گزارشگر:عبدالکبیر صالحی/ شنبه 11 عقرب 1396 - ۱۰ قوس ۱۳۹۶
بخش نخست/
چکیــده
سلفیان و دیگر گروهها و فرقههای محافظهکار و سنتگرای دینی، بر حجیت و قدسیتِ آرا و افکارِ سلف پای میفشارند و عدول از روش، منش و بینشِ پیشینیان را از مصادیقِ کژروی و انحراف میپندارند. نوشتار حاضر نخست ادله حجتانگاریِ فهم سلف را در ترازوی سنجش و راستیآزمایی میگذارد و سپس زیرساختهای تیوریکِ بازخوانیِ انتقادی فهم و فکرِ سلف را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. شناخت این زیرساختها از آنرو اهمیت دارد که ما را کمک کند از چنبره فهم و فکرِ گذشتهگان بِرَهیم و با توجه به استلزامات و مقتضیات دنیای نوین، به فهمی امروزین از دین نایل آییم.
کلیدواژهها: سلف، خلف، فهم، حجیت، بازخوانی انتقادی، دین، نوفهمی.
۱) مقدمه
تاریخ اندیشه اسلامی بعد از سده چهارم هجری، تاریخ تکرارها، نشخوارها، حاشیهنگاریها و تعلیقهنویسیهاست.گویا در جغرافیای فکر و فرهنگ اسلامی، قافله زمان در مرز میراثِ فکریِ پیشینیان ایستاده است و «گذشته» را به «ابدیت» پیوند زده است و «اکنون» و «آینده» را به الگوبرداریِ بدون قید و شرط از «گذشته» وادار کرده است.
اندیشه معاصر اسلامی در «گذشته» غوطهور است و در میراث دینشناختیِ سلف، شناور. بر بنیاد یکی از پیشانگارههای اندیشه معاصر اسلامی، «گذشته»یی که سلف در آن میزیسته، با دیگر گذشتهها متفاوت است؛ زیرا آن «گذشته» هرگز سپری نمیشود و مرجعیت و حجیتِ آن در پهنای «اکنون» و درازنای «آینده»، ثابت و پابرجا میماند.
این پیشانگاره، گفتمان معاصر اسلامی را در پسِ دیواره ستبرِ تقلید از فهم و فکر سلف، اسیر و محصور کرده است. هرچند این گفتمان به لحاظ تیوریک قائل به قداستِ فهم سلف نیست، اما به گونهیی از آن حفاظت و پاسداری میکند که کسی از ترس تکفیر و تفسیق، جرئتِ ارایه فهم متفاوت از دین را به دل راه نمیدهد. تدریس، توضیح، تکثیر و ترویج افکار سلف، مهمترین وظیفه مجامع علمی ـ دینی جهان اسلام میباشد و این مجامع عمدتاً در آستانِ استنباط و اجتهادِ گذشتهگان به پاسبانی نشستهاند و باب ارایه قرائتی متفاوت و مخالف با فهمِ سلف را به روی دینپژوهانِ معاصر بستهاند.
حجیتِ سنگین و مرجعیتِ سهمگین میراثِ فکری سلف، تعامل و مواجهه مستقیممان با آموزههای وحیانی را دشوار و احیاناً ناممکن ساخته است. ما قرآن و سنت را همواره از پس عینکِ سلف میخوانیم و فهم آنان از این متون را صحیحترین فهمِ ممکن میدانیم. اما پرسشهای درخورِ تأمل این است که: آیا ما به لحاظ دینی، مکلف به پیرویِ بیچون و چرا از فهمِ سلف هستیم؟ در کجا الزام شده است که دیندارِ پسین، قواعد دینشناختیِ دیندار پیشین را ملاک قرار دهد؟ اگر دینداران پیشین توانسته بودند به فراخور نیازهای زمانه و زمینۀ خود قواعدی برای وحیشناسی و دینفهمی وضع کنند، چرا دیندارانِ امروزین نتوانند دین را به فراخور استلزامات و مقتضیاتِ زیستجهانِ خویش بفهمند؟ کسانی که مدعی حجتانگاریِ فهم سلف اند، چه ادلهیی برای اثبات مدعای خود اقامه میکنند؟ کاستیها و ناراستیهایِ این ادله چیست و آیا بازخوانیِ انتقادی فهمِ سلف ممکن و مطلوب است؟
نوشتار حاضر بر آن است تا ادله طرفداران برتری و حجیت فهمِ سلف از دین را در ترازوی نقد بگذارد و از رخِ کاستیها و کژیهای آن پرده بردارد و در ادامه، زیرساختهای تیوریکِ بازخوانیِ انتقادی فهم سلف از دین را مورد بررسی و بازشناسی قرار دهد.
۲) واژهشناسی
قبل از ورود به اصل بحث، دامنه معنایی واژهها و مفاهیمِ «سلف»، «فهم»، و «بازخوانیِ انتقادی» را مشخص میکنیم تا افق مرادِ نگارنده از این مفاهیم برای خواننده گشودهتر شود.
