احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دکتر شمسالحق آریانفر/ سه شنبه 5 جدی 1396 - ۰۴ جدی ۱۳۹۶
محمد امان وارسته، نویسنده و رماننویس توانای افغانستان، ناشر و مولد قرطاسیه و کتاب فروش صاحب نعمت و جاه بود. وارسته با آنکه پُرکارترین رماننویس افغانستان بود، اما همچنان در فراموشی مانده است.
محمد امان وارسته در ۱۳۰۸ خورشیدی به دنیا آمد، نگارش و آفرینش او از ۱۳۴۰ به گونۀ مشخص آغاز گردیده است. زبانهای انگلیسی، عربی، پشتو و اردو را آموخت و به تألیف و ترجمه آغاز کرد.
گفته میشود، وارسته از شمار کسانی است که واقعاً در زمان خودش رمان نویسی در افغانستان را که ترجمه و برگرفته از سایر مناطق و زبانها نیست، آفرید.
نگارش قصه و داستان به گونۀ منظوم و منثور در کشور و ادب ما پیشینۀ هزار ساله دارد. با معیارهای کهن هر متنی که حادثهیی در آن پرورش مییابد ادب داستانی است. اما داستاننویسی معاصر با ویژهگیهای مدرن داستانپردازی در کشور ما، پیشینۀ بیش از صد سال ندارد. نخستین داستانهایی که با معیارهای نو به زبان فارسی-دری نگارش یافت، توسط کسانی خلق شد که پروردۀ فرهنگ بیرون از افغانستان و یا متأثر از آن بودند.
داستاننویسی معاصر افغانستان را به چند دوره میشود تقسیم کرد:
دورۀ نخست داستاننویسی: ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰؛
در این دوره شاهد نگارش و نشر چند داستان هستیم. نخستین اثر (جهاد اکبر) نام دارد که توسط مولوی محمد حسین پنجابی نوشته شده و در سال ۱۲۹۸ در پاروقی نشریۀ معرف معارف نشر گردید. نویسندۀ این اثر در ۲۴ سالهگی از افغانستان خارج شده و در بیرون از کشور بارور گردیده است.
تصویر عبرت: تصویر عبرت (بی بی خوری جان) که داستان ساده و روان و دور از پیچیدهگیهاست، توسط عبدالقادر افندی در ۱۳۰۱ ایجاد شده است. عبدالقادر افندی یکساله بود که از افغانستان بیرون شد، بناً این اثر نیز متأثر از فرهنگ و محیط بیرون از افغانستان است.
ندای طلبۀ معارف: این اثر در سال ۱۳۰۲ در هرات چاپ شد. مولف آن محیالدین انیس است که او نیز در مصر تربیه شده و رشد یافته است.
مکالمات روحانی: این کتاب در ۱۳۰۴ توسط سلطان محمد در بارۀ حیات افغانی نوشته شده است.
جشن استقلال بولیویا: این اثر را مرتضی احمد محمدزایی در انگلیس نوشته است که در سال ۱۳۰۶ نشریۀ «امان افغان» آن را نشر کرد.
این آثار با آنکه به زبان و فرهنگ سرزمین ما وابسته است، اما نویسندهگان آن کسانی اند که در بیرون از کشور تربیه و بارور گردیدهاند؛ نمیشود این آثار را سر آغاز و یا تداوم منطقی سیر ادب و هنر داستاننویسی معاصر در جامعۀ افغانستان خواند. اما در تداوم همین روند، آثار دیگری آفریده شد که مایههای آنها بیشتر ملی م باشد. از آن جمله است:
«پانزده سال قبل»، نوشتۀ مخلص زاده ۱۳۱۱، «شام تاریک و صبح روشن» از محمد ابراهیم عالمشاهی ۱۳۱۷، «خنجر» از جلال خوشنوا ۱۳۱۷، «بیگم» از سلیمان علی جاغوری ۱۳۱۸،« فیروز» ازگل محمد ژوندی ۱۳۱۸، در جستجوی کیمیا از امینالدین انصاری ۱۳۱۹، «دوشیزهیی که فریبم داد» از حسین غمین ۱۳۱۹، «جوان مکتبی» از عبداللطیف آریان ۱۳۱۹٫
دورۀ دوم داستاننویسی: ۱۳۲۰- ۱۳۴۰؛
در این دوره چهرههایی ظهور کردند که نسل امروز با شماری از آنان و آثار شان آشنایی بیشتر دارند. از آن شمار است:
«مرگ محمود»، «اوشاس»، «قبۀ خضرا» از نجیبالله توروایانا ، «رودابه و زوال»، «دختر کوچی»، «شاهزاده بست» از عبدالرحمن پژواک، «طلوع سحر» ۱۳۲۸، «دریای نسترن» ۱۳۲۰ از عزیز الرحمن فتحی.
