گزارشگر:ملک ستيز/ شنبه 20 عقرب 1396 - ۱۹ عقرب ۱۳۹۶
حزب اسلامی پس از آمادهگیهای زیاد نشست عمومی خود را راهاندازی کرد تا پیامهای کلان و مهمی ارایه دهد. رهبر این حزب گلبدین حکمتیار یکی از بازماندهگان جنگ سرد و دکترین برژنسکی است. برژنسکی فقط یکسال پیش که هفتههای زندهگیاش را شمار میکرد در گفتوشنودی با مجله شپیگل گفته بود که حمایت از مجاهدین و گسترش نهادهای جهادیست در دهۀ هشتاد از بزرگترین دستآوردهای زندهگیاش بوده است. او از کارتر و ریگان به خاطر حمایت از این دکترین سپاسگزاری کرد. در آن دوران حزب اسلامی مهمترین شریک استراتژیک این دکترین بود. برژنسکی میگوید چهگونه برای حمایت از گروههای جهادی توانست رییسجمهور کارتر را قناعت دهد. او ادامه میدهد امریکا با حمایت ۲ میلیون دالری به جهادیهای افغانستان آغاز کرد و این روند تا ۸۶ میلیون دالر رسید و کانگرس امریکا آنرا تصویب کرد. همه بهخوبی به خاطر دارند که این روند حمایتی چهگونه از کانال آیاسآی میگذشت و چهسان به این گروهها میرسید.
اینکه بعداً چه بلایی بر مردم افغانستان مستولی شد، نیازی به بحث نیست. اینکه این گروهها چهگونه برای حمایت و نمایندهگی عوامل خارجی به جان هم افتادند پوشیده نیست. اینکه غرب و شرق چهگونه با استفاده از این امیال توانستند جنگهای گروهی، کتلهیی را راه اندازند برای همه آشکار است. اینکه روسها، امریکاییها، ایرانیها و پاکستانیها چهسان ارادههای ایدیالوژیک خود را پوشش قومی و قبیلهیی بخشیدند برای هر تحلیلگری هویدا و تصفیه شده است.
حالا همین رهبر حزب اسلامی پیام کلانش را به جامعۀ افغانستان چنین بیان میدارد. «جنگ افغانستان جنگ دو قوم است». کسیکه بیشتر از همه بنیهها، عوامل و پیشزمینههای جنگ افغانستان را تجربه کرده و بر آن بازیگر اساسی بوده است، چهگونه چنین تحلیلی ارایه میکند؟ آیا این حزب ظرفیت ارایۀ یک تحلیل حرفهیی از جنگ را در افغانستان ندارد؟ حزبی که در میان نهادهای اکادمیک، اجتماعی و فرهنگی فعالان بیشماری دارد چهگونه به این خطای استراتژیک مواجه میشود؟
من به مثابۀ پژوهشگر علوم سیاسی این پیام آقای حکمتیار از دو گزینه برون نمیدانم.
نخست اینکه آقای حکمتیار حافظهاش را از دست داده است. کهولت و پیری سبب شدهاست تا با اینسان بیانیهها، خود و حزبش را در دادگاه تاریخ و وجدان مردم برائت دهد. با تاسف باید بگویم مردم ما نیز حافظۀ تاریخی خود را از دست دادهاند و با این گونه بیانات به زودی شال سفید بر سیمای سیاستمداران میاندازند و به رهبران خود تبدیل شان میکنند.
دوم اینکه بازی دیگری در راه است که حزب اسلامی و رهبر کهنهکار آن در پیش گرفته است. آقای حکمتیار میخواهد با طرح این اندیشه، جنگ تحمیلی تندروانۀ آیاسآی را توجیه کرده و بومی جلوه دهد. این کار آقای حکمتیار بر پاکستانیزهشدن بیشتر افغانستان و جلب حمایت ترامپ از سیاستهای پاکستان در منطقه کمک میرساند. این بازی خطرناک آقای حکمتیار را به نمایندۀ با صلاحیت یک قومی تحمیل میکند که در میان تندروان ملیگرا طرفداران زیادی دارد. با تأسف این رویکرد قبیلهیی طرفداران بیشماری دارد. حتا در میان «روشنفکران» نیز شمار شان به صدها میرسد. اینجاست بهترین فضا برای پاکستان در افغانستان میسر گردیده که در دوران پس از غنی مستولی میشود.
گزینۀ نخست خیلی بعید بهنظر میرسد. شاید عوامگرایانهترین گزینه باشد. اما گزینۀ دوم بر شخصیت، آموزههای سیاسی و عملکرد رهبر این حزب خیلی همخوانی دارد.
Comments are closed.