاهها که وعده سپرده شده بود، خبری نشد و این مثلث با گذشت هر روز، مقام وزارت را از جوامع اکادمیک بهویژه استادان مجزا ساخته و به فاصلههای ایجاد شده میافزود. هم هنجارها و هم ذهنیتهای این مثلثِ مقرب به مقام، بر تصمیمگیریها، کارکردها و نظام تحصیلات سخت اثرگذار بود.
ـ وضعیت وزارت از نظر حکومتداری خوب بحرانی، اختلافات میان مقامات ارشد مشکلزا شده بود که پای رییس جمهور نیز به حل آن کشانیده شد. از تطبیق برنامهها آنچنان که در آغاز تقرر وزرا جد و جهد میشد، خبری نشد. تصامیم برحسب خشنودی اراکین بلندپایه بهخصوص نمایندههای معزز ملت گرفته میشد. اگر به بعضی فیصلههای ضد و نقیص شورای رهبری وزارت که در قانون تحصیلات عالی جایگاهش تعریف ناشده بنگرید، این تصاویب بهخوبی بملاحظه میرسد.
ـ از نظر تیوریک، خودگردانی نهادهای تحصیلی توسط مدیرانِ خود دانشگاهیان همانا استقلال دانشگاه تعریف شده است. مدت سه سال است که مقررۀ استقلال مالی دانشگاهها نافذ است اما تطبیق آن ناممکن شده. بعضی دیپارتمنتها که با انفاذ این مقرره دست به عرضۀ خدمات علمی زده، در حصار قوانین سلبکنندۀ استقلال جوامع اکادمیک زندانی اند. اگر به گفتۀ نقادان گوش دهیم: “آزادترین و مستقلترین دانشگاهها بهترین آنهاست”. فقدان استقلال در دانشگاهها، میراث خودگامهگیهای امواج دوم- چهارم است. فساد سرتاسری کشور، به حاشیه راندن جوامع اکادمیک به سه رکن حکومت، قوانین ترجمه شدۀ غربی بدون در نظر گرفتن شرایط ویژۀ کشور، اقتدارگرایی برخی مقامات، تعصبات کوردل و بیروکراسی یا دیوانسالاریی کهن دست و پاگیر، موج پنجم را سیرآب میکند. از سه وظیفۀ اصلی دانشگاههای سدۀ بیستویکم یعنی تدریس، تحقیق و عرضۀ خدمات؛ دانشگاههای ما صرف تدریس را آنهم در اکثر نهادهای تحصیلی بهروزسازی نشده، انجام میدهند.
ـ تحصیلات عالی در افغانستان با مشکلات پارادوکسی و حتا با بحران دست به گریبان است، صرف با رشد کمی طی چند سالِ پسین نمیتوان ادعای موفقیت نمود؛ زیرا از لحاظ کیفیت با تمام معیارها، استندردها و شاخصهای جهانی چه که با کیفیتِ کشورهای منطقه سازگاری ندارد. هرچند از سال ۱۳۹۱ بدینسو برنامههای رسمی ارتفای کیفیت و اعتباردهی برای بار نخست در تحصیلات عالی آغاز شد، اما این ساختار اعتباردهی در چوکات وزارت تحصیلات، آن را شکار دیوانسالاری جو این محیط ساخته است؛ یعنی مقولۀ مشهور “خود گِل و خود کوزهگر و خود کوزهفروش” را به ذهن تداعی میکند. اینکه چرا دانشگاههای ردهاولِ دنیا در این سطح از موفقیت قرار دارند، همه مدیون برنامههای ارتقای کیفیت و سیستم اعتباردهی است. پویایی و بالندهگی دانشگاهها محتاج برنامهریزیهای آیندهنگر، تضمین کیفیت متداوم و مستمر و بهبود روشهاست، سوای آن اما به مکتب ابتداییه میمانند! ادارۀ تضمین کیفیت (ارتقای کیفیت) و اعتباردهی زمانی اثربخش خواهد شد که از وزارت تحصیلات عالی مجزا گردد که متأسفانه در قانون تحصیلات عالی پیشبینی نشده است.
ـ کانکور سال پار که هستههای تدویر اینچنینیاش در اواخر دورۀ اولِ این موج ریخته شده بود، رویهمرفته موفقانه بود و چالشهای غیرشفاف بودن را کاهش داد. امتحان شمولیت و ورودی نسبتاً شفاف در سال ۱۳۹۴/۱۳۹۵ اخذ شد که شامل موفقیت رهبری مرحلۀ دومِ این موج، وزارت تحصیلات عالی است و آنهم حمایت قوی سیاسیِ حکومت و راهکار رییس پُرتلاش کانکور را برجسته میسازد. اما گفتههای تأیید ناشده، اعمال ضریبهای منطقهیی و جنسیتی را در غیرشفاف بودن عمدی کانکور اشاعه نموده است.
ـ پلان استراتیژیک وزارت تحصیلات عالی، با هزینۀ گزاف بانک جهانی توسط یک کمیتۀ ناکارا و بیخبر از تحصیلات عالی روز ـ با معاشهای ماهوارِ گزاف و صرف زمانی بیشتر از آنچه پیبشبینی شده بود ـ خیلی بیمحتوا و ضعیف تدوین گردید که خوشبختانه در مجلس کابینۀ کشور رد شد و دوباره به بازنگری به وزارت تحصیلات عالی گسیل شد.
Comments are closed.