گزارشگر:احمــد عمران/ شنبه 18 قوس 1396 - ۱۷ قوس ۱۳۹۶
کسی در فضای مجازی نوشته است: «از روزی که دونالد ترامپ به قصر سفید راه یافته، دنیا هم جالب شده است». اشارۀ این کاربر به تصمیمها و حرفهای جنجالبرانگیزی است که هرازگاهی از سوی رییسجمهوری امریکا صادر میشوند. اخیراً نیز تصمیمِ او مبنی بر انتقال سفارت امریکا از تلآویو به بیتالمقدس، واکنشهای زیادی را در سطح جهان برانگیخته است. او تصمیمی را به مرحلۀ اجرا گذاشت که در بیست سالِ گذشته هیچیک از رهبرانِ کاخ سفید موفق به انجامِ آن نشدندـ نه اینکه دلشان نمیخواست که چنین تصمیمی را اجرایی سازند، بل از پیامدهایی هراس داشتند که ممکن بود پس انجام چنین تصمیمی، از سوی کشورهای دیگر با آن روبهرو گردند.
سران قبلی کاخ سفید نسبت به واکنش مسلمانان در این مورد نگران بودند؛ اما ترامپ همانگونه که در شعارهای انتخاباتیاش وعده داده بود، این تصمیم را عملی کرد. ملکستیز از تحلیلگران روابط بینالملل در خصوصِ انتقال سفارت امریکا به بیتالمقدس، در صفحهاش مینویسد: «برای به رسمیت شناختن بیتالمقدس، امریکا باید سه ارتش پُرقدرت را در خاورمیانه متلاشی میکرد؛ ارتش عراق، ارتش سوریه و ارتش لیبیا. رهبران هر سه کشور فرماندهانِ سرشناس ارتش بودند که دیواری محکم در برابرِ اسراییل به حساب میرفتند. حالا این سه دولتِ خاورمیانه بسیار فقیر و متکی به حمایتهای جهانی هستند. معمر قذافی بزرگترین خطر برای اسراییل بود. وی خطرناکترین گروههای تروریستی را رهبری میکرد تا مزدورانِ موساد را در خاورمیانه شکار کنند. حتا کارمندانِ موساد را در غرب به دام میانداخت. حافظ الاسد (در سوریه) گروهی ضربتی را هدایت میکرد تا موسادیها را در مرزهای لبنان شناسایی و ترور کند. سازمان نظامی استخبارات صدام حسین چهار نهاد ضد ترور برای اسراییل را سازمان میداد. صدام خود این نهادها را در چارچوب ریاست عالی نظامی رهبری میکرد. برای نابودی این سه ارتش سهمناک در خاورمیانه، سعودیها همگرایی استراتژیک با اسراییل و امریکا داشتند.»
این سخنان نشان میدهد که آقای ترامپ بسیار ناشیانه نیز عمل نکرده و از قبل تمهیداتی را سران سابقِ امریکا برای عملی کردن چنین تصمیمی فراهم کرده بودند. در جایی از قول منابع اطلاعاتی اسراییل خواندم که ترامپ قبل از اعلام انتقال سفارت آن کشور به بیتالمقدس، رایزنیهایی با برخی سران کشورهای عربی داشته است. چرا ترامپ در نخستین سفرِ خود پس از رسیدن به کاخ سفید، عربستان سعودی را برگزید؟ آیا در آن سفر چنین مسایلی با رهبران سعودی مطرح شدهاند؟
هنوز کسی چیزی نمیداند ولی بهطور حتم رییسجمهوری امریکا توافقِ عدهیی از رهبرانِ عربی را با خود داشته است. کشورهای اروپایی در مورد تصمیم ترامپ بهصورتِ واضح سخن میگویند، آنها منافع خود را در اولویت میدانند و به همین دلیل نمیخواهند از تصمیم ترامپ حمایت کنند. اکثر کشورهای اروپایی از عواقبِ چنین تصمیمی که میتواند امنیت و اقتصاد آنها را نشانه بگیرد، در هراس اند.
