گزارشگر:روحالله بهزاد/ یک شنبه 15 دلو 1396 - ۱۴ دلو ۱۳۹۶
دروغ گفتن و ریاکاری، به فرهنگِ نانوشته شده در دستگاه دولت افغانستان در حال تبدیل شدن است. دروغگویی به عنوان یک ناهنجاری اجتماعی، هرچند از سوی دین، گناه بزرگ دانسته شده و دروغگویان هم به عنوان دشمنان خدا شناخته شده اند، اما سران حکومتِ افغانستان هرازگاهی که در مقابل دوربین رسانهها قرار میگیرند، دروغ میگویند و تظاهر به راستگویی میکنند.
دیده میشود که دروغگویی بخشی از رفتارِ روزمرۀ زندهگی اجتماعی عدهیی از حکومتگران و مسوولان دولتی را تشکیل میدهد؛ دروغ و ریا، «بیماری» فرهنگی و اجتماعی امروز حکومتگران افغانستان شده و این بیماری روزبهروز رو به افزایش است. شگفت آنکه هم آنان و هم مردم، میدانند که این عده دروغ میگویند، اما چون تبدیل به عادت و جزء رفتار روزمرۀشان شده است، نه خودشان و نه هم مردم، خمی به ابرو نمیآورند! از رییس حکومت گرفته تا سخنگویان وزارتخانهها و ریاستخانههای دولت در «بیشتر اوقات»، جز دروغ و سخنپراکنیهای بیعمل، چیزی نمیگویند. به نظر میرسد مسوولانِ حکومتی و کارمندان دولت تصور میکنند وظیفۀشان دروغگویی و فریبکاری و به اصطلاحی، خاک به چشم زدن است و با پیشزمینۀ دروغگویی و توجیهات فریبکارانه، وارد عرصۀ دولتداری و وظیفه میشوند؛ بیآنکه به پیامدهای جنین رفتاری و گفتاری اندکی تأمل کنند.
محمد اشرف غنی در اکثر سخنرانیهای خود حرفهایی به زبان میآورد و وعدههایی میسپارد که هیچگونه ضمانت اجرایی برای آن وجود نمیداشته باشد. او در سخنرانی روز جمعه خود یک بار دیگر دست به دورغپراکنی زد و گفت که «پیام دین اسلام این است که هیچگونه تبعیضی بین سیاه و سفید و سرخ وجود ندارد». بارها شاهد بودهایم که رییس حکومت وحدت ملی از انجام ابتداییترین مناسک دینی عاجز مانده است و نیز در عرصۀ حکومتداری، به جز حلقۀ محدودی از افراد خودی مربوط به قومش، به هیچکس دیگری اعتماد نکرده و در برابر آنان نوعی «تبعیض» روا داشته است. محمد اشرف غنی تظاهر به دینداری میکند، در حالی که به سنگ و چوب این مملکت هویدا است که او یک سیکولار است. او تظاهر به باورمندی به «کثرتگرایی» میکند، در حالی که مردم با پوست و گوشتشان اطمینان پیدا کرده اند که اشرف غنی یک تکنوکراتِ قوممحور و قومگرا است. چنین طرزِ رفتار و گفتاری، جز ریاکاری و دورغپراکنی، چیز دیگری را به جامعه القا نمیکند.
غنی در سخنرانی روز جمعه همچنان گفت که او رییس جمهور «منطق» و «اراده» است و هیچ «تردیدی» در این زمینه وجود ندارد. او همچنان از «تعهد» و «کیفیت» مسوولان امنیتیاش سخن گفت و تأکید کرد که در مورد فرماندهان امنیۀ ولایتها در هفتۀ آینده تصمیم میگیرد. با این وجود، هرکسی این سخنرانی را دیده باشد، به اوج دروغگویی، ریاکاری و خودشیفتهگی محمد اشرف غنی پی میبرد؛ چه کسی گفته میتواند که تکیه زدن یک مهندس به کرسی وزارت داخله «کیفیت» است؟ چگونه منطق بپذیرد آدمی که تحصیلاتِ در زمینۀ «کانالیزاسیون» دارد و یک روز در ریاست عمومی امنیت یا دیگر نهادِ امنیتی کار نکرده است، آدم با کیفیت در ریاست امنیت ملی باشد؟ هیچ منطقی نمیتواند بپذیرد که تبدیلی همزمانِ دهها فرمانده امنیه از ولایتها به تأمین امنیت کمک کند. تأمین امنیت نیازمندِ ارادۀ جدی سران یک حکومت در امر مبارزه با تروریسم و برخود مسوولانه با جان مردم و نهادهای مهم یک نظامِ مردمی است.