۱) سلف
واژه «سلف» متضاد واژه «خلف» و در لغت به معنای «پیشینیان» به کار میرود. این واژه در قرآن نیز به همین مفهوم بهکار رفته است. آیه ۵۶ سوره زخرف، این واژه را در مقام سخن از فرعون و هوادارانش به کار میبرد و آنان را سلفِ کافران و ستمکارانِ پسین قلمداد میکند: «فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفاً وَمَثَلاً لِلْآخِرِینَ».
اما در اصطلاح، واژه سلف طبق نظر مشهور، بر سه گروه ذیل اطلاق میشود:
• صحابه: کسانی که خود شخصاً به دیدار پیامبر معظم اسلام مشرف شدند، سخنش را شنیدند در در زمان حیات آنحضرت به اسلام گرویدند.
• تابعین: کسانی که صحابۀ پیامبر را ملاقات کردند و دین اسلام را از آنها فرا گرفتند.
• اتباع تابعین: کسانی که تابعین را دیدند و از رهنماییهای آنها بهرهمند گردیدند.
نوشتار حاضر نیز با تمسک به تعریف مشهورِ فوق، واژه سلف را بر سه گروه صحابه، تابعین و اتباع تابعین اطلاق میکند. البته در مواردی نیز، دو واژه «پیشینیان» و «گذشتهگان» را به عنوان مترادف سلف به کار میبرد.
۲) فهم
منظور از «فهم» در این نوشتار عبارت است از قرائت و تفسیری که سلف از متون بنیادین اسلام، یعنی قرآن و سنتِ صحیح ارایه دادهاند. به تعبیری دیگر، نوشتار حاضر واژه «فهم» را بر آرای اجتهادی و آثار و افکاری که از صحابه، تابعین و اتباع تابعین در پیوند به مسایل فقهی، کلامی، تفسیری و … بر جای مانده است، اطلاق میکند.
۳) بازخوانیِ انتقادی
بازخوانی انتقادی فهم سلف یعنی بررسی و بازشناسیِ نقاط قوت و ضعفِ میراثِ فکری آنان. داعیهدارانِ بازخوانی انتقادی فهم سلف، لزوماً هوای گسستن و دستشستن از میراثِ پیشینیان را در سر نمیپرورند، بلکه تلاش دارند که آرای اجتهادیِ سلف را با استفاده از روشهای پدیدارشناختی، زبانشناختی، هرمنوتیکی و تاریخی در ترازوی سنجش بگذارند، سویههای مثبتِ آن را برگزینند و جنبههای منفیِ آن را کنار بنهند.
بازخوانیِ انتقادی فهم سلف با درنظرداشت معیارهای ذیل صورت میگیرد:
• کارایی و اثربخشی: آثار و افکارِ سلف در روزگار خودشان قطعاً اثربخش و کارآمد بوده است؛ زیرا که آنان دین را به فراخورِ پرسشها و چالشهای زمانه و زمینهیی که در آن میزیستند، تفسیر کردهاند. اما آیا این آثار و افکار تا کنون کارآمد و اثربخش اند و با فضای فکری، فرهنگی، اجتماعی و تاریخی روزگارِ معاصر همخوانی و سازگاری دارند؟ داعیهدارانِ بازخوانی انتقادی فهمِ سلف تلاش میکنند تا این پرسش را به صورت عینی و روشمند پاسخ بگویند، جنبههای کارآمدِ فهم و فکرِ پشینیان را شناسایی کنند و جنبههای ناکارآمدِ آن را کنار بگذارند.
• انطباق با عقلانیت معاصر: عقلانیت پدیدهیی تاریخی ـ اجتماعی است. یک پدیده میتواند در عصری عقلانی باشد و در عصری دیگر غیرعقلانی قلمداد شود. آنچه در روزگار سلف عقلانی و عُقلایی به نظر میرسید، لزوماً برای انسانِ معاصر چنین به نظر نمیرسد. مثلاً ازدواجِ زودهنگامِ دختران و پسران در عصر سلف امری کاملاً عقلانی و عُقلایی بوده است و عمومِ خردمندانِ آن روزگار با آن مخالفتی نداشتند و آن را پسندیده میانگاشتند؛ اما در روزگار معاصر، نکاح صغیر/صغیره امری یکسره مذموم و غیرعقلانی است. با درنظرداشت نکته فوق، داعیهدارانِ بازخوانی انتقادی فهمِ سلف در تلاش و تقلا اند که آثار و افکار سلف را در روشنایی استلزامات و مقتضیاتِ عقلانیتِ معاصر بسنجند، و جنبههای عُقلایی و عقلانیِ آن را برجسته سازند و از اِعمال سویههای غیرعقلانیِ آن بپرهیزند.
۳) نقد و بررسیِ ادله حجتانگاریِ فهم سلف از دین
کسانی که فهم سلف را حجت میپندارند، برای این پندارِ خود ادلهیی اقامه میکنند. ما در ذیل مهمترین ادله آنان را بر میشماریم و هریک را در ترازوی نقد و سنجش میگذاریم و نقاب از رخِ کاستیها و کژیهای آن برمیداریم:
یکم) ادله قرآنی
۱) یکی از ادله قرآنییی که قایلانِ به حجیت فهم سلف برای اثبات مدعای خود بدان تمسک میجویند، آیه صدم سوره توبه است: وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.
