گزارشگر:عزیز احمـد حنیف/ یک شنبه 1 دلو 1396 - ۳۰ جدی ۱۳۹۶
نواندیشی سیداحمدخان از طریق دانشگاه اسلامی علیگره در شرایطی توجه نسل جوان را به خود جلب کرده و در شبهقاره رو به توسعه نهاده بود که دستههای تبشیری برای فرا خواندنِ مردم به مسیحیت، با امکاناتِ مادیِ چشمگیر و پشتیبانی بیدریغِ حاکمیت استعماری انگلیس در این کشور به فعالیت آغاز کرده بودند و نسل جوانِ مسلمان در این سرزمین، در یک سردرگمی بیسابقه میان تقابل اندیشههای متضاد قرار گرفته بود.
علما وقتی وضعیتِ سیاسی هند را بهدقت تحلیل کردند، بدین باور شدند که تداوم جهاد علیه استعمار انگلیس با درنظرداشتِ گیرودارهای جهانی و منطقهیی، احتمال دارد که از سوی قدرتهای بزرگِ رقیب انگلیس مورد پشتیبانی قرار گیرد و سرانجام انگلیسها مجبور به ترکِ این کشور شوند، اما نفوذ بیش از حدِ هندوها در قدرت و انسجام بیسابقۀ آنها نشان میداد که بعد از خروج انگلیسها قدرت سیاسی هند به دستِ هندوها خواهد افتاد و جنگهای خونین و خطرناکتر میان مسلمانان و هندوها در سراسرِ این کشور شعلهور خواهد شد.
بدین لحاظ، علمای دیوبند فتوای دارالحرب بودنِ هند که حدود نیم قرن و اندی پیشتر از سوی شاه عبدالعزیز دهلوی به هدف ایستادهگی در مقابل انگلیسها صادر گردیده بود را بر مبنای مصحلتِ فقهی تغییر دادند و هند را دارالاسلام خواندند. این امر باعث گردید که از یکطرف دیدگاه انگلیسها نسبت به مسلمانان تغییر کند؛ چنانچه آنها نیاز داشتند بهخاطر تداوم حضور خویش در هند، توازن میان مسلمانان و هندوها را حفظ کنند و از سوی دیگر، زمینه برای علمای پیروِ اندیشۀ شاه ولی الله دهلوی مساعد گردد تا روی یک برنامۀ دقیق به هدفِ روشنگری دینی و انسجام مجددِ سیاسی مسلمانانِ شبهقاره فعالیت کنند.
بدین لحاظ، میتوان گفت: بدون تردید، تأسیس دارالعلوم دیوبند به عنوان یگانه نقطۀ وصل معنوی و نیرومند میان ملت مسلمان هند، با یک پالیسی مهندسی شدۀ دقیق، سنجیده و دوراندیشانه، در ادامۀ تلاشهای مخلصانۀ امام ربانی شیخ احمد سرهندی و جنبش اصلاحی شاه ولیالله دهلوی، از سوی علما، یگانه راهی بود که علمای بزرگواری مانند امام محمد قاسم نانوتوی و علامه رشید احمد گنگوهی در نتیجۀ ارشادات حاجی امدادالله معروف به “مهاجر مکی” آن را در پیش گرفتند.
رابطۀ دیوبند با شاه ولیالله دهلوی
حرکت اصلاحیِ امام شاه ولیالله دهلوی بعد از وفاتِ وی توسط فرزند ارشد ایشان، شاه عبدالعزیز دهلوی، ادامه یافت. شاه عبدالعزیز، جنبش اصلاحیِ وی را در بُعد علمی و سیاسی رهبری کرد و با وجود معلولیتهای متعددی که از آنها رنج میبرد، به مدتِ بیشتر از شصت سال به مَسند تدریس و وعظ و افتاء نشست و به ارشاد و هدایتِ مردم پرداخت و با تربیت علمای زیادی در سرتاسر هند، توانست شبکۀ علمی- اجتماعییی را شکل دهد که در کنار فعالیتهای علمی با درنظرداشتِ اعتماد و جایگاه بلند اجتماعی آنان در میان مردم، رهبری سیاسی مسلمانان را نیز به عهده بگیرند.
وقتی به روش آموزشی شاه ولیالله و شاه عبدالعزیز بهدقت نگاه میکنیم، هر دوی ایشان باورمند به اصلاحاتی بودند که بدون در نظر گرفتنِ توازن میان فعالیتهای علمی و سیاسی، نمیتوان هدفمندانه آن را دنبال کرد. از همینجاست که پیروان اندیشۀ شاه ولیالله دهلوی بعد از وفات ایشان، دو مسیر سیاسی و علمیِ بهظاهر جدا و در معنا بههم پیوسته را ادامه دادند. چنانچه اندیشۀ سیاسی وی توسط سیداحمد بن عرفان شهید و شاه اسماعیل شهید و سایر علما در سرتاسر هند، ادامه یافت و فعالیتهای علمی ایشان توسط شاه محمد اسحاق نواسۀ شاه عبدالعزیز معروف به محدث دهلوی رو به توسعه نهاد.
بعد از درگذشت شاه عبدالعزیز در سال ۱۸۲۴م نواسۀ ایشان شاه محمّداسحاق دهلوی جانشینِ وی گردید. شاه محمّداسحاق نیز چهل تا پنجاه سال به تدریس حدیث پرداخت که هزاران نفر از مجلس درسِ ایشان بهرهمند شدند و به اطراف و اکنافِ شبهقاره هند رفته و به ترویج علوم فقه و حدیث پرداختند.
