احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داکتر محیالدین مهدی/ شنبه 25 قوس 1396 - ۲۴ قوس ۱۳۹۶
بخش نخست/
روز آخر هفتهی گذشته به هند آمدم؛ و در یکی از مسافر خانههای شهر دهلی- که به بیمارستان مشهور مِدانتا نزدیک است-رخت اقامت افگندم.
آری، در اینجا آگاهی یافتم که سینمای بالیوود قصد دارد فیلمی بنام «پانی پت سوم» بسازد. راستش اینکه، در ابتدا، از شنیدن این خبر که قرار است «سنجی دت» -هنرمند پر آوازهی هند – در این فیلم نقش احمد شاه ابدالی را بازی کند، نوعی شعف به من دست داد؛ چون او را میشناسم و به تواناییهای این هنرمندِ دو سویه (از پدر و از مادر) باور دارم. از اینرو مطمینم که او از عهدهی این امر خطیر بر میآید. علاوتاً، شباهتهاىِ نزدیک چهرهی سنجى دت، با شمایلى که از احمد شاه ابدالى کشیده اند، او را کمک مى کند تا بتواند کارنامهیِ شاه بلند أوازهیِ افغان را بخوبى تمثیل کند.
اما به زودى، وقتى به محتوای فیلم و در واقع به آنچه که در سه نوبت، در موضعی بنام «پانی پت» روی داده، و در هر سه نوبت یک طرف قضیه افاغنه بوده، فکر کردم، از آن شعف أولى باز افتادم؛ و کم کم نوعی دلهره بر من مسلط گشت؛ از آن ترسیدم که نشود باز چیزهایی را به رخ مان بکشند که از دیدنش پشیمان گردیم. نگران شدم که نکند میخواهند ثابت سازند که ما از قدیم الایام دحشت افکن بودهایم. وگرنه، چرا در این زمان، این سوژه توجه فیلم سازان هندی را بخود جلب کرده است؟ چه مناسبتی میان این فیلمنامه، و رویدادهایِ امروزى که نام افغانستان را شهرهیِ أفاق ساختهاند، وجود دارد؟
به هر حال، خدا کند اینها توهماتى باشند که فقط در عالم رویا ذهن مرا به خود مشغول داشته اند؛ و فیلم سازان هندى، نیّت بدّی در دل نداشته باشند. ولى با اینحال، این خبر بهانهای به دست من داد تا معلوماتى -ولو مختصر- در خصوص سه جنگى که در محلی بنام «پانی پت» رخ داده اند، ارائه نمایم.
پانی پت نام موضعی است در ٨۶ کیلومترى شمال غرب دهلى، روى عرض جغرافیایی ٢٩ درجه و ٢۴ دقیقهی شمالی، و طول ٧۶ درجه و ۵٨ دقیقهای شرقی، جزو ایالت هاریانا؛ برای کسی که از غرب میخواهد به سوی دهلی بیاید و وارد وادی وسیع رودهای گنگا و جمنا شود. پانی پت به مثابهی گلوگاه باریکی است میان بیابانی در جنوب، و کوههای هیمالیا در شمال، و از نظر سوق الجیشی کاملاً مشرف بر دهلی.
پانى پت اول- ٩٣٢ه ق: ظهیرالدین محمد ملقب به بابر(یعنى شیر)، که به پنج پشت به امیر تیمور گورکان مى رسد، سرزمین فرغانه را که ملک موروثی اش بود، نتوانست حفظ کند؛ دشمنان او که در ابتدا عموزادههایش بودند، مانع گسترش اقتدار او گشتند. در مرحلهی بعدی حریف نیرومندی چون محمد خان شیبانی وارد رقابتهای سیاسی و نظامی فرا رودان یا آسیای میانه گردید، که حتی همسویی های شاه اسمعیل صفوی هم نتوانست بابر را بر تخت سلطنت سمرقند(که بابر آنرا حق مسلم خویش می دانست) مستقر نماید. با آنکه شیبانی- بانی سلطنت ازبکیه- خود در این جنگها جان باخت، ولی احفاد و اعقابش توانستند شهزادگان تیموری را برای همیشه از ماوراءالنهر بیرون برانند.
بابر به کابل روى آورد، و اینجا را از دست عموزادهی دیگرِ خود بیرون کشیده بناى حکمروایی بر آن نهاد(٩١٠ ه ق). او از این موقعیت تازه نیز باربار به ماوراءالنهر شتافت، و حتى چند ماهى را هم در سمرقند سلطنت کرد، ولى سرانجام آنجا را براى همیشه از دست رفته خواند، و حوزهی گسترش قلمرو خود را، سرزمینهای شرق کابل انتخاب کرد، و خیال فتح هند را در دماغ پرورید.
ادامه دارد …..
Comments are closed.