داستانهای از داکتر رمزی، سید محمد سلیمان، حسین فعال، غوث خیبری، شفیع رهگذر، حسین توفیق، پائیز حنفی، عثمان صدقی، عبدالغفور برشنا، مایل هروی، خلیلالله خلیلی، موسی شفیق، محمد صدیق فرهنگ.
دورۀ سوم داستاننویسی: ۱۳۴۰-۱۳۶۰؛
داستاننویسان این دوره همروزگار ما اند. شماری از داستاننویسان این دوره در کشور و برخی در مهاجرت بهسر میبرند.
آثاری چون «بازی سرنوشت»، «ماجرای هواپیما»، «بچۀ یتیم» از امان وارسته، «اژدهای خودی» از شمسالدین مجروح. «در اکولا و شاگردش» از اکرم عثمان، «زمرد خونین» از خلیلالله خلیلی، «لبخند مادر» از کریم میثاق، نمودهای کار این دوره اند.
دورۀ چهارم داستاننویسی: ۱۳۶۰-۱۳۸۰؛
در این دوره شاهد تحولات جدی در عرصۀ نگارش و آفرینش هستیم. دگرگونی در تولید و آفرینش، همزمان با دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی بود. در این دور نظام کودتایی حزب دموکراتیک خلق به قدرت رسید و روند نگارش را همراه با باور های کمونیستی وارونه ساخت. جریان جهاد شکل گرفت که در تقابل با کمونیستها و در راستای جهاد و مبارزات آزادیخواهی حرفهایی داشتند و جریان آفرینش ادبی از این متأثر گردید.
در دورۀ حزب دموکراتیک خلق، انجمن نویسندهگان افغانستان به ریاست اعظم رهنورد زریاب نویسندۀ بزرگ کشور بهتر و بیشتر از هر وقت درخشید. در این دوره بیش از ۲۵۰ عنوان مجموعۀ شعر و داستان از نویسندهگان کشور
چاپ شد که بیپیشینه بود.
آثاری چون «کوچۀ ما» از اکرم عثمان، «گلنار و آئینه»، «سیب و ارسطا طالیس» از رهنورد زریاب، «شوکران در ساتگین» از حسین فخری، «خاکستر و خاک» از عتیق رحیمی، «دیگر برگها نفس نمیکشند» از قادر مرادی و فراوان آثار دیگر در این دوره هستی یافت.
امان وارسته، از نویسندهگان دور سوم داستاننویسی در افغانستان است. آثار و نوشتههای وارسته، با چند ویژهگی مشخص میگردد.
– نخست این که وارسته بیشترین و شاید نخستین رمان رادر افغانستان نوشته است. شمار آثار او که چاپ شده اند و برخی از آنها تا چاپ بیستم نیز رسیده است. بیشتر از ده رمان است: بازی سرنوشت، ماجرای هواپیما، به سوی گناه، شیخ
و شیطان و …
– با وجود این فراوانی آثار، کم آشناترین نویسنده کشور است. در داخل کشور آثار او بسیار کم چاپ شده و نسل امروز از آن شناخت فراوان ندارند.
– آثار وارسته بیشتر از هر نویسندۀ افغانستان، در بیرون از کشور و به ویژه در ایران چاپ شده است.
از وارسته تا حال ۲۲ اثر چاپ گردیده است، برخی از آثار او در ایران چندین چاپ شده است از آن شمار است:
تقدیر و تصادف چاپ پنجم، عاطفه چاپ چهارم، کتاب فروش دوره گرد، چاپ سوم، مظلومی که همیشه رنج میکشد چاپ پنجم، بچه یتیم چاپ ششم، بازی سرنوشت چاپ ۲۶ در ایران چاپ ۱۱ در کابل، صدای وجدان چاپ چهارم، ماجرای هواپیما، چاپ چهارم، دختر در دواخانه چاپ پنجم، مادر اندر چاپ پنجم، عشق و تعصب چاپ پنجم، رؤیاهای آشفته چاپ دوم.
کتابهای در حال چاپ: به سوی خدا، ریشخندهای قلمی، خاطر اعقاب ترجمه شبنم حجازی، سنگهای الماس ترجمۀ شبنم حجازی.
توجه به شمار چاپ، اندازۀ پذیرش آثار او را در بیرون از کشور به روشنی بر میتابد. چرا آثار وارسته در ایران بیشتر چاپ شد؟
در این زمینه چند علت را میشود بر شمرد:
– آثار وارسته به فارسی دری است و طبیعی است در یک کشور فارسی زبان مورد توجه قرار میگیرد.
– وارسته امکانات پولی خوب داشت، در آغاز خود خواسته آثارش را در بیرون چاپ کند.
