گزارشگر:سه شنبه 10 دلو 1396 - ۰۹ دلو ۱۳۹۶
حوادث امنیتیِ خونباری که این روزها پیوسته و پشتِسرِهم در کابل رُخ میدهند، چنان سُستی و ناکارهگیِ نهادهای امنیتی را نمایان میسازد که هیچ جایی برای اما و اگر و چونوچـرا باقی نمیگذارد. اما از آنجا که از یکطرف فرهنگِ اعتراف به اشتباهات و نقاط ضعف در نظامِ حکومتداری افغانستان ضعیف است و از سوی دیگر، چیزی به نام «شرم» (حالا شرم از خدا یا بنـدهگانِ خدا) نیز از منش و سلوکِ دولتمدارانِ ما کوچیده است، میبینیم که مسؤولان ارشدِ امنیتی شامل رییس عمومی امنیت ملی، وزیر داخله و وزیر دفاع در مقابلِ رسانهها ظاهر میشوند و خطاب به مردم میگویند که آنها بهتریناشخاص در این مملکت برای ادارۀ امور امنیتی هستند؛ چون اگر غیر از این میبود، جا را برای افرادِ لایقتر خالی میکردند!
روز یکشنبه یعنی یک روز بعد از رویداد سنگینِ سرک وزارت داخلۀ پیشین که به یک ماتمِ ملی بدل شد، آقای استانکزی رییس عمومی امنیت ملی، آقای برمک وزیر داخله و آقای بهرامی وزیر دفاع در پاسخ به موجِ انتقاداتِ مردمی مبنی بر ضعفِ نهادهای امنیتی و ناکارهگیِ مسوولانِ آنها و درخواست استعفای آنان، با توافق نظر گفتند که استعفا راهحل نیست و اینکه هر چند ماه یک بار وزرا تبدیل شوند، معنایی ندارد. در این میان، آقای بهرامی وزیر دفاع ملی به نمایندهگی از خود و گویا دو مسوولِ امنیتیِ دیگر گفت: «هر زمانی که مردم افغانستان و زعامتِ سیاسی کشور از ما کرده مردمِ بهتر و توانمند در کار را پیدا کردند، در همان ساعت حاضر هستم استعفا بدهم.»
این مقامها هرکدام به طریقی بر پیچیدهگی حملات دشمن، لیاقت و کاردانیِ خود و اصرار بر حضور در مناصبشان تأکید کردند. اما یک صبح از این اظهارات نگذشت که روز دوشنبه ۵ مهاجم انتحاری به یک واحد نظامی نزدیک به دانشگاه نظامی مارشال فهیم حمله کردند و ضمنِ شهید و زخمی ساختنِ ۲۷ نفر از نیروهای امنیتی، تا ساعتها به نبرد با نظامیان دولتی ادامه دادند. طبق گزارشها، دو نفر از این مهاجمان بر اثر انتحار کشته شدند، دو تنِ دیگر را نیروهای دولتی به هلاکت رساندند و یک نفر دیگر هم دستگیر شده است.
حالا این اعداد و ارقام توسط سخنگوی وزارت دفاع اعلام شده است، مسلماً آمار و اخبارِ درستتر را باید از شاهدانِ حوادث جویا شد.
وقتی این حوادث را که مسلسلوار در کابل رخ میدهند، در کنار اطوار و اقوالِ مسوولانِ نهادهای امنیتی بگذاریم، عنوانی رساتر از «شرم هم چیز خوبیست» به ذهن نمیآید.
واقعاً این آقایان در مورد خوشان و مردمِ افغانستان چه فکر کردهاند؛ آیا نمیدانند که مردم بیلیاقتیِ آنها را در سرکهای خونینِ کابل و انفجارها در حساسترین نقاط شهر به نظاره نشستهاند؟ آیا گمان میکنند که شعورِ مردم آنقدر پایین است که میتوانند با چند جملۀ بیپایه یا شعارگون (مانند اینکه «با وحدت مردم افغانستان، مشکلات حل میشود») احساسِ انزجار و نفرتِ آنها را فرو بنشانند؟ یا اینکه شعور و احساسِ انسانی و ایمانیِ خودشان آنقدر پایین است که خیال دارند به قیمتِ قبرستانشدنِ افغانستان، خوانِ وزارت و ریاست را از دست ندهند؟
احتمالِ آخرین، احتمالی قرینتر به واقعیت است؛ مسلماً هر مسوول و مقامی که از شعور و احساسِ انسانی سرشار باشد، وقتی ببیند که به هر دلیلی نتوانسته از پسِ وظایفش در قبال مردم بیرون شود، با کمالِ شرمساری از محضرِ مردم طلب پوزش و استعفا میکند. اما اینکه او لایقتر از دیگر افراد است و بهرغمِ همۀ حوادث باید در وظیفهاش باقی بماند را مردم حُکم میکنند… نه این که خود بیشرمانه بگوید و بدوزد!
یقیناً شرم و حیـا از شعور و احساسِ انسانی سرچشمه میگیرد، متأسفانه دلیلِ اینهمه بیشرمی را باید در ضعفِ شعور و عاطفۀ انسانیِ مسوولانِ ارشدِ امنیتی سراغ گرفت؛ کسانی که مقامِ امن و زندهگیِ پُرعیش، رگِ احساسشان را چنان قطع کرده که نمیتوانند دردِ انبوه مردمِ عزادار از حملات انتحاری را درک کننـد.
Comments are closed.