گزارشگر:سه شنبه 7 قوس 1396 - ۰۶ قوس ۱۳۹۶
این روزها، اختلافها و بعضاً زورآزماییها میانِ کرزی و غنی بالا گرفته است. کرزی در تلاش راهاندازی لویهجرگۀ سنتی به هدفِ برچیدنِ بساط غنیست و غنی نیز سعی میکنـد کرزی را زیر فشارهایی قرار بدهد که همۀ بلندپروازیهایِ او در شعاعِ آن ذوب گردد؛ چنانکه میبینیم بحث شهرکِ عینو مینۀ قندهار بهیکباره بالا گرفته است.
البته پیش از آن نیز، تابلوهای مربوط به آقای کرزی و لویهجرگۀ سنتیِ خودخواندهاش نیز از ولایتها و مرکز به دستور حکومت و شخصِ آقای غنی برداشته شده بود.
غنی در حالی با کرزی رو در رو شده است که بهشدت مرهون و مدیونِ احسانِ وی (کرزی) در رسـیدن به قدرت میباشد. جدا از ادعاهایی که در گذشته صورت گرفته و اسنادهایی که در اینباره هماکنون وجود دارد، اخیراً دو تن از مقامهای مهمِ حکومتِ آقای کرزی، آقایان نبیل و سپنتا ـ اولی در یک برنامۀ تلویزیونی و دومی در یک کتاب قطورِ دو جلدی ـ به افشاگریهایی در زمینۀ حمایتِ کرزی از داکتر غنی و تقلباتِ شاخداری که نفعِ او بهراه انداخته شد، دست زدهاند که اینک نُقلِ همۀ مجلسها شده است.
اینکه امروز آقای کرزی، در اوجِ نارضایتی مردم از حکومتِ وحدت ملی سعی میکند لویۀ جرگۀ سنتی را برگزار و پایانِ ادارۀ موجود را اعلام کنـد، ظاهراً با آن همکاریِ بسیار ظالمانه و تقلبمحورانۀ دیروزِ وی برای پیـروز ساختنِ غنی، تناقض و منافاتِ آشکار دارد. آن زمان کرزی به دلیل ملاحظاتِ قومی، سعی کرد امکاناتِ حکومتی را به نفعِ آقای غنی بهکار بیندازد و پس از پیروز ساختنِ او نیز دستکم این انتظار را داشت که آقای غنی دستگاهِ زمامداریاش را به شیوه و مشورۀ کرزی به پیش ببرد.
اما آقای کرزی به این نیندیشیده بود که غنی در پیشبرد پروژۀ فاشیسم چنان افراطی و حذفگرایانه عمل میکند که حتا از قواعد و زمانۀ آقای کرزی سبقت میگیرد؛ زیرا در دورانِ آقای کرزی برتریطلبی قومی به این بیپروایی و برهنهگی نرسیده بود.
با این حال، این تنها آقای کرزی نیست که مخالفِ ادامۀ کار آقای غنی است؛ جریانهای منطقی و معتدل و نوگرایِ دیگری هم هستند که در تلاش اند این وضعیتِ خطرناک را مهار کننـد. با این اوصاف، مسلماً راهاندازی یک لویه جرگۀ سنتی چندان نمیتواند راهگشا تمام شود. لویه جرگه یک طرح و راهکار است، چنانکه نشست وفاق ملی میان جریانهای سیاسی و مردمانِ کشور، حکومت موقت و همچنان انتخاباتِ زودهنگام طرحهاییاند که اخیراً ارایه شده اند.
اما خوب است که مردم این را بدانند که اگر امروز آقای غنی سببِ مشکلاتِ بیشمار در کشور شده است، همۀ آن در نتیجۀ همان حرکتها و تصامیمِ سنتی و غیردمکراتیکی است که برای به قدرت رساندنِ وی صورت گرفته. بنابراین نشود که با تمسک به اقداماتِ بدوی و قبیلهگرایانه، یک بار دیگر به سمتی برویم که پایان آن، فصلِ تازهیی از بدبختی و بیچارهگی باشد!
بایسـتی قدمهای بعـدی را به سمتِ جان دادنِ روندهای مدرنی سوق داد که در هماهنگی با خواستهای امروزین، مسیری را برای رشد دمکراسی و عدالت اجتماعی تعیین میکنند. به نظر میرسد که طرح وفاق ملی که دارای اندامهای موضوعی مدرن است، در شرایط کنونی میتواند راهحلی برای وضعِ موجود باشد.
نهادها و شخصیتهای سیاسی باید از گذشته درس عبرت گرفته باشند و این بار روی میکانیسمهایی کار کنند که در آن، فرصتهایی برای گذار از وضعیتِ موجود متصور باشد.
Comments are closed.