از میان شاگردان شاه محمّداسحاق دهلوی، سه شخصیت علمی بیشتر از دیگران درخشیدند و از طریق آنان سلسله روایت و تعلیم و ترویجِ حدیث در مناطق مختلف هند ادامه یافت. یکی از آنان، مولانا نذیرحسین محدّث دهلوی (۱۲۲۵-۱۳۲۰هـ ق) است که به شیخالکل در هند معروف و از جایگاه بلندی در میانِ علما برخوردار است.
شاه محمّداسحاق چندی پس از انقلاب سال ۱۸۵۷م به مکّه مکرّمه هجرت کرد و سرانجام در همانجا درگذشت. با هجرت شاه محمّداسحاق به سرزمین حجاز، مولانا نذیرحسین دهلوی به مَسند تدریس ایشان نشست و شاگردانِ بسیاری را تربیت کرد که یکی از آن شاگردان، علامه وحیدالزمان و دیگری علامه شمسالحق عظیمآبادی بود.
علامه وحیدالزمان تقریباً تمام کتبِ حدیث را به اردو ترجمه کرده و در تاریخ زبان و ادبیاتِ اردو برای اوّلینبار کتابهای صحیح بخاری، مسلم، ترمذی، موطای امام مالک و برخی کتب دیگرِ حدیث به همتِ ایشان به اردو ترجمه شده است.
علامه شمسالحق عظیمآبادی (۱۲۷۳-۱۳۲۹هـ ق) شاگرد دیگرِ مولانا نذیرحسین دهلوی بود که در زمان ایشان در شبهقاره هند محدّثی بزرگتر از وی وجود نداشت. یکی از کارهای بزرگ و استثنایی ایشان، نوشتن شرحی سیودو جلدی بر سنن ابوداود به نام «غایه المقصود» است؛ امّا متأسفانه این شرح به عللِ مختلفی چاپ نشد و زمانی که جلد اوّل آن از چاپ برآمد، بعضی گفتند که این شرح طولانی را کسی نمیتواند بخواند و کسی نمیتواند آن را چاپ کند. از طرفی در آن زمان، هند تحت سیطرۀ استعمار انگلیس قرار داشت و مسلمانان در فقر و تنگدستی بهسر میبردند و کسی به چاپ چنین کتابی کمک نمیکرد و نه توان کمک کردن داشت. ایشان به شاگردانش دستور داد که این کتاب را خلاصه کنند و این تلخیص بهنام «عونالمعبود» چاپ شد و امروزه به عنوانِ یکی از بهترین شرحهای سنن ابوداود که در مراکز پخش و نشر کتب در شهرهای بیروت، قاهره و ریاض طبع گردیده، در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
از شاگردان برجسته و از جانشینانِ علامه شمسالحق عظیمآبادی، علامه عبدالرحمن مبارکپوری (۱۲۸۳-۱۳۵۳هـ ق) را میتوان نام برد. ایشان یکی از محدّثین طراز اوّل است و شرحی جامع بر کتاب ترمذی به نام «تحفه الأحوذی» نوشته است که میتوان این شرح را برای ترمذی، همچون فتحالباری برای صحیح البخاری دانست. علما بدین باور اند که جامع ترمذی چنین شرحی به خود ندیده است و این یکی از کارهای بزرگ و بینظیرِ علمای شبهقارۀ هند است که تمام دنیای اسلام به آن معترف میباشد. «تحفه الأحوذی» در هند در پنج جلد و در کشورهای عربی در پانزده تا شانزده جلد منتشر شده است.
علامه ابوالحسن ندوی (رح) مینویسد: شاه عبدالعزیز به مدت شصتوچهار سال به تدریس حدیث پرداخت و در این مدت بیشتر از چهل نفر علمایی را تربیت کرد که از آنجمله نوهاش شاه محمداسحاق دهلوی فرزند شاه محمدافضل فرزند شاه عبدالعزیز (۱۲۶۲-۱۱۹۷)، به سلسلۀ ایشان، مولانا نذیر حسین محدث دهلوی و مولانا علی احمد سهارنپوری محشی و ناشر صحیح البخاری است که از شاگردانِ وی مولانا محمد قاسم نانوتوی بنیانگذار دیوبند و مولانا رشید احمد گنگوهی و از شاگردان نامدار علامه گنگوهی، مولانا خلیل احمد سهارنپوری صاحب «بذل المجهود» و «المهند علی المفند» از شاگردان وی، شیخالحدیث مولانا محمد زکریا کاندهلوی مؤلف «فضایل اعمال» و همچنان از طلاب نامدار مولانا محمد قاسم نانوتوی که بعدها شهرت جهانی پیدا کرد، شیخالهند حضرت مولانا محمود الحسن دیوبندی و از تلامیذ ایشان، مولانا شاه انورشاه کشمیری و مولانا حسین احمد مدنی را میتوان نام برد. (۱۷، ج۵، ص۴۶۱)
از اینجا میتوان نتیجه گرفت که دارالعلوم دیوبند محصولِ اندیشۀ شاه ولیالله دهلوی است که یک قرن و اندی بعد از ایشان توسط مولانا محمد قاسم نانوتوی(رح) اساس گذاشته شده است.
Comments are closed.