بازنگریِ فهمِ عرفی

گزارشگر:مصطفی ملکیان/ یک شنبه 22 دلو 1396 - ۲۱ دلو ۱۳۹۶

بخش سوم و پایانی/

mandegar-3۲ـ ۵ـ ۱٫ نمونه‏هایی از نظراتی که با فهم عرفی مخالفت می‏ورزند و چیزی بر آن نمی‏افزایند، بلکه در واقع، چیزی از آن می‏کاهند (نظرات شکّاکانه)، عبارت‌اند از:
۱ـ ۲ـ ۵ـ ۱٫ این نظر که ما نمی‏دانیم که آیا در عالم اصلاً شیء مادّی‏یی وجود دارد یا نه. ممکن است شیء مادّی‏یی وجود داشته باشد؛ اما هیچ کسی نمی‏داند که چنین چیزی وجود دارد یا نه. این نظر منکر این است که ما بتوانیم جز اذهان دیگر و افعال آگاهانه آن اذهان، به وجود اشیایی علم پیدا کنیم که وقتی که از آن‌ها آگاهی نداریم، هم‌چنان به وجودشان ادامه دهند.
۲ـ ۲ـ ۵ـ ۱٫ این نظر که ما نمی‏توانیم حتّا به وجود اذهان یا افعال آگاهانه‏یی، غیر از ذهن یا افعال آگاهانه شخص خود، علم پیدا کنیم. یگانه نوعِ جوهری‏یی که هر انسانی می‏تواند به وجود آن در عالم علم پیدا کند فقط افعال آگاهانه خود اوست، لاغیر. ممکن است، در عالم، اذهانی دیگر و حتّا اشیای مادّی نیز وجود داشته باشند، اما اگر هم وجود داشته باشند، ما نمی‏توانیم به وجود آن‌ها علم پیدا کنیم.
این نظر، به صورتی که ذکر شد، البتّه منطقی نیست؛ زیرا فیلسوفی که به آن قایل است، از سویی، قاطعاً اظهار می‏دارد که هیچ انسانی نمی‏تواند به وجود هیچ ذهن دیگری علم پیدا کند و از سوی دیگر، باز قاطعانه اظهار می‏کند که انسان‌های دیگری، علاوه بر خود او، وجود دارند که مثل خود او نمی‏توانند به وجود کس دیگری علم پیدا کنند. برای این‌که این نظر صورت منطقی‏یی بیابد، فیلسوف قایل به آن باید به جای این‌که بگوید که هیچ انسانی به وجود ذهن دیگری علم ندارد، بگوید که: من شخصاً به وجود ذهن دیگری علم ندارم.
دو نظر شکّاکانه‏یی که بدان‌ها اشارت رفت، فقط حاکی از این‏ است که پاره‏یی از چیزهایی را که فهم عرفی می‏گوید که ما می‏دانیم، در واقع نمی‏دانیم؛ امّا هیچ‌یک این دو منکر این نیست که آن چیزهایی که فهم عرفی می‏گوید که یقیناً در عالم وجود دارند، وجود داشته باشند؛ فقط می‏گوید که ما به هیچ نحو نمی‏دانیم که آن چیزها وجود دارند یا ندارند، و حال آن‌که فهم عرفی قایل است که ما می‏دانیم که وجود دارند.
۳ـ ۵ـ ۱٫ نمونه‏هایی از نظراتی که هم با فهم عرفی مخالفت می‏کنند و هم چیزی بر آن می‏افزایند، یعنی هم انکار می‏کنند که در عالم پاره‏یی از چیزهایی که فهم عرفی می‏گوید که یقیناً وجود دارند وجود داشته باشند و هم قاطعانه می‏گویند که در عالم انواعی از چیزها وجود دارند که فهم عرفی مدّعی علم به وجود آن‌ها نیست، عبارت‌اند از: الف. نمونه‏هایی که مخالفت‌شان با فهم عرفی صِرفاً این است که قاطعانه وجود فضا و اشیای مادّی را منکر اند؛ و ب. نمونه‏هایی که قاطعانه وجود بسیاری چیزهای دیگر را هم منکر اند.
