احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عزیز احمـد حنیف - ۳۰ جدی ۱۳۹۶
بخش نخست/
چکیـده
دیوبند نامِ روستایی در شهر سهارنپور (شهریکه از شرقِ آن رود «گنگ» و از غربِ آن دریای «جمنا» دو دریای مقدسِ هندوها عبور میکند) از توابعِ ایالت اتراپرداشِ هند بوده که با فاصلۀ ۱۵۰ کیلومتر دورتر به جانبِ شمال دهلی موقعیت دارد. این روستا به لحاظ موجودیتِ بزرگترین مدرسۀ دینی در سطح آسیا موسوم به «دارالعلوم دیوبند»، امروزه به شهر تبدیل شده و بیشتر باشندهگانِ آن را مسلمانان تشکیل میدهند. شهرتِ دارالعلومِ دیوبند در نیمۀ دومِ قرن نوزدهم میلادی با حضور اندیشمندانِ بزرگواری که بعدتر آنها را به معرفی میگیریم، مرزهای هند را درنوردید و به مشرق و مغربِ عالَم از یکطرف تا خراسان و ماوراءالنهر و قفقاز و از جانب دیگر تا جزیرۀ عرب، یمن، مصر و مرکزِ افریقا و همانطور عراق، ایران، ترکیه، بریتانیا و ایالات متحدۀ امریکا گسترش یافت و به «الازهر آسیا» معروف گردید.
مشهورترین اثر باستانی دیوبند، قلعۀ تاریخی محمد اکبر شاه، امپراتور قدرتمندِ مغول (متوفای ۱۶۰۵م) است که از خشتِ پخته ساخته شده و داستانهای عبرتانگیزی از روزگار کهن به دل دارد.
چراییِ ایجاد دارالعلوم دیوبند
در نیمۀ دومِ قرن هژدهم میلادی، هنگامی که مداخلاتِ استعماریِ انگلیسها از راه نفوذ سیاسی و اقتصادی بر گوشهوکنارِ هند در تبانی با هندوها و سیکها افزایش یافت، اقتدارِ مسلمانان با وجود حمایتهای قاطعِ احمدشاه درانی مؤسس و امپراتور مقتدرِ افغانستان از حاکمیت نیمبندِ اسلامی در این سرزمین پهناور، بهرغمِ تلاشهای نفسگیر از سوی پیروانِ سیاسی و علمیِ جنبش شاه ولیالله دهلوی، رو به زوال نهـاد و چرخِ زمان به سودِ انگلیسها و هندوها به حرکت درآمد؛ چنانچه حرکت نظامیِ سیداحمد بن عرفان شهید و شاه اسماعیل شهید با شهادتِ ایشان در منطقۀ بالاکوت کشمیر، از هم پاشید و شورشهای مسلحانۀ مجاهدینِ اسلام در نقاط مختلفِ هند از سوی انگلیسها بهشدت سرکوب گردید تا بالاخره در سال ۱۸۵۷م مسلمانانِ هند تحت قیادتِ علمای دینییی که در مکتب شاه ولیالله دهلوی تربیت یافته بودند و با فتوای یک قرن پیشِ شاه عبدالعزیز دهلوی فرزند ارشد شاه ولیالله دهلوی مبنی بر دارالحرب خواندنِ هند، ، در سرتاسر هند به قیام عمومی پرداختند. اما این قیام، گذشته از اینکه نتایج مثبت و ملموسی را به دنبال نداشت، خساراتِ جانی و مالیِ جبرانناپذیر و غیرقابل پیشبینیشدهیی را بر مسلمانان وارد آورد که هیچگاه از حافظۀ تاریخ فراموش نمیشود.
