گزارشگر:عبدالودود عارف/ یک شنبه 19 قوس 1396 - ۱۸ قوس ۱۳۹۶
بخش دوم و پایانی/
بعد از سلجوقی، کار قابلِ ملاحظه در زمینۀ معرفی افکار بیدل توسط محمد عبدالحمید اسیر معروف به قندیآغا همعصرِ سلجوقی، انجام پذیرفته است. قندی آغا در کتاب دوجلدی کلید عرفان، با نگرش عرفانیِ محض و با بهرهگیری از تصوف وحدتالوجودی، به تحلیل غزلیات، رباعیات و معرفی تصوفِ او پرداخته و به صورت گذرا، آثار او را به بررسی میگیرد. در این میان، از مولانا سلیم طغرا اندیشهورزِ بدخشانی که او نیز معاصر سلجوقی و قندی آغا بوده است، به «بیدلشناس توانا» نام میبرند و این مطلب را قندی آغا در کتاب کلید عرفان تذکر میدهد؛ اما با تأسف اثری از طغرا پیرامون بیدل در دست نیست(یا صاحب این سطور از آن بیخبر است).
در این روزها که کتاب نقد بیدل مرحوم سلجوقی و کلید عرفان مرحوم قندی آغا را میخواندم، عزمم بر آن شد که شمهیی از خوانش دو بیدلشناس مطرحِ این سرزمین را به روی کاغذ بکشم؛ هرچند به تقصیر خویشتن واقفم، نه فهمِ تندی دارم که کوه و کتلِ ابوالمعانی را بپیمایم و نه دانشی که به مقایسۀ دو تفکر عمیق بپردازم، اما با آنهم معتقد هستم این کار حداقل در شناساندنِ دو بیدلشناس بنامِ ما برای اهل ذوق خالی از خیر نخواهد بود.
قندی آغا تحلیل غزلیات بیدل را با این بیت آغاز میکند:
به اوج کبریا کز پهلوی عجز است راه آنجا
سر مویی گر اینجا خم شوی بشکن کلاه آنجا
قندی آغا باورمند است: اهل سلوک و عرفان از لحاظ ذوق و مشرب با هم متفاوت اند و در این راه، روشهای متفاوتی را برگزیده اند؛ برخی سجایای اخلاقی اسلام را مبنای کار قرار داده اند و برخی زهد و تقوا و پارهیی دیگر جود و کرم و بعضی دیگر، عجز و انکسار را. از نظر او، بیدل عجز و انکسار را مبنای تصوفِ خود قرار داده و آن را نردبان عروج خود به عالم بالا ساخته است؛ بدین لحاظ این بیت ابوالمعانی که عجز و انکسار را وسیلۀ تقرب به ذات الهی قلمداد میکند، مطلع دیوان اوست تا از این طریق کُنه اندیشههای عارفانۀ بیدل را بهتر بشگافد.
مرحوم قندی آغا با استناد به این رباعی ابوالمعانی:
ای شوق تو در کسب فنون گرم تلاش
چندان هوس آمادۀ هر نسخه مباش
در سیر رباعیات بیدل مفت است
درد و عبرت، سلوک و تحقیق و معاش
اساس تصوف بیدل را برپنج اصل؛ درد، عبرت، سلوک، تحقیق و معاش مبتنی میداند و معتقد است در بررسی افکار و اندیشههای بیدل، بایستی بر عناصر تصوف وی توجه داشت و بدون راه عرفان، تحلیل افکار و اشعار بیدل خطرآفرین است. او در ادامه، این پنج اصل را به گونۀ مفصل و با استشهاد از اشعار وی توضیح میدهد.
اما مرحوم سلجوقی، تحلیل غزلیات بیدل را با این بیت شروع میکند:
نفس از تو صبح خرمن، نگه از تو گل به دامن
تویی آنکه در بر من تهی از من است جایت
استاد سلجوقی معتقد است: مضمون بیت فوق، خشت اساسی و اولی مکتب تصوف، بلکه کلمۀ شهادت ایمان صوفی است؛ زیرا صوفی همیشه حرکت و روشنی زندهگی را و نیز رنگینی محیط طبیعی و اجتماعی را از آن خورشید آسمان تقدس و زیبایی میداند که همه چیز از او زنده و فرخنده و تابنده و تازه و زیباست. آن خورشیدی که در هیچ آسمان و افقی نمیگنجد الا در دل صوفی، که صوفی برای نشیمن آن دلدار دلنشین لامکان قالب تهی کرده است.
