گزارشگر:گفتوگو کننده: هارون مجیدی/ یک شنبه 28 عقرب 1396 - ۲۷ عقرب ۱۳۹۶
بخش دوم و پایانی/
اشاره: یکصدوچهل سال پیش از امروز در لاهور مردی به دنیا آمد که کارهایش او را مبدل به «علامۀ شرق» ساخت. اقبال لاهوری شعرهای زیادی به زبانهای فارسی و اردو سرود و پژوهشها و سخنرانیهای بیشماری پیرامون جوامع اسلامی انجام داد.
یکی از ابعاد ویژۀ زندهگی او، علاقهاش به افغانستان بود. اقبال باری به کشورِ ما سفر کرد، در ستایش شهروندانِ ما شعر سرود و برای بهسازیِ این سرزمین صحبت کرد. برای دانستن افکار، کارنامه و پیوند علامه اقبال با افغانستان و شهروندان این کشور، با عزیز احمد حنیف که در سالهای پسین کارهای زیادی پیرامون تفسیر و معرفی افکار اقبال انجام داده، صحبت کردهایم که اینک حاصلِ آن را میخوانید.
***
◄ جناب حنیف! افکار و ایدههای علامه اقبال چه زمانی به افغانستان آمده و چه کسانی پیرامون اقبال در این کشور کار کردهاند؟
علامه اقبال در سال ۱۹۳۳ میلادی به دعوت محمد نادرشاه با معیت سر رأس مسعود، سید سلیمان ندوی به کابل آمد و از شهرهای غزنین و قندهار بازدید کرد و بر مزار سنایی غزنوی و کلبۀ درویشانۀ سلطان محمود اشک ریخت و بر روضۀ احمدشاه درانی حاضر شد و بر او دعای خیر کرد.
اقبال در سفر کابل، ضمن سخنرانیها، بازدید با رجال سیاسی و علمی افغانستان، روی بازنگری در نظام آموزش و پرورش در سطوح مختلف، تغییر زندهگی از حالت قبیلهیی بهگونۀ شهروندی و رشد و غنای ادبی و هنری تأکید کرد.
از جمله نویسندهگانی که پیرامون زندهگی و اندیشۀ اقبال نوشته اند، میتوان از استاد سخن خلیلالله خلیلی، محمد کاظم کاظمی، استاد اسدالله محقق جهانی، محمد حلیم تنویر، لمر احسان، استاد محمد افسر رهبین که کلیات اردوی اقبال را به نظم فارسی برگردانده و شهکار تاریخی عظیمی را انجام داده است، نام برد. و یک شمار نویسندهگان دیگر نیز مقالات پژوهشییی نوشته اند.
کتاب آقای رهبین، قرار است از سوی انتشارات بیهقی در شهر کابل و یکی از مراکز نشراتی معروف در کشور ایران به زیور چاپ آراسته گردد و به عنوان اثر ادبی گرانسنگ و ماندگاری در حوزۀ بزرگ فارسی به بازار بیاید.
اقبال برای اولینبار از طریق مقالۀ فارسییی در مجلۀ کابل در سال ۱۹۳۲ به عنوان شاعر و فیلسوف در افغانستان و ایران به معرفی گرفته شده است و به دنبال آن در دهۀ چهل میلادی، دکتر حسین مشایخ فریدنی و برخی دیگر از نویسندهگان ایران به معرفی اقبال و نشر کتابهای وی در ایران پرداختند.
دلیل دلبستهگی اقبال به افغانستان، رابطۀ فکری او با سیدجمالالدین افغانی، سنایی غزنوی، مرشد بزرگ رومی و انگیزههای سیاسی و مشترکات فرهنگییی است که به چند قرن پیش میان افغانستان و هندوستان برمیگردد.
◄ در زمان نادرخان از او خواسته میشود که به افغانستان بیاید، این دعوت به چه هدفی بود و چه نتایجی به بار آورد؟
رابطۀ علامه اقبال با محمد نادرشاه به زمانی برمیگردد که اقبال مصروف تحصیل در اروپا بود و محمدنادر (مشهور به ژنرال نادر) مسوولیت سفارت افغانستان در پاریس را به عهده داشت؛ گفته میشود که میان ایشان مکاتباتی بوده است، اما در اروپا هیچگاهی با هم ملاقات نکرده اند. نخستین ملاقات اقبال با محمد نادر در ایستگاه قطار در شهر لاهور است که محمد نادر به قصد براندازی نظام سیاسی به رهبری حبیبالله خان کلکانی از هندوستان به سوی افغانستان عزیمت کرده بود.