مولانا خلیلاحمد سهارنپوری (رح) که شاهد صحنه بوده و در آن روزگار بخشی از مسلمانان در ایالت اتراپرداش را رهبری مینموده است، میگوید: «در هنگامۀ قیامتنمای سال ۱۸۵۷م انگلیسها بیش از ۱۳هزار عالم را به دار آویختند، با بعضی از مجاهدان با وضعی وحشیانه رفتار نموده و با فجیعترین نحوِ برخورد، مسلمانان را مورد آزار و اذیت قرار دادند، بر بدنِ بعضی از مسلمانان چربی خوک مالیده شد و سپس در پوستِ خوک دوخته و زنده در آتش سوزانده شدند». (۸، ص۱۷)
پس از آنکه انقلاب سراسری هند علیه استعمار انگلیس در سال ۱۲۷۴هـ ق/۱۸۵۷م بر اثر توطیههای داخلی از سوی هندوها و سیکها و سرکوبگری نظامی استعمارگران انگلیس، به شکست مواجه شد، اوضاع هند رو به وخامت نهاد. دولت مسلمانان مغول که بهظاهر تا آن روز در دهلی حاکم بود، آخرین نفس¬های خود را کشید و جان داد و از آن پس، انگلیس بر سراسر هند تسلط یافت. نیروهای انگلیسی در دهلی و دیگر شهرهای هند، حمام خون بهراه انداختند و خیابان¬ها را مملو از اجساد شهدا و مجروحان کردند. بهویژه علما و بزرگمردانِ اندیشه و دعوت و رهبرانِ انقلاب را تحت تعقیب و هدف خشم و غضبِ خود قرار دادند؛ برخی را کشتند، برخی را آواره و مجبور به هجرت کردند، عدهیی را دستگیر و اعدام نمودند، تعدادی را نیز به جزیرۀ «اندمان» در اقیانوس هند که از نظر آبوهوا و شرایط زندهگی بسیار نامساعد بود، تبعید کردند. سرانجام تاریکی سراسر هند را فرا گرفت، دولت انگلیس تمامی موقوفات، مستغلات و منابع درآمد مدارسِ اسلامی را مصادره کرد و جهت نابودی مراکز اصلاح، فکر، دعوت و تعلیم و تربیت، وارد عمل شد تا بدینترتیب مسلمانان در گذر زمان جاهل و ناآگاه بار آیند و جهت¬دهیِ آنان به سوی مسیحیّتِ تحریفشده بهآسانی صورت پذیرد. (۷،۱۱/۱۳۹۲)
وقتی علما و دانشمندان اسلامی این اوضاع را مشاهده کردند، چارهیی جز این ندیدند که با گشودن مدارس عربی و حوزههای علمی، حیات اسلامی را حفظ نموده و از این طریق جلوِ سیلاب فرهنگ و تمدنِ غرب را ببندند و با تربیت و تعلیم علما، سخنوران و داعیان اسلامی، دوباره اعتماد مردم را به دین جلب کنند. اینجا بود که امام محمد قاسم نانوتوی متوفای ۱۲۹۷هـ ق، ده سال بعد از شکست مسلمانان در قیام عمومی ۱۲۷۴هـ ق/۱۸۵۷م حوزۀ علمیۀ دارالعلوم دیوبند را در سال ۱۲۸۳هـ ق/۱۸۶۷م بنیانگذاری کرد. (۱۸، ص۳۷)
انگیزۀ دیگری که باعث تأسیس دارالعلوم دیوبند گردید، ایستادهگی در مقابل دانشگاه اسلامی علیگره بود که توسط سر سید احمدخان (پرچمدار نوگرایی یا مدرنیسم در هند) ایجاد گردیده بود. وی بدین باور بود که دین یک برنامۀ اخلاقی است که میتواند فقط در ساختار شخصیتی فرد کاربرد داشته باشد؛ اما ساختارهای اجتماعی ـ سیاسی وظیفۀ عقل است و بایستی دین در این بخش از سیاست جدا گردد.
سرسید احمدخان، ایمان داشتن به قرآن به عنوان وحی ثابت و دستنخورده که از جانب خداوند متعال به پیامبر (ص) فرود آمده است را برای مسلمان بودن کافی میدانست و فکر میکرد احادیثی که سه قرن زبان به زبان نقل شده و همچنان اجماع امت در یک زمان برای زمان دیگر، نمیتوانند از منابع تشریعیِ قابل اعتماد به حساب بیایند.
پروفیسور عزیز احمد نویسندۀ کتاب گرانسنگِ «تاریخ تفکر اسلامی در هند» مینویسد: «سرسید احمدخان (۱۲۳۲-۱۳۱۵هـ ق) در احادیث کهن تشکیک می کرد، اسلام و طبیعت را یکی می دانست، اجماع را به عنوان مستند شرعی رد مینمود و معجزه و تأثیر دعا را انکار میکرد. همچنین او قرآن را تفسیر به رأی مینمود و به عقل بهای بسیار میداد. وی معتقد بود که یگانه راه اعادۀ حیثیت مسلمانان، تجهیز به سلاح دانشِ غرب است». (۱۳، ص۲۰)
دیدگاه سیاسی سرسید احمدخان این بود که در هندوستان دو ملتِ مسلمان و هندو وجود دارند که هیچگاه نمیتوان هر دو را زیر چتر یک قانون جمع کرد و از آن یک ملت ساخت. مسلمانان طرفدار حاکمیتِ قانونی اند که بر مبنای ارزشهای دینیِ خودشان ساخته شود و هندوها برعکسِ آن را فکر میکنند.
اندیشۀ سیاسی سید احمدخان زمانی به رسانههای هند راه یافت که مسلمانان و هندوها در یکصف علیه استعمار انگلیس مبارزه میکردند و هیچ مشکلی مبنی بر دوگانهگی ملیت میان آنان وجود نداشت. همه بدین باور بودند که سرزمین هند، کشور مشترکِ آنهاست و پیوندهای ناگسستنییی میان مسلمانان و هندوها در تمامِ شهرها و روستاها وجود دارد.
Comments are closed.