احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالکبیر صالحی/ سه شنبه 14 قوس 1396 - ۱۳ قوس ۱۳۹۶
بخش چهارم و پایانی/
استفاده بهینه از سازوکارِ اجتهاد در راستای بازخوانیِ انتقادی میراث فکری سلف، اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا که اجتهاد دارای کارکردهای چندگانهیی است و تمسک به هریک از این کاردها در فرایند نقد فهم و فکرِ سلف و کاربردیسازی معرفت دینی، ضروری مینماید.
این کارکردهای چندگانه عبارتاند از:
۱) انطباق دین با نیازهای دنیای نوین: انطباق احکام و اخلاق دینی بر شرایط متغیر حیات آدمی به عهده اجتهاد است و نوکردن زبانِ دین و تازه کردن ادبیات دینی، با اجتهاد صورت میپذیرد. بنا به تعبیر علامه اقبال لاهوری، اجتهاد عبارت است از ایجادِ پیوند بین اصولِ ابدی و ثابتِ دین و پدیدهها و مسایل متغیرِ زمان. این انتباه از اجتهاد بر دو پیشفرض استوار است. پیشفرض نخست اینکه اصول اساسیِ دین ثابت و ابدی است و در گردونه زمان دگرگون و متحول نمیشود؛ و پیشفرضِ دوم اینکه زمان همواره در حال نوسان، تحرک و تغییر میباشد و در فرایند این تغییر، مسایل، پرسشها و نیازهای جدید و نوپدیدی را فراروی انسان میگذارد.
اگر قرار باشد که ما برای همگامشدن با قافله زمان از اصول اساسی دین دست بکشیم، بیگمان به افول معنویت مبتلا میگردیم و از مایهها و مؤلفههای ارزشناکِ سنتِ خویش محروم میشویم. و اگر بنا باشد که برای دیندار ماندن، با زمان همگامی و همراهی نکنیم، مسلماً از قافله بادپای زندهگی عقب میمانیم. اینجاست که به باور اقبال لاهوری، اجتهاد به یاری ما میشتابد و ما را از سرگشتهگی میرهاند و اصول ثابت دین را با نیازهای متغیر زمان هماهنگ میکند و زمینه تیوریکِ انطباق و سازگاریِ آنها را فراهم میآورد.
اجتهاد با این کارکرد خویش در دایره تنگِ فقه محصور و منحصر نمیماند و به فراخنای سراسر علوم اسلامی پای مینهد و روح پویایی و شکوفایی و نامیرایی را در فلسفه، کلام، علوم قرآن، تفسیر و سایر معارف دینی میدمد و در نتیجه، زوایای نامکشوفِ دین که احتمالاً از دید پیشینیانِ پنهان مانده است، گشودهتر میشود و معارف دینی به موازاتِ توسعه معارف و مسایل بشر، بسط و گسترش مییابد.
۲) ترجمه فرهنگی آموزههای وحیانی: بازخوانیِ آموزههای وحیانی به فراخور نیازهای انسانی، وظیفه دیگری است که اجتهاد به عهده دارد. واقعیت این است که آموزههای وحیانی اسلام بهسانِ آبِ روان است و با جریان یافتن در بستر تاریخ و سرزمینهای مختلف، رنگ و طعم و بوی عرفهای گوناگون را به خود گرفته است که البته در این میان، عرف و رویه زمان و مکانِ عصر ِتنزیل بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است. کسانی که در دنیایی متفاوت با دنیای مخاطبانِ نخستین وحی میزیند، اگر بخواهند پیام وحی را به درستی فهم و درک کنند، ناگزیرند متون دینی را ترجمه فرهنگی کنند، یعنی آن را از فرهنگ مخاطبانِ نخستین وحی جدا کنند و به فرهنگ خودشان پیوند بزنند. اگر دین که امری قدسی، فرازمانی و فرامکانی است از جنبههای اختصاصی فرهنگ قوم عصر نزول جدا نشود، علاوه بر خطایی که در فهم دین رخ میدهد، به زوال و انقراض تدریجی نیز میانجامد؛ زیرا که بقای دین منوط و مشروط به کارایی آن است و مادامی که دین از ویژهگیهای اختصاصی فرهنگ عصر نزول فاصله نگیرد، کارایی آن زیر سوال میرود. از اینرو، سازوکار اجتهاد به ترجمه فرهنگی آموزههای وحیانی دست مییازد تا دین را از انقراض برهاند و کارایی و اثربخشیِ آن را در مواجهه با نیازهای عینیِ جامعه ثابت گرداند.
