گزارشگر:هارون مجیدی/ سه شنبه 2 عقرب 1396 - ۰۱ عقرب ۱۳۹۶
کتابِ «یکماه با قهرمانان» خاطرات دکتر عبدالله عزام است که توسط عبدالاحد هادف به فارسی برگردان شده و کانون فرهنگی میهن آن را چاپ کرده است. این کتاب، پُرماجراترین و معروفترین اثر آقای عزام است که هم در زبان اصلی -عربی- و هم در زبان فارسی فراوان خوانده شده است.
یکماه با قهرمانان را عصمتالله احراری صفحهآرایی کرده و چاپ نخست آن به سال ۱۳۸۰ و در هزار نسخه لباس چاپ به تن کرده است.
این کتاب در سیزده بخش و ۲۵۶ برگ تنظیم شده که در راه به سوی شمال، وادی مرگ، داستانها و اندرزها، در بارۀ آتشبس، تهاجم سنگین، در فراز و نشیب حوادث جنگی، داستانهای فراموشناشدنی، در ادامۀ سفر، دیدار با احمدشاه مسعود، از کرامات جهاد، دیدار با چند شخصیت جهادی، از بانگ رحیل تا پایان سفر و در حاشیۀ این سفر، عنوان بخشهای آمده در آن اند.
عبدالاحدهادف، مترجم این کتاب، «یکماه باقهرمانان» را سفرنامه خوانده، اما جوهرۀ آن را وسیعتر گفته است. او در «پیشگفتار مترجم» نوشته است: آنچه من در باب معرفی این کتاب، شایستۀ تشخیص دادهام، این است که بگویم: «این کتاب، عبارت است از چکیده و عصارۀ فراستِ یک مومن واقعی پس از برخورد با یک سلسله واقعیتها ضمن سفری یک ماهه به سرزمین حادثهها».
آقای عزام در بخشهایی از این سفرنامه مینویسد: چون مسعود معمولاً در شمال افغانستان زندهگی میکرد که از پاکستان خیلی فاصله داشت، رسیدن به جبهات مسعود در آن زمان، حداقل بیست روز را در بر میگرفت. البته شمال افغانستان با سرحدات جنوبی اتحاد شوروی سابق متصل است که فاصلۀ زیادی در حدود بیست روز راه از سرحدات پاکستان دارد. در عین حال، مسعود دفتر نمایندهگی یا تبلیغاتی در پشاور نداشت و همیشه در رویارویی مستقیم با روسها به سر میبرد، اما جبهات مربوط حکمتیار و استاد سیاف اکثراً در مناطق پشتوننشین نزدیک با سرحدات پاکستان قرار داشت. از اینرو، بسیاری از عربها در جبهات آنان جذب میشدند و میتوان گفت که تقریباً ۹۵ درصد از مجموع عربهای حاضر در صحنه، به جبهات حکمتیار و استاد سیاف و یک بخش کوچک آنان به جبهات یونس خالص و جلالالدین حقانی جذب میشدند. در این میان، تنها چند فرد انگشتشمار بود که به جبهات مسعود راه یافتند و بس. عامل عمدۀ دیگر اینکه مسعود در واقع یک فرمانده استراتژیست و دارای برنامۀ جنگی منظم بود و از پراکندهگی در عرصۀ مبارزه و جهاد به شدت اجتناب میورزید. در حالیکه اکثریت مطلق عربهای حاضر در صحنه، دارای طبیعت پراکندهگی بودند و از نظم و دسیپلین نظامی خوششان نمیآمد. از اینرو، معمولاً جبهات مربوط به حکمتیار و استاد سیاف را مطابق ذوق خود مییافتند و به آن جذب میشدند. به این معنا که در این جبهات بالای آنان قیود خاص وضع نمیشد و مدت معینی هم برای بقایشان در نظر گرفته نمیشد. در حالی که وضعیت در جبهات تحت فرماندهی مسعود، به کلی فرق میکرد. کسی که میخواست به جبهات مسعود برود، باید تمام قیود را میپذیرفت و به کلی تحت اداره و فرمان او درمیآمد و هرگز اجازه نمیداشت تا خودسرانه و بدون اجازۀ او دست به اقدامی بزند یا کوچکترین تحرکی از خود داشته باشد.
آقای عزام میافزاید: عربها در جبهات حکمتیار و استاد سیاف از نوعی استقلال عمل و خودمختاری مطلق برخوردار بودند و میتوانستند که به دلخواه خود دست به سازماندهی عملیات بزنند و هر چه میخواستند، بدون نظارت و مراقبت کسی انجام دهند. باری در اوایل دوران جهاد، یک دسته از عربها با همین مفکوره نزد مسعود رفته و بالاخره به دلخواه خود و بدون اینکه مسعود را در جریان قرار دهند، یک عملیات نظامی را سازماندهی کردند و اشتباهاً بهجای روسها، کاروان مردم عادی را مورد تهاجم قرار دادند؛ وقتی مسعود از این واقعه اطلاع یافت، بلافاصله همه را گرفتار و زندانی ساخت و بعداً در نتیجۀ میانجیگری خیرخواهان، آنان را آزاد کرد. همین دسته از عربها وقتی دوباره به پشاور نزد حکمتیار برگشتند، به اندازهیی با مسعود دشمن شدند که قابل باور هیچکس نمیباشد.
در «یکماه با قهرمانان»، آقای عزام حوادث تلخ و شیرین بیشماری را نقل میکند. مترجم آن با زبانی روان و ساده، خواننده را وامیدارد تا آخر حوادث و دریافتهای آقای عزام از جهاد مردم افغانستان و به ویژه شخصیت قهرمان ملی کشور را بخواند.
گفتنی است که این سفرنامه در کتابِ «مسعود در جهان عرب» نیز چاپ شده که در بخشهای پیشین مسعودشناسی آن را معرفی کرده بودیم.
Comments are closed.