در اینجا به خوبی میتوان درک کرد که: نگاه قندی آغا به تصوف، نگاه از درون است و نگاه سلجوقی از بیرون به تصوف. در واقع جایگاه قندی آغا در تحلیل عرفان و اندیشه های بیدل، بهسان جایگاه یک متکلم دینی است که خود را ملتزم و متعهد به دفاع از حریم عرفان بیدل و دفع شبهات مخالفان میداند و در این مسیر تحمل کمترین نقد و انتقاد را ندارد؛ اما سلجوقی در اینجا همچون فیلسوف دین مینماید که نگاه بیرونی به قضیه دارد و خود را متعهد به دفاع بیچون وچرا نمیبیند. روش او را باید پدیدارشناسانه خواند که در منهای صدق و کذب و داوریهای ارزشی به تحلیل میپردازد. آنچه گفتیم، کلی و در مقایسه با خوانش قندی آغاست؛ اما در ماهیت مسأله نقد بیدل سلجوقی، با آنچه ما امروزه از نقد علمی میدانیم، متفاوت است و در توافق کامل با روششناسی جدید علمی نیست. استاد سلجوقی نیز نگاه جانبدارانۀ خود را از عرفان بیدل پنهان نمیکند؛ اما وجهۀ فیلسوف بودن خود را حفظ میکند و مانند مرحوم قندی آغا دلدادۀ سرسپردۀ او نمینماید. قندی آغا در تعلیقی که زیر بیت ذیل ابوالمعانی دارد:
اگر ز ملک عدم تا وجود فهم گماری
به جز کلام تو بیدل دیگر کلام نباشد
اذعان میکند که در زبان فارسی از آغار تا این دم مانند کلام بیدل سخنی به این متانت و پختهگی و این کیف و کم سروده نشده است و اینجا است که برخلاف سلجوقی سرودههای نایی بریده از نیستان عالم لاهوت را در زیر بار نشئۀ عشق بیدل از یاد میبرد؛ هرچند که این حالت را، حالت سکر و اتصال بیدل میخواند. اما سلجوقی مولانا را توفان جهندهیی میداند که قافلهسالار شعر و عرفان است و بیدل دنبالهبان قافلۀ او. سلجوقی تصریح میکند که بعد ازمولانا اگر حافظ آمده و اگر عراقی و یا جامی و بیدل همه ریزهخوار خوان مولانا هستند.
قندی آغا و سلجوقی معتقد اند که بیدل پیرو مکتب وحدتالوجودی محیالدین ابن عربی است و حتا قندی آغا تصریح میکند که فهم معنی بیدل و تحلیل افکار وی بدون در نظرداشت عناصر تصوف وحدتالوجودی کاریست دشوار و مشحون از خطر. هنگامیکه بیدل میگوید:
اسمیم بیمسما دیگر چه وانماییم
در چشمهسار تحقیق آبی که نیست ماییم
اگر طبق معتقدات وحدتالوجودیان، موجوداتی به غیر از ذات اقدس الهی را به شمول انسان، اعتباری، وهمی و ظلی ندانیم، تفسیر این بیت ناممکن به نظر میرسد. استاد سلجوقی نیز در تعلیق خود بر بیت ذیل بیدل:
جلوه بیرنگی و نظاره تماشایی یکیست
چمن آراست قدیمی که جدید است اینجا
بر وحدتالوجودی بودن او تصریح میکند. با این وجود چنانکه گفتیم، قندی آغا در تحلیل افکار بیدل، تنها از آموزههای عرفانی و از رمزهای وحدتالوجودی بهره میگیرد و از مباحث کلامی و فلسفی در محور اشعار بیدل تا حد ممکن اجتناب میورزد. نگاه او به بیدل، نگاه یک عاشق به معشوق و یک دلدار به دلبر است؛ اما سلجوقی گاهی در ذیل یک بیت چندین صفحه خامهفرسایی میکند و از اندیشههای فلسفی، آرای کلامی و اقوال برزگان تصوف برای تأیید سخن خود استشهاد میکند و از مجرای آن، گاهی تفکر بیدل را با فلسفۀ جدید غرب به مقایسه میگیرد.
قندی آغا آن ابیات را که استاد سلجوقی به شرح و بسط آن پرداخته است، ذکر نمیکند و به تفسیر سلجوقی اکتفا میورزد؛ مگر در چند مورد که بالای تفسیر سلجوقی ملاحظه دارد؛ مانند بیت زیر:
مضمون پیش پا نیز آسان نمیتوان خواند
صد صفر و یک الف بود حیرتفزای نرگس
در این بیت، استاد سلجوقی الف را به وحدت و صد صفر را به کثرت تفسیر میکند؛ اما این تفسیر وی به مذاق قندی آغا خوش نمیافتد. قندی آغا معتقد است که مباحث کثرت و وحدت از مباحث پایهیی و پیچیدۀ تصوف است و مضمون پیش پا خواندن آن صحیح به نظر نمیرسد؛ بلکه تعبیر صحیح مضمون پیش پا، همان امور سهل و ممتنع نزد اهل منطق و یا خاک است که با وجود پیش پا بودن، پُر از اسرار و قدرت الهی است. آنگاه الف را ساقۀ نرگس تعبیر نموده و صد صفر را برگهای آن میخواند.
به هر حال، کسانی که با کلام بیدل هیچ انس و آشنایی نداشته باشند، در بدو امر تفسیر مرحوم قندی آغا راهگشاتر به نظر میآید؛ چه تعبیراتِ وی ساده و به دور از تعقییدات لفظی و معنوی است؛ اما نقد بیدل استاد سلجوقی کتابی است ثقیل و پُر از رمز و رازهای عرفانی و فلسفی که بر خوانندۀ نوپا دشوار میآید و تنها غواصان شط معرفت و مقیمان ادبگاه حقیقت، از خوانش آن بهرۀ مطلوب میبرند.
منابع
سلجوقی، صلاحالدین. نقد بیدل. چاپ سوم؛ انتشارات عرفان، سال:۱۳۸۸
اسیر، محمد عبدالحمید(قندی آغا). کلید عرفان. چاپ نخست؛(کابل) انتشارات میوند. سال:۱۳۹۴
فروزانفر، بدیعالزمان. شرح مثنوی شریف. جلد اول(تهران)، انتشارات زوار
حافظ، شمسالدین محمد. دیوان حافظ. چاپ نهم (تهران)، انتشارات طلایه.
Comments are closed.