– در داخل کشور امکان چاپ میسر نبود. کمیسیونی در وزارت اطلاعات و فرهنگ آن روزگار، آثار را غربال میکرد و به هر اثر امکان چاپ نمیداد و فرصت چاپ نیز اندک بود.
– آثار وارسته از درد اجتماعی مردم و از بیداری آنها سخن داشت و این برای نظام شاهی آن روز پذیرفتنی نبود.
– وارسته دوستانی در ایران داشت و خود کتابفروش و قرطاسیه فروش بود. این مسلک و این شناسایی سبب گردیده است که آثارش در ایران بیشتر چاپ شود. سبک نگارش، نحوۀ نگاه به مسایل و رویداد های بازتاب یافته در رمانهای وارسته که حال و هوای افغانی داشت، در جامعۀ ایران جالب و جذاب بود. از آنرو به آنها بیشتر توجه میکردند.
– رمانهای معلوماتی وارسته نیز سبب گردیده بود، تا خواننده در ضمن خوانش داستان، معلوماتی را نیز بهدست آورد. این امر نیز پذیرش آثار او را بیشتر ساخته بود.
به گونۀ نمونه، در رمان شیخ و شیطان، خواننده به آگاهیهای فراوان دینی، مسایل روانشناسی، حسد، کینه، غضب، غرور؛ معلومات نجومی مانند فاصله زهره از خورشید که ۱۰۸ کیلو متر است، مریخ که با دو قمر خود به دور آفتاب میچرخد، زحل که صد برابر زمین است و مشتری که در فاصله ۱۴۲۸ کیلومتری خورشید قرار دارد، آشنا میگردد. (شیخ و شیطان ۱۱۴)
– مفاهیم و مسایل اجتماعی بازتاب یافته در آثار وارسته، نیز نبشتههای او را مورد توجه قرار داده است. سخن در مورد شراب، تریاک، تنباکو و یا سخن در مورد آزادی که میگوید:
بشر فطرتاً آزاد خلق شده است. تعقل عالی، قوه نطق و بیان، آزادی، اراده، قوۀ ابتکار و بسا موهبههای دیگر که به هیچ یک از موجودات داده نشده است، بشر اعطا گردیده است. انگیزههای از قبیل رحم، شفقت، عاطفه، محبت، نوعدوستی، از خودگذری، ایثار، جوانمردی وغیره، مخصوص اشرف المخلوقات است. اما افسوس بشر قدر و منزلت خود را نداشته، حلقه غلامی و بردهگی را به نحوی از انحا در گوش دارد و با آن مفتخر است و با آن عادت کرده (نازنین ۷۵)
سبک نگارش وارسته:
۱٫ سبک نگارش وارسته، ساده و قابل فهم برای همکاران است. شاید همین امر سبب شده که حتا در ایران مورد توجه خاص و عام قرار گیرد.
آغاز و بیان خوب و ساده:
ترا به خدا بگذار داخل شوم، چرا مزاحم من میشوی! آخر بیانصاف درکجا ی دنیای خراب شده مرسوم است که دروازۀ مسجد، کلیسا، دیر، مندر، کنشت، آتشکده و میکده و خرابات رابه روی عاشقان و رندان ببندند. (به سوی گناه، داستان میکده ۱۱۹)
توصیف: وصف طبیعت، محیط، انسان و رویداداها از ویژهگیهای نگارش داستان است. وارسته در این زمینه ید طولا دارد. درست در همین حال، هواپیما لحظۀ متلاطم و بیموازنه شد… بحران آغاز گردید از همه غریو برخاست، درحالی که چراغ سرخ رنگ داخل هواپیما خطر را وانمود میکرد. بعضیها به استفراغ مبتلا شده بودند هرج و مرج در داخل طیاره رونما گردید.
پیلوت میکوشید هواپیما را دوباره اوج دهد توفان نمیگذاشت. پیلوت جانفشانی میکرد هواپیما ناله میکرد توفان بیداد داشت، زبانه میزد و این غول پولادین را مانند پرکاهی، پایین و بالا میانداخت. (ماجرای هواپیما ۱۰)
یا توصیف هوا پیما:
طیارۀ غول پیکر آماده بود تا میدان هوایی بزرگ و بینالمللی بیروت را ترک کند غرش و صدای مهیب آن میدان را به لرزه انداخته بود.
