خبرِواحد در حدیث

گزارشگر:شنبه 4 قوس 1396 - ۰۳ قوس ۱۳۹۶

بخش سوم و پایانی/

نویسنده: محمد غزالی/
مترجم: داوود ناروئی/

mandegar-3شاطبی نیز در کتاب الموافقات بر این باور است که خبرِ واحد به‌تنهایی نمی‌تواند منبع اثبات واجب یا حرام باشد؛ زیرا کارکرد آن تنها تخصیص عام، تقیید مطلق و تفسیر مجمل قرآن است. این امر می‌باید با احادیثِ متواتر صورت پذیرد، نه خبر واحد. آرای دانشورانِ پیش‌گفته را حدیثی تأیید می‌کند که در صحیح بخاری، باب‌الوصیه (وصیه الرسول (ص) قبل وفاقه) آمد است: از طلحه بن مطرف نقل شده که گفت: از این ابی اوفا پرسیدم: آیا پیامبر خدا (ص) وصیت کرده است. گفت: نه. گفتم پس چگونه وصیت کردن بر مردم واجب شده یا به آن فرمان یافته‌اند حال آن‌که پیامبر وصیت نکرده است. گفت پیامبر (ص) به کتاب خدا وصیت کرده است.
ابن حجر در شرح حدیث می‌گوید:
«یعنی به چنگ زدن به قرآن و عمل به مقتضای آن وصیت کرده است. شاید هم به این فرمودۀ پیامبر (ص) اشاره کرده است: میان شما چیزی را وا نهاده‌ام که مادام که به آن چنگ بزنید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا را… از آن‌رو به وصیت به کتاب خدا بسنده کرد که در آن همه‌چیز به تصریح یا طریق استنباط، تبیین شده است. هرگاه مردم از محتوای کتاب پیروی کنند، به واقع به هر چیزی که به آنان فرمان داده است، عمل کرده‌اند.»
حدیث سلمان فارسی از پیامبر (ص) نیز مؤید نظر آنان است:
«الحلال ما احله الله فی کتاب والحرام ما حرمه الله فی کتابه و ما سکت عنه فهو عفو عنه»: «حلال آن است که خدا در کتابِ خود آن را حلال کرده و حرام نیز در آن است که خدا در کتابِ خود آن را حرام کرده است و دربارۀ هر چیزی که سکوت کرده، آن برای‌تان عفو است.»
شاطبی به استناد جمهور به این فرمودۀ خداوند: «و اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» چنین پاسخ داده است: «مراد از وجوب طاعت پیامبر، تخصیص عام، تقید مطلق و تفسیر محمل آن است. این امر با حدیث متواتر صورت می‌پذیرد.»
افزون بر آن، هرچه پیامبر (ص) بیان داشته، می‌باید از قرآن باشد؛ زیرا عایشه (رض) دربارۀ پیامبر (ص) گفته است: وکان خلقه القران/ اخلاق پیامبر، قرآن بود.» معنای این فرمودۀ خداوند «ونزلنا علیک القرآن نبیانا بکل شی». آن است که سنت در مجموع در قرآن داخل است. شاطبی به استناد به این فرمودۀ خداوند «ما قرطنا فی الکتاب می شی» این مسأله را مورد تأکید قرار داده است. جمهور برای اثبات نظر خود به این حدیث نقل شده، از پیامبر (ص) استناد کرده‌اند:
«یو شک احدکم ان یقول: هذا کتاب الله ماکان من حلال فیه احللنه به، و ماکان من حرام حرمناه الا من یلغه منی حدیث فکذب به، فقد کذب الله و رسواله»: «زودا که کسی از شما بگوید: این کتاب خدا است. هر حلالی که در آن باشد، آن را حلال می‌شماریم و هر حرامی که در آن باشد، آن را حرام می‌شماریم. هان، اگر به کسی حدیثی از من رسید و آن را دروغ شمرد، به واقع کتاب خدا و پیامبرش را تکذیب کرده است.»
به این استدلال این‌گونه پاسخ داده شده که زید بن حباب در راویان آن قرار دارد. وی فردی کثیرالخطا است. از این رو، شیخین حتا یک حدیث نیز از او نقل نکرده‌اند. در مسلم الثبوت والتحریر آمده است: «خبر واحد مفید یقین نیست و در این‌باره میان احادیث صحیحین و غیر آن‌ها فرض وجود ندارد.»
از آن‌چه گذشت، روشن می‌شود که وجرب و حرمت تنها با دلیل قطعی‌الثبوت و الدلاله اثبات‌پذیرند و این امر دربارۀ سنت جز با احادیث متواتر تحقق نمی‌یابد و از آن‌جا که سبب عدم اتفاق علما در این‌باره، احادیث متواتر تقریباً نامشخص‌ اند، پس سنت به‌تنهایی می‌تواند وجوب یا تحریم را اثبات کند، مگر آن‌که سنت قطعی باشد، یا به قرآن کریم مستند باشد. بنابراین، کسی که استقلال سنت را در اثبات وجوب و تحریم انکار کند، به‌واقع چیزی را انکار کرده که مورد اختلافِ امامان فقیه است و از اموری که بالضروره معلوم اند، شمرده نمی‌شود. از این رو، کافر شمرده نمی‌شود.»