۳) تصحیح و تنقیح معرفت دینی: کارکرد دیگر اجتهاد، سنجش و آسیبشناسی، بازپژوهی و بازپیرایی و تصحیح و تنقیحِ معرفت دینی است. دینپژوهانِ متخصص با استفاده از این کارکرد اجتهاد میتوانند فهمهای نارسا و تفسیرهای ناکارآمدِ پیشینیان از دین را شناسایی کنند و از طریق بازخوانیِ روشمند معرفت دینی، زمینه خردپذیری و عصریسازی فهم و تفسیر متون بنیادینِ دینی را فراهم آورند.
۶) جمعبندی و نتیجهگیری
آثار و افکارِ سلف در رهیافتهای دینشناختیِ ما حضور پُررنگی دارد و گفتمان معاصر اسلامی در پسِ دیوارهای ستبر فکر و فهم سلف، اسیر و محصور است. ما هیچگاه نتوانسته یا نخواستهایم که دیوارههای ستبر مرجعیتِ فکریِ سلف را درنوردیم تا به فهمی بیواسطه و مستقل از دین نایل آییم. نتیجۀ منطقیِ اسارت در حصار فهمِ سلف این بوده است که ما همواره قرآن را از پسِ عینک آنان بخوانیم و آموزههای وحیانی را به گونهیی تفسیر کنیم که با قواعدِ برساخته توسط پیشینیان، سازگار و موافق افتد. اما پرسشهای درخورِ تأمل این است که آیا ما به لحاظ دینی مکلف به پیروی بیچون و چرا از فهم سلف هستیم؟
سلفیان و دیگر هوادارانِ حجیتِ فهم سلف با تمسک به ادلۀ قرآنی، روایی و اجماع، مدعی میشوند که پیروی از اقوال و اعمال و آثار و افکارِ سلف وجیبهیی است دینی که هرکس بدان التزام نورزد، مستوجب کیفر الهی میگردد. ما در این نوشتار، ادلۀ آنان را یکایک مورد نقد و بررسی قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که فهم دین پدیدهیی است بشری، زمانمند و تجدیدپذیر؛ از اینروی شرعاً و عقلاً لزومی ندارد که دیندارانِ پسین قواعد دینشناختیِ پیشین را ملاک قرار دهند. دگردیسیهای دنیای نوین افقهای تازهیی را به روی مطالعاتِ دینی گشوده و بر پهنه و گستره دینپژوهی افزوده و در نتیجه، بخش عمدهیی از اصول و مبانیِ وحیشناختی و دینفهمیِ پیشینیان را به چالش مواجه نموده است. آثار و افکارِ سلف با زمان و زیستجهانی که ما در آن بهسر میبریم، گسستِ تاریخی فراوانی دارد. پرسمان تمدنی، اجتماعی و فرهنگییی که سلف با آن رویاروی بودند، بسی تفاوت داشت با پرسمانی که ما در روزگار معاصر با آن مواجهیم. سلف دین را به فراخورِ پرسشها و و چالشهای زمانه و زمینه خود تفسیر میکردند و مسلم است که پرسشها و چالشهای امروز از جنسِ پرسشها و چالشهای دیروز نیست و نمیتوان با تمسک و توسل به منابع دینشناختی کهن که توسط سلف ارایه شده است، چالشهای معرفتی نوین را رفع و رفو کرد.
فهرست منابع
۱٫ ابن تیمیه، أبوالعباس احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، تحقیقِ عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، مدینه المنوره، مجمع الملک فهد لطباعه المصحف، ۱۴۱۶هـ.ق.
