گزارشگر:حلیمه حسینی - ۰۵ جدی ۱۳۹۱
«در حمله یک پولیس زن افغان، یک مشاور امریکایی کشته شد. احتمال میرود که این زن با گروه طالبان در ارتباط باشد». این بخشی از خبریست که روز گذشته از خبرگزاریها شنیدیم و اولین تصویری که از آن به ذهنمان متبادر گشت، این بود که آیا طالبان میان صفوف زنان پولیس هم نفوذ کرده و آنها را در خدمت اهدافِ خویش گرفته است.
افزون بر آنکه ممکن است این زن با طالبان در ارتباط باشد، میتوان احتمال داد که ارتباط هم نداشته است. اما بعد از به اثبات رسیدن این ارتباط یا فقدان آن، این موضوع ابعاد تازهیی خواهد یافت؛ زیرا این اولین بار است که زنی از نیروهای پولیس افغانستان دست به کشتن نیروهای خارجی میزند.
به هر رو، این حادثه به خوبی نشاندهنده این واقعیت است که زنان و پتانسیلِ آنها را در هر راستا و در هر بُعد از مسایل سیاسی و نظامی، نمیتوان نادیده گرفت. تا به حال، دعوت از زنان برای عضویت در نیروهای پولیس، بیشتر جنبه تشریفاتی و سمبولیک داشته و کمتر زنان افغانستان علاقهمندی برای پیوستن به صفوف پولیس داشتهاند؛ ولی حادثه روز گذشته، به خوبی قدرت زنان را حتا در عرصه معادلات با طالبان و قدرت و نفوذ آنها به نمایش گذاشت. هرچند که هنوز هم زود است این مسأله را به طالبان و نفوذ آنها حتا در میان زنانی که در ساختار نظامی کشور کار میکنند، به اثبات رساند؛ اما دستکم این احتمال میتواند با توجه به پیشزمینهها و حملات اخیری که عوامل نفوذیِ طالبان به همکاران خارجی و داخلیِ خود داشتهاند، برجسته بنماید.
یارگیری طالبان در طول سالهای اخیر در ردهها و بستهای مختلف از ارگانهای دولتی و غیردولتی کاملاً مشهود است، و روند صلح در این فراز و نشیبها و انتحارها و قتلهای زنجیرهیی نیز همچنان ادامه داشته است و خواستن از طالبان برای حاضر شدن به پشت میز مذاکره و تن دادن به صلح و به زمین گذاردن سلاح نیز گپ تازهیی نیست؛ اما آنچه حادثه اخیر یعنی کشته شدنِ یک مشاور امریکایی بهدست یک زن پولیس افغانستان را جالب توجه ساخته، این است که این حادثه میتواند صفحه جدیدی را در کارِ جنگ یا صلح با طالبان بگشاید؛ مگر اینکه این حمله یک تصفیهحساب شخصی بوده باشد و طالبان هیچ نقشی در این قضیه نداشته باشند. اما در هر دو حالت، طالبان از این قضیه استفاده بهینه خواهند کرد. اگر توانسته باشند یارگیری را حتا تا صفوف نظامیان زن افغانستانی کشانده باشند، یک دستاورد بزرگ برای آنان و یک ضعف و پایین آمدنِ ضریب امنیتی برای کمربند دفاعی و امنیتی افغانستان خواهد بود و اگر هم این مسأله هیچ ربطی به طالبان نداشته و یک تصفیهحساب شخصی و یا بر اثر هر عامل دیگری باشد، فعلاً در اولین نگاه این گمانهزنیها قویتر رخ نموده که ممکن این زن نیز از تربیتیافتهگان طالبان و همکاران آنها باشد. در این صورت، هم برای طالبان یک الگو و یک استراتژی جدید را به ارمغان خواهد آورد که از این پس بیشتر بر روی یارگیری و جلبوجذب میان زنان تأثیرگذار در عرصه امنیت و ثبات در افغانستان کار کنند و بتوانند با استخدامِ آنها صدمات شدیدتر و کمرشکنتری را به نظام وارد کنند تا در نهایت، دولت و جامعه جهانی را مجبور و ناگزیر از پذیرفتن شرایط و دستداشتههای خویش نمایند.
به هر حال، کشیده شدن پای زنان به این عرصه خود نشان میدهد که طالبان این روزها از همه ابزارها و پتانسیلهای موجود در جهت رسیدن به اهدافِ خود استفاده میکنند و شاید این آغاز یکسری حملات زنجیرهیی، قتلها و انتحارهایی باشد که زنان مجریان و سازمان دهندهگان اصلیِ آن هستند. چرا که تمرکز و توجه و دقت برای پذیرفتن و ثبتنام زنان در پولیس و نیروهای نظامی، به مراتب کمتر از مردان است و از سویی با نبود ذهنیت و انتظاری از این دست در مورد زنان، این طبقه راحتتر میتوانند به دور از چشمهای امنیتی و یا دستکم سهلتر، مأموریت را به انجام برسانند. حال باید منتظر بود و دید که نتیجه تحقیقات چه ابعاد تازهیی از این ماجرا را افشا خواهد کرد و آنگاه در سایهروشنهای اطلاعات بهدست آمده، دقیقتر استراتژی جدید طالبان را موشکافی نمود؛ هرچند که فقدان ارتباط میان این زن پولیس با طالبان هم، میتواند یکی از احتمالات باشد.
همانطور که مردان میتوانند بکشند و کشته شوند، صلح یا جنگ یکی را انتخاب کنند، ناهنجاری و نابهسامانی خلق کنند و یا شهروندانی تابع قانون و مقررات بوده و به صلحوثبات کمک نمایند، زنان هم عیناً میتوانند این نقشها را به عهده گرفته و تأثیرگذاریِ خود را نشان دهند. از اینرو باید دولت و جامعه جهانی برای دعوت زنان به صلح، اقدامات جدیتری را روی دست گیرند و مانع به ورطه جنگ و جنگطلبی افتادنِ آنها و یا پیوستنشان به شبکههای تروریستی و دهشتافکن شوند. چرا که اگر این کار صورت بگیرد، خطری را که زنان در این عرصه میتوانند ایجاد نمایند، به مراتب بیشتر و تکاندهندهتر از آن چیزی است که مردان خلق کرده میتوانند. نباید اجازه داد زنان به بازیگران اصلی فصل جدیدی از تروریسم مبدل شوند که نقش زنان در آن، کشتن و کشته شدنی از این دست باشد و در کنار پارادایمهایی که از مردان و نقش آنان در تروریسم وجود دارد، هرگز کسی راضی نیست که پارادایمهایی از این دست نسبت به زنان این دیار هم ایجاد شود.
Comments are closed.