مسافرین هریک در جاهای خود قرارگرفته و کمربندها را محکم کرده از عقب شیشههای هواپیما مشایعت کنندهگان را با دست و سر وداع میکردند. (ماجرای هواپیما ۵)
بیان زیبا و وصف حالت
لذت شهوت وقتی که سر به طغیان در وجود ناتوان بنی نوع بشر میزند، هیچ چیز جلو او را گرفته نمیتواند و منطق و دلیل و برهان را نمیشناسد و مشابه به اژدهایی چندین سر وجود آدمی را نیش میزند مسموم م سازد، تشنجی در وجودش رونما میگردد، چشمش چیزی را دیده نمیتواند، عقلش راکد و وجدانش خاموش میگردد. گرمی هوس آلود بدنش را میسوزاند و از هیچ چیز نمیترسد. (شیخ وشیطان ۱۰۹)
توصیف متضاد: در این گونه وصف نویسنده به گونۀ مقایسهیی نکات متضاد را در کنار قرار هم میدهد؛ با زنهای زیبای خود روی امواج سرکش و لغزان دریا از سویی به سوی دیگر میروند و صمیمانه از هم کام میگیرند و تا زمانی که سراسر پیکر شان از لذت سرشار نشده است از این معاشقه و کنارها، نمیگشتند.
در کوشه و کنار همین شهر هزاران نفر هستند که شبها بالین شان خاک است و رواندازی جز آسمان ندارند. هرگز خواب به چشمان شان نمیرود. شاید گرسنه اند. شاید هم دردی بالاتر از گرسنهگی دارند. (بازی سرنوشت ۴)
استفاده از ابیات در داستان: از کهن روزگاران عادت نویسندهگان بر این بوده است که نوشتههای خود را با شعر مستند و موکد بسازند. وارسته نیز از این ویژهگی استفاده کرده است. برخی از آن ابیات را به گونۀ نمونه، میآوریم نمازی که در چشم مردم گزاری دراز کلید در دوزخ است آن نماز
بازی سرنوشت ۱۲۷
قبریرست دهر را دره به نزد شرع مزن
پند بگیر زندهام بوسه مکن مزار را (شیخ و شیطان ۱۵۴)
آثار ما به صحفه گیتی نشان ماست
از بعد ما نگاه به آثار ماکنید (عاطفه ۳۴)
از دفتر زمانه فتد نامش از قلم
آن ملتی که مردم صاحب قلم نداشت (کتابفروش دورو کرد ۳)
اصطلاحات و واژههای ایرانی: اصطلاحات خاص ایران و یا تهران در آثار وارسته فراوان است. با آنکه حدس زده میشود، وارسته بهخاطر خوانندۀ ایرانی چنان نوشته باشد، اما حدس دیگر این است که ناشران ایرانی برای استفاده خوانندهگان خود برخی واژهها و اصطلاحها را دگرگون کرده اند و به عوض آن برای جلب خوانندۀ ایرانی، اصطلاحات معمول در ایران را گذاشته اند.
– دربان! بروگمشو مردیکه مفلوک گورت گم کن.
– پیرمرد! شمارا به خدا حرفم را عوضی نگیرید.
– ارباب مخصوصاً به من سپرد، شمارا راه ندهم.
– دستهای قوی مرد گنده دربان، او را لو داد و به یکطرف مشابه پرکاهی پرت کرد.
– با زنهای زیبا خود توی قایقها. (بازی سرنوشت ۳)
رضیه در حالی که در فنجان اوچای میریخت. (بازی سرنوشت ۱۳۵)
کت احمد را برداشت و به تناش کرد. (بازی سرنوشت ۱۳۵)
لحظۀ بعد با اتومبیل به طرف مغازه رفت. (بازی سرنوشت ۱۳۵)
کتاب فروش دور کرد. آغا رضا در مرکز است.
اغلاط املایی: برخی از غلطیها در برخی کتابهای چاپی وارسته دیده میشود که اندک توجه ویراستار میتوانست آن را بزداید.
از همه غریو برخواست (خاست). ( ما جرای هواپیما، ۱۱)
عقلش راکت (راکد) میگردد. (شیه و شیطان ، ۱۰۹)
یافتهای تو: در برخی موارد مفاهیم و مضامین نو و بکر را در مورد مسایل کهنه ارایه میکند.
نکته جالب در مورد زن:
زنان با اینکه موجودات قابل تقدس که بالاخره ما در میشوند تا چه اندازه مظلوم اند: در خانه پدر برده اند، در خانه شوهر کنیز، آخرالعمر نسبت به اولادهای آن خدمتگار صدیق اند. این جنس لطیف در تمام دورۀ حیات حلقه بردهگی را به گردن میکشد. (مطلوبی که همیشه رنج میکشد (صدای وجدان)
سرچشمهها:
۱-وارسته، محمدامان، صدای وجدان، کابل: انتشارات سعید، چاپ چهارم، ۱۳۹۳
۲- وارسته، محمدامان، صدای وجدان، کابل: چاپخانه سباون،۱۳۹۳
۳- وارسته، محمدامان، صدای وجدان، کابل: چاپخانه سباون،۱۳۹۳
۴- وارسته، محمدامان، صدای وجدان، کابل: چاپخانه سباون،۱۳۹۳
Comments are closed.