ادبیات جامعه شناسی صنعتی

گزارشگر:آتوسا سلطان‌زاده/ یک شنبه 24 جدی 1396 - ۲۳ جدی ۱۳۹۶

از این‌که محققانِ غرب هر ۲۰ ـ۳۰ سالی یک‌بار، مکتبی هنری ـ فکری را، انقلابی می‌نامند، ما تقصیری نداریم! شاید مقایسه آن مکتب با جریان فکری پیشین ـ یا شرایط ارتجاعی رو به زوال حاکم، اغلب موجب این قبیل قضاوت‌ها می‌شود. واژۀ لاتین ناتورالیسم گرچه به معنی «طبیعت‌گرایی» است، ولی mandegar-3در تاریخ ادبیات به روش انتقاد از عواقب صنعتی شدنِ سرمایه‌داری غرب در طول قرن نوزدهم است.
ناتورالیسم(طبیعت‌گرایی) فلسفی، یک جهان‌بینی بود که دلیل هر چیزی را در طبیعت می‌جست و نه در جایی دیگر.
از جمله موضوعات مورد توجه ناتورالیسم ادبی امروزه، نتایج صنعتی شدن اقتصاد، فقر در شهرهای صنعتی، زوال ارزش‌های اخلاقی، انتقاد از بورژوازی، اشاره به روباه‌صفتی اخلاقی سرمایه‌داران و بی‌خیالی آنان در مقابل افتضاحات و مشکلات ایجاد شده نظام نام‌برده است.
بیشتر مورخان ادبی، آن را جریانی هنری ـ استتیک در نیمه دوم قرن ۱۹ در اروپا به شمار می‌آورند، گرچه شیلر و نیچه در پایان قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ نیز از این (مفهوم) یاد کرده‌اند. گروهی هم مکتب ناتورالیسم را آغاز ادبیات مدرن غرب به شمار می‌آورند. ناتورالیسم ریشه در مکتب «ریالیسم» دارد و ده‌ها سال زیر پوشش آن به‌طور مخفی به‌سر می‌برد، گرچه نخستین مرحله انقلاب ادبی غرب به حساب می‌آید.
ناتورالیسم در فرانسه با کمک پوزیویتیسم زولا در رمان ۲۰ جلدی (روگو مارکوارت؟) شروع شد، ولی نظریه‌پرداز ناتورالیسم، دو برادر به نام «گنکورت» به شمار می‌آیند. در آثار تولستوی، داستایوسکی، موپاساد، و ایبسن نیز خصوصیات ناتورالیستی(طبیعت‌گرایی) مشاهده می‌شود. ناتورالیسم یا مکتب طبیعت‌گرایی، وظیفه هنر را، واقع‌گرایی آن می‌دانست. مسوولیت اجتماعی و خواسته‌های تجددخواهی انقلابی، از نشانه‌های نمایندگان ادبی آن بود. طبیعت‌گرایی زیر تأثیر جنبش کارگری نوپا به مخالفت و مبارزه با زوال هنری بورژوازی و افشای فقر شهرهای صنعتی شده، پرداخت.
مدرنیته ادبی، ناتورالیسم را انقلاب ادبی دانست و ادیبی بنام (آ.هلز)، مدعی شد که هنر تمایل دارد تا دوباره طبیعت گردد؛ هنر یعنی طبیعت و واقعیت شدن. امیل زولا، هنر را بخشی از طبیعت با کمک شور و حرارت انسانی، دانست. گرچه هر نویسنده طبیعت‌گرایی، سبک و معنی خاصی برای مکتب ناتورالیسم پیشنهاد نمود، ولی همه آنان در مبارزه با «ایده‌آلیسم» وحدت نظر داشتند.
بدون زولا احتمالاً مفهوم دوران‌ساز! ناتورالیسم به‌وجود نمی‌آمد، ولی نظریه‌پرداز مانیفست آن؛ همان‌طور که در بالا اشاره شد، دو برادر بنام گونکورت هستند. از نظر فلسفی، مکتب طبیعت‌گرایی ریشه در: علوم تجری، فلسفه پوزیویتسم کنت، اناتومی و زیست‌شناسی برنارد، تیوری تکامل داروین آموزش‌های ارثی ماده‌گرا، نظریه محیط و فرهنگ تاینه، آثار دیدرو و بالزاک، و نقد ادبی مسایل اجتماعی در آثار مارکس و انگلس، دارد. زولا خالق زیبایی‌شناسی طبیعت‌گرایانه، گفته بود که هنر، تجربه و آزمایشی است ادبی؛ با روش‌های علوم طبیعی. و نویسنده فقط با کمک سلیقه خود، قدرت انتخاب را دارد.
