گزارشگر:شنبه 18 قوس 1396 - ۱۷ قوس ۱۳۹۶
اخیراً شورای عالی صلح گفته است که برای مذاکره با طالبان، هیچ پیششرطی قابلِ طرح نیست و حتا در صورتی که طالبان بخواهند، این شورا برای آنان دفتری در کابل باز میکند. این نکته با واکنشهایی در صفحاتِ اجتماعی مواجه شد و پسانتر از آن، یک عضو دیگرِ شورای عالی صلح نیز گفت: طالبان واقعیتِ جامعۀ افغانی است.
این دو اظهارنظر نشان از آن دارند که بحث صلح در افغانستان، خود میتواند موضوعِ جنگِ تازهیی شود و دستکم صفِ مردم و حکومت را کاملاً از هم جدا کند.
مسوولین در شورای عالی صلح در مواردِ زیادی نشان دادهاند که به دلایلی نمیتوانند سخنانی مطابقِ اصلِ فرایند صلحِ پایدار و دولتداری سالم ارایه کنند و بسیاری از آنها، همۀ مسوولیتهای شورای عالی صلح را به کشوقوسهای قومیِ خودشان محدود میدانند و طبیعی است که اینگونه هیچ گامی برای صلح برداشته نمیشود.
گذشته از اینها، شعارهایی از این سنخ که «برای صلح هیچ پیششرطی وجود ندارد»، از مدتهاست که فریاد میشود. استاد ربانی شهید، رییس پیشینِ شورای عالی صلح نیز چنین سخنانی را بر زبان راند، ولی از آن زمان تا کنون هیچ تغییری در بینشِ طالبان ایجاد نشده و هیچ گامی هم برای صلح برداشته نشده است. حالا هم شورای عالی صلح در ادامۀ همان شعارهای دیروز، بیکارهتر از هر زمانِ دیگر است.
بدتر از آن اینکه وقتی رییس دارالانشای شورای عالی صلح میگوید که «طالبان یک واقعیتِ جامعۀ افغانستان است»، نشان میدهد که این شورا به طالبان بیشتر از دولتِ خویش بها قایل است و این طالبانهترین سخنِ ممکن در برابر دولت افغانستان محسوب میشود که از زبانِ یک مقامِ دولتی بیرون میتراود. مسلماً از نظر مردم افغانستان، بها قایل شدن به طالبان با این ادبیات، رویارویی با نهاد دولت و بیحرمتی در حقِ نیروهای امنیتییی است که هر روز قربانیِ افکار و اعمالِ طالبانی میشوند.
با این اوصاف، به نظر میرسد که هنوز هم بحث صلح در افغانستان و نهـادی به نام شورای عالی صلح، در حدِ یک پروژه مطرح است که برای برخیها مایۀ ثروت و آسایش و برای برخیهای دیگر، ابزاری برای تأمین مقاصد سیاسی و استخباراتی است و همین سبب میگردد که مردم روی بسیاری از برنامهها و نهـادها و افراد در حکومتِ موجود خط بکشند.
مردم میدانند تا زمانی که حکومت ارادهیی به تأمین صلحِ راستین و عادلانه نداشته باشد، هیچ صلحِ پایداری در افغانستان سامان نمیگیرد. یقیناً آوردنِ صلح به کشور در قدم اول، منوط به ارادۀ حکومت است که همۀ امکانات و منابع را در اختیار دارد. اما در حالی که حلقاتِ عالیِ حکومت و بسیاری از سیاستگردانانِ کشور نفعِ خود را در تداوم جنگ و بغاوتِ طالبان ببینند، چگونه ممکن است که صلحِ پایدار در افغانستان شکل بگیرد و جنگ به نقطۀ پایانِ خود برسد؟… جنگ و به عبارتی وجود طالبان، برای برخی مقاماتِ بلندپایه در حکومت، غنیمتی بزرگ است، چنانکه با این باور نفس میکشند که حضورشان در کرسی اقتدار را مدیونِ موجودیتِ طالبان اند و چنین ابزاری را باید به نیکی پاسداری کنند.
برخیهای دیگر نیز در سطوح میانیِ حکومت و یا در رأسِ هرمِ مافیای ثروت در جامعه، از رهگذر جنگطلبیِ طالبان میلیاردها دالر در سال عواید بهدست میآورند و بنابراین نهتنها از پایانِ جنگ و استقرارِ صلحوثبات استقبال نمیکنند، بلکه حاضر اند بخشی از درآمدهای بادآوردۀ خود را برای ادامۀ این تجارتِ جنگی به مصرف برسانند.
بنابراین قصۀ صلح، به مفتترین قصه در افغانستان تبدیل شده است؛ چون نه با منافعِ مادی و غیرمادیِ کارکنانِ شورای عالی صلح برابر است و نه با علایقِ سیاسیِ استراتژیستهای برترِ حکومت!
Comments are closed.