به روایت داکتر جاوید اقبال، هنگامی که اقبال در ایستگاه قطار با محمد نادر روبهرو شد، متوجه شد که محمد نادر، مردی لاغر، با قامتی میانه و نسبتاً ضعیف است، شوخیگونه برای او گفت: فکر میکردم ژنرال نادر، مردی بلندقامت و تنومند باشد. محمد نادر در پاسخ گفت: من نیز فکر میکردم اقبال، مردی با ریش انبوه و دستار و کلاهی بلند باشد!
دکتر جاوید اقبال میگوید: هر دو به گوشهیی رفتند، با هم صحبت کردند و اقبال مقداری پول نقد برای محمد نادر بخشش کرد؛ محمد نادر در آغاز از پذیرش پول، ابا ورزید اما در نتیجۀ اصرار اقبال، پول را پذیرفت و گفت: بهطور قرض حسنه آن را میپذیرم و از افغانستان برایتان ارسال خواهم کرد.
رابطۀ شخصی اقبال با نادرخان ادامه یافت تا آنکه چهارسال بعد، محمد نادر از اقبال به عنوان فیلسوف، ادیب و اسلامشناس، سررأس مسعود به عنوان اندیشمند متخصص در بخش آموزش و پرورش و استاد سید سلیمان ندوی، مورخ و سیرهنگار معروف جهان اسلام، دعوت کرد تا جهت مشاوره روی مسایل فرهنگی به کابل تشریف بیاورند. محمد نادر یک هفته بعد از برگشت میهمانان هندی، از سوی عبدالخالق در لیسۀ استقلال شهر کابل ترور گردید.
◄ آیا پس از این هم، او سفرهایی به افغانستان داشت و آیا افغانستان در افکار و کارهای علامه اقبال جایگاهی دارد؟
اقبال فقط یک بار به افغانستان در زمان محمد نادرشاه سفر داشته است؛ دیگر نه پیش از آن و نه هم بعد از آن، به این کشور آمده است. برخی نویسندهگان از سفر اقبال در زمان شاه امانالله خان، یادآوری کردهاند، اما پژوهشها نشان میدهد که اقبال در سال ۱۹۲۳ کتاب پیام مشرق را که در پاسخ به دیوان غربی گویته آلمانی سروده است، به رسم زمان به پادشاه افغانستان تقدیم میکند.
در آن زمان، برای شاه امانالله خان از سوی مردم افغانستان لقب غازی داده شده بود و آزادی افغانستان از دست انگلیسها برای اقبال و دانشمندان آزادیخواه مسلمان در شبه قارۀ هند، با درنظرداشت روابط فرهنگی و سیاسی مشترکِ دیرینه میان این دوکشور، امیدوار کننده بود. پیش از علامه اقبال، شیخ الهند محمود الحسن دیوبندی، مولانا عبیدالله سندی و برخی دیگر از دانشمندان هندی به کابل سفر کرده بودند و در احیا و تقویت روابط این دوکشور تلاش ورزیده بودند.
اقبال در رابطه با افغانستان، مجموعۀ مثنوی مسافر را سروده است که در آن از ملاقات خود با محمد نادر و اهدای یک جلد قرآن کریم، توصیف شهر کابل، بازدید از ویرانۀ غزنین قدیم، شهر قندهار و شهامت و آزادیخواهی مردم افغانستان یاد کرده است. در این مجموعه از شاه جوان محمد ظاهر نیز توصیف کرده است.
◄ شمار زیادی از چهرههای سیاسی و زمامدارانِ معاصر افغانستان، با افکار و شخصیتِ علامه انس دارند و حتا کوشیدهاند که روش حکومتداری و نگاهشان به پیرامون را از لابهلای افکار و اشعار علامه اقبال پیدا کنند. فکر میکنید این تأثیرپذیری و نفوذ داشتنِ علامه اقبال ریشه در کجا و چه دارد؟
شعرهای آزادیخواهانهیی که اقبال در خصوص توصیف مردم افغانستان، ارادت و پیوند فکرییی که ایشان با سید جمال الدین افغانی دارند، او را در میانِ ما افغانستانیها از هر شاعرِ دیگری نزدیکتر ساخته است.