ما این فتوا را نقل کردیم تا با آن، با مجموعه‌یی از روایاتِ نقل‌شده دربارۀ عقیده مقابله کنیم. این روایات، توهم جسمیت را برای ذات باری ایجاد می‌کنند. این درحالی‌ست که عالمان ما در مسایل اعتقادی جز اخبار متواتر را نمی‌پذیرند. در روایتی آمده است: «خداوند مانند سواره‌یی که بر سوارش می‌نشیند، بر عرش را حمل می‌کند». عالمان و دانشوران از این‌گونه روایات روی برتافته‌اند و حکمی شرعی از آن‌ها برداشت نکرده اند. در این‌جا از شیوۀ برخی کسان در قبالِ این‌گونه احادیث مثالی می‌زنم:
امام احمد در المسند نقل کرده: زنی یهودی خدمتکار عایشه رض بود. هرگاه عایشه رض در حق او کارِ نیکی انجام می‌داد، زن یهودی به وی می‌گفت: خداوند تو را از عذاب قبر مصون دارد. عایشه رض گفت: پیامبر خدا بر من وارد شد. گفتم: ای رسول خدا،آیا پیش از روز قیامت در قبر عذاب وجود دارد؟ پیامبر ص فرمود: «نه. چه کسی چنین پنداشته است؟» ام‌المومنین گفت: هرگاه کار نیکی در حق این زن یهودی انجام دهم، وی می‌گوید خداوند تو را از عذاب قبر مصون دارد. پیامبر ص فرمود: «یهود دروغ گفته است. آنان بر خدا بیشتر دروغ برمی‌بندند. پیش از روز قیامت عذابی وجود ندارد.» سپس آن‌قدر که خدا می‌خواست درنگ کرد و ظهر روز در حالی بیرون آمد که لباسش را بر خود پیچانده بود، چشمانش سرخ شده بود و با صدای بلندِ خود ندا در می‌داد: قبر مانند پاره‌های شب تاریک است. ای مردم، اگر آن‌چه را من می‌دانم شما نیز می‌دانستید، بسیار می‌گریستید و اندک می‌خندیدید. ای مردم، از عذاب قبر به خدا پناه ببرید.
صحیح است، ولی آن را در کتاب‌های خود درج نکرده‌اند. ما بر این حدیث نقدی داریم؛ زیرا با سه آیۀ کتابِ خدا در تعارض است. نخستین آیه در سورۀ انعام است:
«ولو تری اذا الظالمون فی غمرات الموت و الملاتکه باسطوا ایدیهم اخرجوا انفسکم الیوم تجزون عذاب الهون بما تقولون علی الله غیر الحق»: «اگر ستمکاران را ببینی که در سختی‌های مرگ اند و فرشته‌گان دستان خویش را (به سوی آنان ) گشوده‌ اند (و می‌گویند:) جان‌های‌تان را بیرون کنید، امروز به سزای آن‌چه بر خدا بناحق گفتید، به عذاب خوارکننده سزا داده می‌شوید.»
دومین آیه در سورۀ غافر است:
«النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه ادخلوا ال فرعون اشد العذاب»: «آتش بامداد و شامگاه بر آن عرضه می‌شوند و روزی که قیامت بر پا شود (به آنان گفته می‌شود) خاندان فرعون را به سخت‌ترین عذاب درآورید.»
سومین آیه در سورۀ انفال است:
«ولو تری اذ یتوفی الذین کفر واالملائکه یضربون و جوههم و ادبارهم ذو قوا عذاب الحریق ذلک بما قدمت ایدیکم و ان الله الیس بظلام للعبید»: «و اگر ببینی آن‌گاه که فرشته‌گان (جان‌های) کافران را به تمام می‌گیرند (و بر) چهره‌ها و پشت‌های‌شان می‌زنند و (می‌گویند) عذاب سوزان را بچشید، این سزای کردار پیشینِ شماست و آن‌که خدا بر بنده‌گان خود ستم نمی‌کند.»
همچنین با احادیث بسیاری که عذاب و ثواب قبر را اثبات می‌کنند، تعارض دارد. از جملۀ آن احادیث این است: پس از آن‌که لاشه‌های کافران را در چاه بدر انداختند، پیامبر (ص) به آنان خطاب کرد و فرمود: «آیا آن‌چه را پروردگارتان به شما وعده کرده بود، حق یافتید؟ ما آن‌چه را پروردگارمان به ما وعده کرده بود، حق یافتیم». دیگر آن‌که طبق روایت بخاری پیامبر (ص) بر دو قبر گذر کرد و فرمود: «صاحبان این قبر عذاب می‌بینند و به سبب کار بزرگی عذاب نمی‌بینند…».
