گزارشگر:سه شنبه 21 قوس 1396 - ۲۰ قوس ۱۳۹۶
بخش دوم/
به نظر مزلو، نیاز بر کمبود جسمانی یا روانی دلالت دارد که فرد را مجبور میکند که برای رفعِ آن تلاش کند. آشنایی با این مفهوم برای مدیران اهمیت دارد؛ زیرا نیاز موجب ایجاد تنش در فرد میشود و ممکن است بر نگرش و رفتار کاری وی اثر بگذارد. نظریۀ مزلو، ضمن هماهنگی با مکتب روابط انسانی، متضمن این نکته است که در صورت کمک مدیران به ارضای نیازهای مهم کارکنان در محیط کار، بهرهوری افراد افزایش مییابد. البته دانشمندان معاصر چنین تشخیص دادهاند که رفتار انسانها خیلی پیچیدهتر از آن است که صرفاً برحسب یک عامل قابل پیشبینی باشد؛ با این حال، اندیشهها و نظریههای مزلو، تأثیر انکارناپذیری بر دانش مدیریت و کاربرد آن در دوران معاصر داشته است.
نظریۀ سلسله مراتب نیازها که توسط آبراهام مزلو ارایه شده است، یکی از معتبرترین نظریههای ارایه شده در مورد نیازهای انسانی است. طبق این نظریه، نیازهای اساسی انسان عبارتاند از:
ـ نیازهای جسمانی اولیه (نیاز به غذا، پوشاک، مسکن و…)
ـ نیازهای ایمنی (نیاز به ثبات و رهایی از ترس و نگرانی)
ـ نیاز به احترام (حرمت و مقام و موقعیت)
ـ نیاز به خودشکوفایی.
مزلو علاوه بر موارد فوق، دو نیاز و تمایل دیگر در انسان را شناسایی و مطرح کرده است:
ـ نیاز به دانستن و فهمیدن (شناخت و درک پدیدهها)
ـ نیازهای زیباییشناختی (نیاز به زیبایی و نظم).
اگر نیازهای فیزیولوژیک و جسمانی بهطور نسبتاً خوبی ارضا شوند، مجموعۀ جدیدی از نیازها پدید میآیند که به طور کلی در زمرۀ نیازهای ایمنی طبقهبندی میشوند. به همین ترتیب، با ارضای نسبی هر سطح از نیازهای مذکور، نیازهای سطح دیگر مطرح میشوند؛ یعنی پس از ارضای نیازهای جسمانی و ایمنی، نیاز به عشق و محبت و تعلق پدیدار میشود و پس از ارضای این نیازها، نیاز به عزت نفس و احترام مطرح میشود. حتا اگر همۀ این نیازها ارضا شوند، بازهم اغلب میتوان انتظار داشت که نارضایتی و بیقراری تازهیی به وجود آید، مگر آنکه فرد به انجام کاری مشغول باشد که آن کار برای شخص او مناسب است؛ برای مثال، اگر ذوق شعری دارد، باید اشعار خوب بسراید و استعدادهای خود را شکوفا سازد. این نیاز به خود شکوفایی است که به «تمایل فرد به شکوفا کردنِ آنچه به صورت بالقوه در خویشتن دارد» و «تمایل وی به تکوین تدریجی و شدن هرآنچه شایستۀ شدنش را دارد»، اشاره میکند. در این سطح، بیشترین میزان تفاوت فردی، در میان افراد مشاهده میشود.
مزلو همچنین بر این باور است که ما باید در مقابل گرایش سادهلوحانه به جداسازی نیازهای شناختی و نیازهای کنشی، مقاومت کنیم. در واقع به نظر مزلو، تمایل انسان به دانستن و فهمیدن نیز تمایلی کنشی به شمار میرود و در زمرۀ نیازهای شخصیتی انگیزاننده قرار میگیرد. دربارۀ نیازهای زیباییشناختی در مقایسه با نیازهای دیگر، اطلاع کمتری در دست داریم. برخی از افراد با دیدن زشتیها بیمار میشوند و با قرار گرفتن در محیطی زیبا بهبود مییابند و اشتیاق نشان میدهند؛ به طوری که اشتیاق آنها را فقط زیبایی ارضا میکند. طبق برخی شواهد این حالت از دوران غارنشینی تاکنون ادامه داشته است. تداخل پیچیدۀ این نیازها با نیازهای کنشی و شناختی، تفکیک کردنِ دقیقِ آنها از یکدیگر را ناممکن میسازد. یکی دیگر از ضعفهای نظریۀ مزلو، بیتوجهی به جایگاه خاص نیازهای جنسی در انسان و تأثیر آن در نوع جهتگیریهای آدمی در زندهگی فردی و اجتماعی و فکریِ اوست.
Comments are closed.