شهـرداری کابـل و دشـواری‌های تـوسعه شهـری

گزارشگر:شنبه 20 عقرب 1396 - ۱۹ عقرب ۱۳۹۶

هادی میران/
کارشناس توسعه- بی بی سی/

شهر کابل پایتخت افغانستان که در آن به صورت تخمینی نزدیک به شش میلیون نفر زندگی می‌کند، در ردیف یکی از آشفته‌ترین و غیربهداشتی‌ترین پایتخت‌های جهان به شمار می‌رود؛ هیچ گونه خدمات معیاری شهری در آن عرضه نمی‌شود. در سال‌های پسین توسعه فیزیکی خودسامان این شهر، mandegar-3که اغلب به صورت غیرقانونی و غیر برنامه‌ریزی‌شده صورت گرفته، چالش‌های پرشماری را فراروی باشندگان این شهر خلق کرده است که شهرداری کابل به دلیل فقدان ظرفیت راهبردی از مدیریت این چالش‌ها عاجر به نظر می‌رسد.
شهرداری کابل در زمان پادشاهی امان‌الله خان در ۱۲۹۸ خورشیدی با نام “اداره بلدیه” تاسیس شد.
شهرداری کابل در زمان پادشاهی امان‌الله خان در ۱۲۹۸ خورشیدی با نام “اداره بلدیه” تاسیس شد. در سال‌های اقتدار محمدنادر خان فرایند توسعه شهری رونق بیشتر گرفت و در دوره سلطنت محمدظاهرشاه برای نخستین بار “نظامنامه” شهری تدوین یافت و در سال ۱۳۲۰ نام “شاروالی” (شهرداری) به جای نام بلدیه نشست.
در سال ۱۳۲۷ نخستین انتخابات شهرداری کابل برگزار و غلام‌محمد فرهاد به عنوان اولین شهردار انتخابی کابل انتخاب شد. در آن سال‌ها که جمعیت کابل از مرز سیصد هزار فراتر نمی‌رفت، عمده‌ترین وظایف شهرداری کابل، شامل خدمات، آبرسانی، نظارت بر اعمار ساختمان‌های دولتی و ارائه خدمات بسیار محدود در عرصه نظارت و مراقبت از باغ‌ها و اماکن دولتی می‌شد.
در سال‌های پسین اما نظارت بر توسعه فیزیکی شهری و ارائه خدمات نظافت شهری که تا هنوز از آن به نام “صفایی” یاد می‌شود نیز بر وظایف شهرداری افزوده شد، اما دیگر از شهردار منتخب و نظامنامه مدرن شهری، که پاسخگوی مقتضیات مدرن شهری و شهرنشینی باشد، خبری نشد.
در اوایل دهه نود خورشیدی بخش‌های قابل توجهی از شهر و زیرساخت‌های شهری کابل در اثر جنگ میان جریان‌های متخاصم جهادی ویران شدند، اما پس از سقوط نظام طالبان و استقرار نظام جدید، سایه سیاه جنگ و هراس از دامن این شهر برچیده نشد.
شهرداری کابل اما به عنوان مرجع تصمیم‌گیری توسعه شهری و همچنان به عنوان مرجع نظارت از توسعه شهر کابل، هم از امر تعریف و تدوین برنامه‌های معطوف به توسعه شهری و هم از اعمال نظارت بر فرایند توسعه خودسامان شهر کابل عاجز بوده که به همین دلیل موزائیک ساختمانی شهرکابل هفتاد درصد به صورت غیربرنامه‌ریزی شده ساخته شده است.
کابل معاصر، که برای پنجصد هزار نفر جمعیت طراحی و خیابان‌آرایی شده بود، اکنون نزدیک به شش میلیون جمعیت را در خود جا داده است و شهرداری کابل، که اصولا مسئولیت نظارت از فرایند توسعه شهری و ارائه خدمات مورد نیاز شهروندان را بر عهده دارد، نه تنها از اعمال نظارت بر فرایند توسعه خودسامان عاجز است، بلکه هیچ‌گونه ظرفیت و دانش مدرن معطوف به ارائه خدمات شهری در آن پدید نیامده است.
در سال‌های پسین هرچند که منابع قابل توجه مالی و حمایت‌های بیدریغ بین‌المللی در اختیار این اداره قرار گرفته است، اما به دلیل ضعف مدیریت و فقدان چشم‌انداز استراتژیک و مهارت توسعه، هیچ‌گونه طرح و برنامه‌هایی که مبنای فرایند توسعه شهر و نظام شهرنشینی قرار گیرند، تدوین و تولید نشده است.
شهرداری فعلی کابل با حجم تشکیلاتی یک وزارتخانه تعریف شده که دارای یک شهردار، سه معاونت و هجده اداره مرکزی به سطح ریاست و ۲۲ اداره منطقه‌ای به نام “ناحیه” است. با این ساختار تشکیلاتی عریض و طویل، شهر کابل اما با مشکلات پیچده‌ای رها شده است که تا اکنون هیچ‌گونه چشم‌انداز روشن شهری نسبت به آن کشوده نشده و از الگوهای معاصر توسعه پایدار شهری خبر و اثری نیست.
البته فرایند توسعه آمیزه‌ای از خِرد و تخصص است، که فقدان این پارادایم نه تنها در فرایند توسعه شهری، بلکه در بسیاری از زمینه‌ها افغانستان را با چالش‌های دشوارگذر مواجه کرده است. در یک سال اخیر یک رشته تلاش‌های روبنایی از جمله رنگ کردن خانه‌های واقع در دامنه کوه‌ آسمایی صورت گرفته است.