۱ـ ۳ـ ۵ـ ۱٫ برای ایضاح نظراتی که صِرفاً با انکار وجود فضا و اشیای مادّی با فهم عرفی مخالفت می‏ورزند، باید به چیزی که می‏توان آن را «نمود‏های اشیای مادّی» نامید، توجّه کرد. همه ما می‏دانیم که اگر به یک برج از فاصله یک کیلومتری نگاه کنیم، آن برج نمودی خواهد داشت متفاوت با نمودی که اگر از فاصله صد متری به آن نگاه کنیم دارد. در حالت اوّل، هم کوچک‌تر به نظر می‏رسد و هم بسیاری از جزییّات و ریزه‏کاری‌های آن را، که در حالت دوم می‏بینیم، نمی‏بینیم. این نمودهای مختلفی که شیء مادّی واحد از فاصله‏ها و نظرگاه‌های متفاوت عرضه می‏دارد، یقیناً در عالم وجود دارند. درباره این نمودهای اشیای مادّی دو نظر وجود دارند که فهم عرفی میان آن‌ها ترجیحی قایل نیست و بنابراین، می‏توان به هریک از آن‌ها قایل بود و در عین حال، با فهم عرفی نیز سازگاری کامل داشت: نظر اوّل این است که لااقل پاره‏یی از این نمودها واقعاً از اجزای سطوح اشیایی‏اند که نمودهای مذکور نمود آن اشیای‌اند، یعنی لااقل پاره‏یی از این نمودها واقعاً در فضا واقع‌اند و حتّا وقتی که ما انسان‌ها از آن‌ها هیچ آگاهی‏یی نداریم، باز واقعاً وجودشان استمرار خواهد داشت. و نظر دوم این‌که هیچ‌یک از این نمودها در فضا واقع نیست و همه این نمودها فقط تا زمانی وجود دارند که بر کسی جلوه می‏کنند و آن کس آن‌ها را ادراک می‏کند. فهم عرفی با هیچ‌یک از این دو نظر مخالفت ندارد. تنها چیزی که فهم عرفی بر آن تأکید بلیغ دارد این است که این نمودها نمودهای اشیای مادّی‏اند، یعنی نمودهای اشیایی‏اند که خود آن اشیا هم وقتی که از آن‌ها آگاه نیستیم نیز وجود دارند و هم در فضا واقع‌اند.
فیلسوفانی که، در این بند، در مقام نقل نظرات آنانیم، ابتدائاً نظر دوم را پذیرفته‏اند، یعنی این نظر را که نمودها فقط تا زمانی وجود دارند که شخصی که آن‌ها بر او جلوه می‏کنند، آن‌ها را ادراک کند و نمودها در فضا واقع نیستند، و سپس افزوده‏اند که این نمودها نمودهای اشیای مادّی نیستند، چرا که اصلاً شیء مادّی‏یی وجود ندارد که نمودها نمودهای او باشند. این نظرات به دو دسته قابل تقسیم‌اند:
۱ـ ۱ـ ۳ـ ۵ـ ۱٫ نظر اسقف جرج برکلی (Bishop George Berkeley) دالّ بر این‌که نمودها، در واقع، نمودهای هیچ چیز نیستند، بلکه خودشان اشیای مادّی‏اند یا به تعبیر دقیق‌تر، مراد ما از «اشیای مادّی» چیزی جز همین‌ها نیست. خود برکلی می‏گوید که وی منکر وجود مادّه نیست، بلکه فقط توضیح می‏دهد که مادّه چیست. امّا حق این است که وی منکر وجود مادّه است؛ زیرا معتقد است که نمودها جز در لحظه‏یی که ما آن‌ها را ادراک می‏کنیم، وجود ندارند، و هر چیزی که چنین باشد، یقیناً نمی‏تواند یک شیء مادّی تلقّی شود. مراد ما از «شیء مادّی»، یقیناً چیزی است که حتّا وقتی که ما از آن آگاه نیستیم وجودش استمرار داشته باشد. وانگهی، او معتقد است که همه نمودها در فضای واحدی قرار ندارند و مثلاً، نمودی که بر من جلوه می‏کند، نسبت به نمودی که بر شما جلوه می‏کند، دارای فاصله و جهت نیست، و حال آن‌که، چنان که (در ۳ـ ۳ـ ۱) گفته شد، نباید چیزی را که، در فضا، نسبت به همه اشیای مادّی دیگر دارای فاصله و جهت نیست، شیء مادّی بنامیم. پس، برکلی منکر وجود مادّه است و وجه مخالفتش با فهم عرفی هم همین است. و اما وجه افزودنش بر فهم عرفی این است که به وجود خدایی قایل است که مجموعه‏یی از نمودها بر او جلوه‏گر می‏شوند، دقیقاً شبیه همه ‌نمودهایی که بر ما جلوه می‏کنند.