۲٫ ابن حجر، شهابالدین أحمد بن علی، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۴ هـ.ق.
۳٫ ابن رجب الحنبلی، زینالدین أبوالفرج عبدالرحمن بن شهابالدین، جامع العلوم والحِکم فی شرحِ خمسینَ حدیثاً من جوامع الکلَِم، تحقیقِ ماهر یاسین الفحل، دمشق-بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۲۹ هـ.ق.
۴٫ ابن عابدین، سیدمحمد امین افندی، مجموعه رسائل، بیجا، بیتا
۵٫ ابن قیم الجوزیه، محمد بن أبیبکر أیوب الزرعی، إعلام الموقعین عن ربّ العالمین، تحقیقِ طه عبدالرءوف سعد، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳م.
۶٫ أبوداود، سلیمان بن أشعث بن إسحاق السجستانی، سنن أبی داود، تحقیقِ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، المکتبه العصریه، بیتا.
۷٫ البخاری، أبوعبدالله محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، تحقیقِ محمد زهیر بن ناصر، بیجا، دار طوقالنجاه، ، ۱۴۲۲هـ.ق.
۸٫ بسطامی، محمد سعید، مفهوم تجدیدالدین، جده، مرکزالتأصیل للدراسات والبحوث، ۲۰۱۵م.
۹٫ الترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیقِ بشار عواد معروف، بیروت، دارالغرب الإسلامی، ۱۹۹۸م.
۱۰٫ حکیمی، محمد رضا، الإجتهاد التحقیقی، بیروت، دارالهادی، ۱۴۲۱ق=۲۰۰۰م.
۱۱٫ الدمیجی، عبدالله بن عمر، فهم السلف للنصوص الشرعیه والرد علی الشبهاتِ حوله، ریاض، مجله البیان، ۱۴۳۷ هـ.ق.
۱۲٫ ذهبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد، تذکره الحفاظ، دار إحیاء التراث العربی، بیجا، بیتا.
۱۳٫ ذهبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد، میزان الإعتدال فی نقدالرجال، تحقیقِ علی محمد البجاوی، بیروت، دارالمعرفه، ، بیتا.
۱۴٫ الزحیلی، وهبه، أصوالفقه الإسلامی، دمشق، دارالفکر للطباعه والنشر، ۱۴۰۶ هـ.ق.
۱۵٫ الزحیلی، وهبه، التفسیرالمنیر، دمشق-بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۸ هـ.ق.
۱۶٫ السباعی، مصطفی، السیره النبویه؛ دروس و عبر، بیجا، المکتب الإسلامی، ۱۴۰۵ هـ.ق.
۱۷٫ سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تیوریکِ شریعت، چاپ چهارم، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۷۴ش.
۱۸٫ السعیدان، ولید بن راشد، تذکیرالخلف بوجوب إعتماد فهم السلف لأدله الکتابِ والسنه، بیجا، بیتا.
۱۹٫ السفارینی الحنبلی، شمسالدین، ابوالعون محمد بن أحمد، لوامع الأنوار البهیه وسواطع الأسرار الأثریه لشرح الدره المضیه فی عقد الفرقه المرضیه، دمشق، مؤسسه الخافقین، ۱۴۰۲ هـ.ق.
۲۰٫ سلیم، عمرو بن عبدالمنعم، المنهج السلفی عندالشیخ ناصرالدین الألبانی، بیجا، بیتا.
۲۱٫ غزالی، محمد، لیس من الإسلام، الطبعه السادسه، بیروت، دارالشروق، ۱۹۹۷م.
۲۲٫ فنایی، ابوالقاسم، اخلاق دینشناسی؛ پژوهشی در مبانی معرفتی و اخلاقیِ فقه، تهران، نگاه معاصر، ۱۳۸۹ش.
۲۳٫ کدیور، محسن، حق الناس؛ اسلام و حقوق بشر، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۸۶ش.
۲۴٫ Iqbal, Mohammad (2006), The Reconstruction of Religious Thought in Islam (6th Edn), Lahore, Rifaee Printers.
Comments are closed.