گرچه ناتورالیست‌ها بارها کوشیدند تا از نظر سیاسی و مبارزاتی، با سوسیال دموکرات‌های غربی متحد شوند، مارکسیست‌ها نظرات آنان را فلسفه همدردی خُرده‌بورژوانه دانسته که با تأکید وابستگی سرنوشت انسان به محیط اطراف، اشاره‌یی به روابط اجتماعی، فقر و ضعف‌های سرمایه‌داری نمی‌کنند، چون کوشش نظری ناتورالیسم هنری، روی پوزیویتیسم شخصی و ایده‌آلیستی بود. گرچه آنان جانب‌دار طبقه کارگر و رنجبران در گنداب فقر هستند، ولی به کشف روابط موضوعات اجتماعی و تاریخی با همدیگر نایل نیامدند. آنان طبقه کارگر را توده‌یی مظلوم و رنجبر دانسته و نه طبقه‌یی مبارز و امیدوار.
غیر از کارگران، در آثار ناتورالیستی، توجه زیادی به: طردشدگان، حاشیه‌نشینان اجتماعی، بیماران، فواحش و روانی‌ها، می‌شود. با وجود این همه انتقادات، ناتورالیسم، مکتبی است واقع‌گرایانه و دارای عناصر انتقاد اجتماعی. در نقدهای ادبی انگلس، آثار داستانی زولا، یک جام جهان‌نمای روایتی هستند که به شرایط: اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، دینی، فرهنگی و زندگی روزمره انسان‌های زمان خود می‌پردازند.
پاره‌یی از منتقدان ادبی، روش ناتورالیستی را گزارش ادبی دانسته. آنان کوشیدند تا در تیاتر، نمایشنامه‌ها را فقط با کمک افراد محدودی روی صحنه ببرند و در شعر با سنت قدیمی، قطع رابطه کنند. ادبیات کارگری ناتورالیستی توجه خاصی به زبان عامیانه غیردستوری و لهجه اقشار داشت، و آسیب‌های فنی و صنعتی در شهرهای بزرگ مورد انتقاد قرار گرفتند. نویسنده‌یی به نام (آ.هلز) می‌گفت که زبان تیاتر باید زبان زندگی باشد. مهم‌ترین آثار ناتورالیستی، شاهکارهای ریالیسم انتقادی نیز به شمار می‌آیند. رمان «کارگران ریسندگی» هاپتمن در آلمان، یکی از آثار فراموش نشدنی مکتب طبیعت‌گرایی شده است. ناتورالیست‌ها فکر می‌کردند می‌توانند با کمک هنر، طبیعت و جامعه را دقیقاً منعکس نمایند.
مکتب طبیعت‌گرایی بعدها مخالفانی در مکاتب: امپرسیونیسم، سمبولیسم، رمانتیک نو، و دکادنس، یافت. بعضی از نویسندگان امریکایی مانند: کرانه، درایزر، نوریس، شروود آندرسن و جک لندن، یا خود کارگر بودند و تجربه شخصی با فقر و عشق به زندگی رنجبران داشتند و یا از محیطی کارگری ریشه گرفته و در آغاز قرن بیست، آثار کارگری در رابطه با سرمایه‌داری امریکا از خود به‌جا گذاشتند.
ناتورالیست‌ها به‌جای سلیقه خیال‌پردازی وایده‌آلیستی: به عقل، تجربه و واقعیت اهمیت می‌دادند. آنها می‌گفتند که حتا ارزش‌ها، درس‌های اخلاقی، و استتیک هنری ـ ادبی، ریشه در طبیعت، تجربه، ماده و آزمایش دارند. طبیعت‌گرایی، یک جهان‌بینی فلسفی بود که می‌خواست بطور مکانیکی!، همه چیز را با کمک توجه به طبیعت و علوم تجربی شرح دهد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.