اما تصمیم برخی کشورهای عربی واقعاً غیرقابل فهم مینماید. آنها در حالی که مردمِ خود را علیه این تصمیم ترغیب میکنند، احتمال اینکه با امریکا به توافقهایی دست یافته باشند نیز وجود دارد. آیا در چنین شرایطی میتوان از داعیۀ فلسطین صحبت کرد و از آن بهخوبی پاسداری کرد؟
موضوع فلسطین سالها پیش باید حل میشد، اگر در جهانِ ما عدالتی وجود میداشت. آنچه که در فلسطین میگذرد، چنان روشن و واضح است که حتا نیاز به توضیح ندارد. سالهاست که کشورهای جهان و سازمان ملل متحد به نفع داعیۀ فلسطینیها حرف میزنند و قطعنامه صادر میکنند، اما هرگز این بحران به سرانجامِ منطقی و قابلپذیرش نمیرسد. حالا هم با تصمیم تازۀ امریکا، موضوع قدس پایان نمییابد، بل کشمکشها و درگیریها افزایش خواهند یافت.
برخیها امریکا را به افراطگرایی متهم میکنند و باور دارند که در عقبِ بسیاری از مشکلات فعلی جهان، دستِ این کشور قرار دارد. دولت افغانستان با آنکه روابط استراتژیک با امریکا دارد، اما در مخالفت با تصمیم ترامپ در مورد انتقال سفارتِ آن کشور به بیتالمقدس اعلامیه صادر کرد. هرچند در این اعلامیه هیچ موضعی علیه امریکا به چشم نمیخورد، اما نشان میدهد که دولت افغانسـتان نمیتواند خود را مجزا از دیگر کشورهای جهان در داعیۀ فلسطین بداند. در برخی از شهرهای کشور نیز روز گذشته تظاهرات و راهپیماییهایی در حمایت از فلسطین و تصمیم ترامپ برگزار شد، همانگونه که بسیاری از کشورهای منطقه شاهد چنین واکنشهایی بودند.
وقتی حرفهای منتقدانِ ترامپ را در رسانهها دنبال میکردم که چه گونه امریکا را کشوری افراطگرا میخواندند، ناخودآگاه ذهنم به سوی یکی از نوشتههای تری ایگلتون (نویسنده و منتقد برجسته) زیر عنوانِ «ریشههای ترور» کشیده شد. سخنانِ چندین سال پیش ایگلتون در مورد وضعیت جهان و امریکا، چیزهایی است که امروز در مورد این کشور میگویند. ایگلتون در بخشی از این نوشته میگوید: «تنها ماندن با خود، تصویر سنتی از جهنم است، همچون کسی که محکوم است تا بینهایت در بامداد خمار و ملالآورِ یک میخانۀ کسالتبار و خالی بماند. و این همان شرایط جهنمییی است که بنیادگرایانِ امریکایی در تدارک آن هستند، هم برای خود و هم برای دیگر ملل جهان. تجسم آنها از بهشت، تصویر جهانی است که در آن همه چیز، به جز امریکا، دود میشود و به هوا میرود. همان تصویری که به زعم اینان، عینیت جهنم است در چشمان مردمان دیگر نقاط جهان. بهشت آنان، جهنمِ دیگران است و این آنها را از خود بیخود میکند. خشمگین اما ترسیده. اگر قدرتی تمامیِ مخالفان و مقاومتهای پیرامونش را در هم بشکند و وادار به فرمانبرداری کند، دیگر هیچ برنهادی وجود نخواهد داشت تا قدرتِ خود را در برابرش معنا کند، و این همان نقطهیی است که بنیادگرایان امریکایی و ژاکوبنها در ناتوانی درکش به اشتراک میرسند. هویت در گرو «دیگری» است و زمانی که قدرتی وجود «دیگری» را مخل وجود خود بداند، رفته رفته از درون خواهد پوسید، چرا که «دیگری» را نابود خواهد کرد و آنگاه خود را بیمعنا خواهد یافت، و اصلاً تصادفی نیست که ملتی چون ملت امریکا با آن رگ و ریشۀ نظامیگری در بیخبری محض از پیرامونش به سر برد و مثلاً نداند که «مالاوی» یکی از کارکترهای کارتونهای والت دیسنی نیست».
Comments are closed.