طرفدارانِ حجیت فهمِ سلف با تمسک به این آیت معتقدند که متابعت از فهم و فکرِ سلف واجب است و پسینیان مکلف اند که در مسایل عقیدتی و عملی از پیشینیان پیروی کنند و زمامِ ذهن و ضمیرِ خود را به دست آنان بسپارند؛ زیرا که شناخت درستِ دین جز در روشنایی آثار و افکار سلفِ راستین ممکن نیست و هر فهمی که از چشمهسارِ اندیشه سلف مایه نگیرد و با راه و رسمِ آنان سازگار نباشد، باطل و ناروا قلمداد میشود و از مدارِ اعتبار و حجیت ساقط میگردد.
نقد و بررسی: این آیه در سیاق آیاتی قرار دارد که جریانشناسیِ جنگ تبوک را مورد بحث و بررسی قرار میدهند. در آستانه جنگ تبوک که در ماه رجب سال نهم هجری به وقوع پیوست، پیامبر اسلام بسیج عمومی اعلام کرد و از مردم خواست که از تمام توش و توانِ خود مایه بگذارند و برای سهمگیری در این جنگ آماده شوند. اما علی رغمِ اعلام بسیج عمومی، چند گروه از مسلمانان به علل و عواملِ مختلفی در جنگ شرکت نکردند:
– گروه اول کسانی بودند که قرآن در آیه ۹۱ سوره توبه از آنان به عنوانِ «ناتوانان، بیماران و تهیدستان» یاد میکند و آنها را بهخاطر عدم مشارکت در جنگ مستوجب سرزنش نمیداند.
– گروه دوم صحابهیی بودند که با اشتیاق تمام برای سهمگیری در جنگ اظهار آمادهگی کردند، اما بهخاطر کمبود وسیله سواری از قافله بازماندند و نتوانستند با سپاه تبوک همراه شوند. خداوند این گروه را نیز در آیه ۹۲ سوره توبه درخورِ نکوهش نمیداند.
– گروه سوم توانگرانی بودند که علیرغم برخورداری از توش و توانِ لازم، عذر و بهانه آوردند و از اشتراک در جنگ خودداری ورزیدند. قرآن در آیات ۹۴ تا ۹۶ سوره توبه، این گروه را مورد نکوهش قرار میدهد و از پیامبر میخواهد که به عذرآوریها و پوزشطلبیهایشان وقعی ننهد و توجهی نکند.
– گروه چهارم صحابهیی بودند که قرآن از آنان در آیه ۱۰۰ سوره توبه به عنوان پیشگامانِ نخستین (السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ) یاد میکند. این گروه برای تجهیز سپاهِ تبوک، در تکاپوی پیشیگرفتن از یکدیگر بودند و پیشتازانه و سلحشورانه، تمام ساز و برگِ رزم را تدارک دیدند و در راستا سهمگیری در جنگ، از هیچ تلاش و کوشش و فداکارییی دریغ نورزیدند.
– گروه پنجم صحابیانی بودند که قرآن از آنان در آیه ۱۰۰ سوره توبه به عنوان کسانی یاد میکند که راه و روشِ پیشگامانِ نخستین را برگزیدند و مخلصانه و نیکمنشانه از آنان پیروی کردند.
با توجه به نکتههای پیشگفته، آیه صدمِ سوره توبه به هیچروی در مقام بیان برتریِ علمیِ سلف نیست و از حجیت و اعتبارِ فهم آنان سخنی نمیگوید، بلکه خداوند در این آیت نسبت به عملکرد دو گروه از صحابیان که در جنگ تبوک اوج شهامت و رشادت را به نمایش گذاشتند، اظهار خشنودی و رضایت میکند و حمایتها و فداکاریهای آنان را در راستای تجهیزِ سپاه و اشتراکِ پیشتازانه و سلحشورانه در جنگ میستاید و درخور پاداش میداند.
۲) دلیل دیگری که مستمسکِ طرفداران حجیت فهم سلف قرار گرفته، آیه ۱۱۵ سوره نساء است که خداوند در آن چنین میفرماید: وَمَنْ یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا.
نکته قابل توجه در آیه فوق، جمله «وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ» است که تخلف از سیره و طریقه مؤمنان را جایز نمیشمارد. هواداران حجیتِ فهم سلف در تفسیر این عبارت میگویند که منظور از «سَبِیلالمؤمنین»، راه و روشِ سلفِ صالح است و از اینروی، ما گریز و گزیری نداریم جز اینکه قرآن و سنت را به سبک و روشی بفهمیم که با اقوال و اعمال و آثار و افکار سلف همخوانی داشته باشد، در غیر این صورت سزاوار و رهسپار جهنم میگردیم و به عذابی سخت و هولناک گرفتار میشویم.
Comments are closed.