در مثنوی «جاویدنامه» ضمن سفر شاعرانه و تخیلییی که در رکاب مرشد روشنضمیر رومی به عالم افلاک دارد، در فلک عطارد با ارواح سید جمالالدین افغانی و سعید حلیم پاشا (یکی از سلاطین عادل عثمانی) ملاقات میکند و پیامهای بلندی را نسبت به وضعیت امت اسلامی و آیندۀ جهان اسلام از سوی ایشان دریافت میکند که برای هر خوانندهیی درخور دقت است.
در آنجا آواز آذان را میشنوند؛ مرید هندی از این امر به شگفت میآید و از مرشد میپرسد:
من نیابم از حیات اینـجا نشان
◄ از کـــجا مـیآیـــد آواز اذان؟
گفت رومی: این مقام اولیاست
آشنا این خاکدان با خاک ماست
مرشد رومی مریدش را به ادامۀ سفر تشویق میکند:
گفت: رومی: خیز و گامی پیش نه
دولت بیـــدار را از کف مـــــده
هـر کــجا رومـی بَرد آنجا برو
یک دو دم از غیر خود بیگانه شو
بدین ترتیب، پیشتر میروند تا آنکه به نزد دو مرد بزرگ مشرقزمین نزدیک میشوند:
رفتم و دیدم دو مرد اندر قیام
مقتدی تاتار افغانی امام
آنگاه پیر رومی با اشاره به جایگاه بلند آن دو بزرگمرد، در خطاب به مرید میگوید:
گفت: مشرق، زین دو کس بهتر نزاد
ناخن شان عقدههای ما گشاد
سیــــد السادات مــــولانا جــمال
زنده از گفتار او سنگ و سـفال
ترک سالار آن حلیـــم دردمــند
فکــــر او مــثل مقام او بلـند
دو رکعت نماز عارفانه به امامت سید جمال در آن دشت خموش و سوز و گداز بندهگی از خلال آیات سورۀ «والنجم» در صدای ملکوتی سید شاعر را به وجد میآورد:
قرأت آن پیر مـرد سخـتکوش
سوره والنجم و آن دشت خموش
دل ازو در سیـنه گردد ناصبـــور
شــــور الا الله خیــزد از قبـــور
اضطراب شعله بخشــــد دود را
ســـوز و مسـتی میدهــد داؤد را
آشکارا هــر غیاب از قـــرأتش
بیحـجاب ام الکتاب از قــرأتش
من ز جا برخاســتم بعد از نماز
دســــت او بوسیـــدم از راه نیاز
همین ارادت است که پیوند رجال سیاسی و علمی افغانستان را به علامه اقبال بیشتر میسازد و او را در قلب مردم افغانستان هر روز بیشتر جا میدهد.
◄ جایگاه افکار و اندیشۀ علامه اقبال در میان جوانانِ امروزِ افغانستان را چگونه میبینید؟
در سالهای اخیر، شماری از جوانان تحصیلکرده، معرفتاندیش و ادبدوست، مقالاتی در بابِ معرفی شخصیت و اندیشۀ علامه اقبال به زبانهای فارسی و پشتو نوشتهاند که نشاندهندۀ گرایش و علاقهمندی ویژۀ ایشان به این بزرگمردِ اندیشه و عرفان است.
◄ در اخیر بگویید که پیام اقبال برای نسل امروز چه خواهد بود؟
پیام اقبال برای نسل جوان امت مسلمان، همان غزل معروفِ ایشان است که خود را همچون چراغ لاله برای جوانان عجم معرفی کرده است؛ البته از اعراب اظهار نومیدی میکند به اینکه در برابر قضیۀ فلسطین، کاری از آنان ساخته نشد.
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در ضمیر زندهگی اندیشه ام
تا به دست آورده ام افکار پنهان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
در جایی دیگر میگوید:
عصر من دانندۀ اسرار نیست
یوسف من بهر این بازار نیست
ناامید هستم ز یاران قدیم
طور میسوزد که میآید کلیم
نغمه ام از زخمه بیپرواستم
من نوای شاعرِ فرداستم
ممنون از اینکه فرصت گذاشتید.
سپاس از اینکه فرصت دادید تا در بابِ اقبال با هم صحبت کنیم.
Comments are closed.