هدف از رنگ کردن خانه‌های این محلات ظاهرا “شهرآرایی” است، اما در حقیقت به معنی رنگ پاشیدن بر صورت فقر تعبیر می‌شود. وعده ایجاد چندین خط متروبس به منظور کاهش مشکلات ترافیکی شهریان کابل بهم داده شده، واقعیت اما این است که نه اینها و نه هیچ‌کدام از برنامه‌هایی که شهرداری کابل از آن به عنوان راهکارهای توسعه شهری نام می‌برد، نمی‌توانند، اراده و ظرفیت معطوف به توسعه پایدار و هدفمند شهری را با چشم‌اندازهای روشن به نمایش بگذارد.
در چشم‌انداز شهرداری کابل، از پدیده‌های زیرساختاری توسعه شهری مانند مدیریت آسیب‌های اجتماعی، بالندگی فرهنگی، همگرایی اجتماعی، فرایند منظم و مطمئن نظافت شهری و حفظ محیط زیست، استحکام نظام دانایی و جلب مشارکت هدفمند مردمی در جهت تحقق اهداف تعریف شده خبر و اثر نیست.
شهر کابل یکی از معدود پایتخت‌های جهان است که به جز یکی دو پارک متروک قدیمی، هیچ پارک و یا مکان تفریحی و سرگرمی در آن ایجاد نشده است. فقدان ابتدایی‌ترین سهولت‌های شهری از جمله توالت‌های عمومی در این شهر، دردسر بزرگ برای کثیری از عابران روزانه شهری است که تاهنوز چاره‌ای برای آن اندیشیده نشده است
از همین ‌رو، شهرکابل را از نظر ساختاری در نگاه نخست می‌توان ترکیب دلخراشی از شهر و روستا تصور کرد و از نظر بافتاری جزیره‌های تجزیه شده قومی، که به دلیل فقدان نظام و خدمات شهری در ورطه از آلودگی و هرج‌ومرج فرو رفته است. به همین دلیل است که در تمام نواحی این شهر حتی یک کتابخانه یا سالن ورزشی و محل اجرای فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی وجود ندارد، که شهروندان کابل بتواند در مواقع ضروری از آن استفاده کنند.
شهر کابل یکی از معدود پایتخت‌های جهان است که به جز یکی دو پارک متروک قدیمی، هیچ پارک و یا مکان تفریحی و سرگرمی در آن ایجاد نشده است. فقدان ابتدایی‌ترین سهولت‌های شهری از جمله توالت‌های عمومی در این شهر، دردسر بزرگ برای کثیری از عابران روزانه شهری است که تاهنوز چاره‌ای برای آن اندیشیده نشده است.
در کنار چالش‌های پرشماری که شهرداری کابل با آن مواجه است، اکنون مسئولیت ترافیک سنگین این شهر نی بر عهده آن گذاشته شده است تا شاید گره از این معضل به دست این اداره گشوده شود. نشانه‌ها و نمودارهایی که تا اکنون از ظرفیت، دانش، مدیریت و تجارب کاری این اداره به نمایش رفته است، بسیار دشوار به نظر می‌آید که این اداره بتواند معضل ترافیک سنگین کابل را حل و نظم مدرن ترافیک شهری را در این شهر برقرار کند.
در شهری که هنوز چراغ ترافیکی پدیده‌ای ناشناخته و غیرقابل احترام است و قوانین و اخلاق ترافیکی وارد الگوهای اخلاقی و رفتاری شهروندان نشده و همچنان مجریان قوانین ترافیکی از دسترسی به وسایل و امکانات مدرن کنترل و مدیریت ترافیک دور افتاده است، هرگونه وعده یا امیدواری نسبت به حل معضل ترافیک در کابل، خوشبینی زودگذر تعبیر می‌شود که تا سال‌های طولانی از پشتوانه عملی و اجرایی برخوردار نخواهد شد.
اصولا توسعه پایدار و هدفمند شهر کابل همراه با حل معضل ترافیک سنگین این شهر در چشم‌انداز نخست نیاز به خرد جمعی و ترویج و تبلیغ آموزه‌های فرهنگی دارد که گرایش‌های رفتاری مدرن و همخوان با نیازهای معاصر توسعه را وارد الگوهای رفتاری و نگرشی شهروندان کرده و خود مرجع و منبع تولید دانش و نظریه‌های توسعه شهری شود.
در چشم‌انداز دوم، مدیریت توسعه شهری، که اغلب با الگوگیری از شهرهای پیشرفته صورت می‌گیرد، اساس بالندگی شهری را فراهم کرده و علاوه بر تسریع فرایند توسعه شهری، فرهنگ شهرنشینی را تولید و بازتولید خواهد کرد. شهرداری کابل اما با ظرفیت محدود و دانش متروکی که در اختیار دارد، چگونه خواهد توانست از این دشوارگذرها عبور کند، سوالی است که پاسخ آن در قلمرو ظرفیت و دانش استراتژیک این اداره قابل جستجو است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.