شواهد در این حوزه بسیار است. پس چگونه گفته می‌شود که پیامبر از عذاب برزخ خبر نداشت تا آن‌که زنی یهودی آمد و درباره‌اش برای او سخن گفت.
آیات نازل شده در مکه و مدینه بر پیامبر(ص) اشاره به آن دارند که زیست انسانی پیش و پس از مرگ با انسان پیوسته است و آدمیان پس از رحلت از میانِ ما پاداش یا کیفر می‌بینند. پس چگونه پیامبر(ص) چنین امری را انکار کند؟ ابن کثیر بهتر دیده که آیات را تأویل و این حدیث «غریب» را تأیید کند. وی چنین پنداشته که آیات، عذاب روحی جز عذاب روحی جز عذاب لمسی قبر را اثبات می‌کنند و این خطایی بیش نیست. آیا زدن بر چهره و پشت، عذاب روحی است؟ آیا درهم فرو رفتنِ استخوان‌ها در اثر فشار قبر، عذاب روحی است؟ غوطه‌ور شدن در سند و غفلت از متن، دروازه‌یی است که به سوی شگفتی‌ها گشوده است و دانشوران پژوهندۀ ما آن را نپذیرفته‌اند.
فتوایی که پیش از این نقل کردیم، به اجمال اشاره به نظر الازهر بر ضرورتِ تکیه بر قرآن دارد و این‌که خبر واحد به‌تنهایی نمی‌تواند عقاید را اثبات کند. چیزی که ما به آن توصیه می‌کنیم، تدبر در قرآن، نگریستن پیوسته در آن و به همراه داشتن معانی آن هنگام خوانش سنن است. این پذیرفته نیست که انسان به آیاتِ خدا گذرا نظر افکند و در برخی از اخبار و روایات بسیار درنگ کند. درست نیست که انسان در برابر قرآن، شب‌کور باشد و در برابر احادیث تیزبین. سخنانِ زشتی در این‌باره شنیده‌ام. یک تن از آنان می‌گفت: به کتاب و سنت هر دو باور داریم که سنت فرع و کتاب اصل است. به ضرورت، یقین‌یابی جز با سنجش سند و متن، هر دو شدنی نیست. روش دانشورانِ ژرف‌نگر و عالمانِ موثق همین است و کسانِ دیگر قابل اعتماد نیستند.
دانش اسلامی در روزگاری که بر حقایق استوار شد، گسترش یافت و تمدنی بزرگ را تقویت کرد؛ ولی چون خرافات و اوهام با آن درآمیختند، فرو ریخت و امت همه با آن فرو افتاد. اکنون به موضوعِ زن یهودی باز می‌گردم که جزای اخروی و ثواب و عذابِ قبر را به یاد خانوادۀ پیامبر آورد و پیامبر پیش از آن موضوع را نمی‌دانست. این حدیث از کجا آمده است؟ «پنج اسفار موسی در عهد قدیم، تورات، حاوی مطلبی که اشاره به بهشت و دوزخ یا پاداش و کیفر داشته باشد، نیست. تورات تبدیل به کتابی مادی و ویژۀ ملتی شده که در پی یافتن زنده‌گی و برتری بر روی این خاک است. برای دیدار آخرت با انجام کار نیک یا وانهادی کار بد، خود را آماده نمی‌کند. گویی پاداش مورد نظر تنها در این زنده‌گی دنیاست و بس. یهودی آخرین زمینیان هستند که به آخرت روی می‌آورند و از مقدمات آن استقبال می‌کنند. گفتنی‌ست که در یکی از اسفار، سخن بسیار موجزی دربارۀ بهشت و دوزخ و عالم ارواح یافت شده است. اما این سخن بسیار موجز است.
حدیث بالا از لحاظ محتوا با قرآن کریم و احادیثی که می‌توان حکم تواتر معنوی را برای آن قایل بود، در تعارض است. افزون بر آن، رسیدن آن از طریق زنی یهودی همچون آمدنِ آب از راه صحرای بزرگ، بیشتر به امور خارق‌العاده شباهت دارد. با وجود این، گفته می‌شود که این حدیث با شرایط بخاری و مسلم سازگار است و بخاری و مسلم آن را در کتاب‌های خود درج نکرده‌اند. بخاری و شاگردش مسلم، هوشمندتر از آن‌اند که این حدیث را ذکر کنند. سند استوار نمی‌تواند برای متنی آشفته کارساز باشد. کوته سخن آن‌که: سنت تنها می‌تواند روشن‌گرِ قرآن باشد و روشن‌گری آن می‌باید با دلالت‌های دور و نزدیکِ قرآن هماهنگ باشد. ناممکن است که سنت حاوی معنایی یا حکمی مخالف با قرآن کریم باشد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.