در عین حال، وزیر داخله و رییس عمومی امنیت ملی پس از سفرشان به پاکستان گفتند که مسوولان ارشد حکومت پاکستانی، استفادۀ خاک آن کشور از سوی طالبان را پذیرفتند و تأکید کردند که برای پاسخگویی به کابل میآیند، اما سفارت پاکستان این ادعا را رد کرد و گفت که آنان چنین حرفی و چنین قولی به مسوولان امنیتی افغانستان نداده اند؛ چنین ادعایی، تنها بیانگر عادی شدنِ دروغ در دستگاه حکومت افغانستان میتواند باشد. به نظر میرسد، مسوولان ارشد امنیتی ساعتی نشسته و برای پوشاندن سفر بینتیجۀشان برای این ادعای دروغین، واژههای و اصلاحات سرهم کرده اند؛ بیآنکه به پیامدهای چنین سخنی فکر کنند.
به هر صورت، این قبیل کارها، دروغ گفتن را ابتدا به یک امر اضطراری و سپس به یک عادت تبدیل میکند. اینکه افراد ناگزیر شوند خود را غیر از آنچه هستند، معرفی کنند، نهادینهسازی دروغ در درون افراد و جامعه است. دروغگویی یک آسیب اجتماعی است که اکثر اوقات از سوی یک فرد وارد اجتماع شده و گسترش پیدا میکند؛ اگر این فرد در رأس حرم قدرت قرار داشته باشد و حرف و سخنش در جامعه تأثیرگذار باشد، بدون شک بستر آسیبی که قرار است به پیکر جامعه وارد شود، گستردهتر و جدیتر خواهد بود. این مسأله یک ضعف برای جوامع از جمله جامعۀ افغانستان است. دروغگویی و ریا، ضعف افرادی را نشان میدهد که به هدف پوشاندن معایب خود، از طریق بزرگ کردن، کوچک کردن و یا عوض کردن موضوعی، گفتههای نادرست را به دیگران القا میکنند. وقتی مردم میبینند که بلندپایهترین مقامهای حکومت به راحتی دروغ میگویند و بر دروغشان اصرار هم میورزند، ناخودآگاه دروغهای خودشان را هم موجه میانگارند؛ و اینکار برای جامعه کشنده است. مردم هم نباید به شایعات و دروغپردازیها توجه کنند و صرفاً باید با کسب اعتماد و اطمینان، در پی راستگویی در جامعه باشند و از افرادی حرف شنوی داشته باشند که راستگویی و امانتداری جزو اخلاقشان است.
آنچه ذکر شد، تنها بخشی از دلایل پُر شماری است که سبب شده، دروغ و ریا در جامعۀ ما گسترش یابد و اعتماد عمومی در همه سطوح، به نازلترین حد خود برسد. البته ناگفته نماند که هنوز راستگویی هم زنده است، ولی دروغ حتا اندکش هم مهلک است. دروغ؛ کلید صندوق زشتیهای دیگر است و اگر در جامعهیی شیوع پیدا کند، پشت سرش، ریاکاری، خیانت در امانت، دزدی و اختلاس، بیعفتی، لاابالیگری و…، هم میآید. بر همۀ ما است که ابتدا خود را ملزم به راستگویی کنیم و سپس بدان حد که از دستمان بر میآید، صداقت را ترویج دهیم؛ در غیر این صورت، خودمان هم در منجلاب جامعهیی که به دروغ و عوارض بعدی گرفتار شده، غرق خواهیم شد.
Comments are closed.