۲ـ ۱ـ ۳ـ ۵ـ ۱٫ نظر بسیار رایج‌تری دالّ بر این‌که چیزهایی که آن‌ها را (در ۱ـ ۱ـ ۳ـ ۵ـ ۱) «نمودهای اشیای مادی» نامیدیم، در واقع، نمودهای چیزی هستند، اما به خلاف فهم عرفی، نمودهای اشیای مادّی نیستند، بلکه نمودهای اذهان یا موجودات آگاه‌اند. این نظر، با انکار وجود اشیای مادّی، با فهم عرفی می‏ستیزد و ‌با قایل شدن به وجود تعداد عظیمی از اذهان، غیر از اذهان انسان‌ها و حیوانات، بر فهم عرفی چیزی می‏افزاید. نیز تأکید می‏کند که این اذهان در فضا قرار ندارند، یعنی نسبت به هم دارای فاصله و جهت نیستند، بلکه در واقع، در ناکجا قرار دارند.
۲ـ ۳ـ ۵ـ ۱٫ و امّا نظراتی که با فهم عرفی فقط با انکار وجود فضا و اشیای مادّی مخالفت نمی‏ورزند، بلکه قاطعانه وجود زمان و افعال آگاهانه خود ما را نیز انکار می‏کنند؛ آن‌چه این نظرات اظهار می‏دارند این است که همه این چهار نوع چیز، یعنی اشیای مادّی، فضا، افعال آگاهانه خود ما، و زمان، نمود اند، نمودِ چیزی دیگر، و آن چیز دیگر یک چیز واحد است یا مجموعه‏یی از چیزها، ولی در هر حال، نه یک شیء مادی است، نه یکی از افعال آگاهانه خود ما، و نه در فضا واقع است، نه در زمان.
امّا این اظهاریّه ایهام دارد و بسته به این‌که مراد واقعی و جدّی اظهارکننده‌گان چه باشد، این قبیل نظرات را می‏توان سازگار یا ناسازگار با فهم عرفی تلقّی کرد.
اگر مراد از «نمود» نامیدن اشیای مادّی، فضا، افعال آگاهانه و زمان این باشد که این نمودها دقیقاً همان‌قدر واقعیّت دارند که اشیایی که این‌ها نمود آن‌هایند واقعیت دارند و در عالم، علاوه بر این‌ها، چیز دیگری وجود دارد که این‌ها با آن همان ربط و نسبتی را دارند که نُمود یک برج با برج واقعی دارد، در این صورت، این نظرات فقط چیزی بر فهم عرفی می‏افزایند ولی با آن نمی‏ستیزند، چرا که صِرفاً می‏گویند که علاوه بر چیزهایی که فهم عرفی به وجود آن‌ها قایل است، چیز دیگری نیز در کنار آن‌ها یا در وَرای آن‌ها وجود دارد.
و امّا اگر مراد از «نمود» نامیدن اشیای مادّی، فضا، افعال آگاهانه و زمان این باشد که این‌ها، به معنایی که فهم عرفی آن‌ها را واقعی می‏داند، اصلاً واقعی نیستند و به آن معنا، فقط چیز دیگری که ورای این‌هاست و اینها نمودهای آن‌اند واقعی است، یعنی این‌ها اصلاً در عالم وجود ندارند، در این صورت، این نظرات با فهم عرفی می‏ستیزند. با مثالی می‏توان این مراد دوم را ایضاح کرد. شک نیست که ستاره قطبی، وقتی به آن می‏نگریم، بسیار کوچک‌تر از ماه جلوه می‏کند. پس می‏توانیم بگوییم که آن‌چه می‏نماید ـ یعنی نمود ـ عبارت است از این‌که: ستاره قطبی کوچک‌تر از ماه است. اما «این‌که ستاره قطبی کوچک‌تر از ماه است» در عالم وجود ندارد، یعنی در عالم ستاره قطبی کوچک‌تر از ماه نیست. بنابراین، آن‌چه می‏نماید که در عالم وجود دارد، صرفاً یک چیز موهوم و خیالی است. به عبارت دیگر، آن‌چه می‏نماید نیست، یا آنچه ظهور دارد واقعیّت ندارد. به این معنا، کسانی که مراد واقعی و جدّی‏شان همین امر دوم است، معتقدند که مادّه، فضا، افعال آگاهانه و زمان واقعیّت ندارند، بلکه فقط ظهور دارند، و این چیزی جز مخالفت با فهم عرفی نیست. و امّا چیزی که این کسان به فهم عرفی می‏افزایند یا به تعبیر دقیق‌تر، چیزی که اینان به جای موجودات مورد اعتقاد فهم عرفی می‏نشانند، چیز واحدی نیست: بعضی به مجموعه‏یی از اذهان مختلف قایل شده‏اند؛ بعضی به یک ذهن واحد؛ و بعضی به چیزی که به یک معنا، ذهنی یا روحانی است اما نمی‏توان گفت که دقیقاً یک ذهن واحد یا مجموعه‏یی از اذهان کثیره است.
منبع: باشگاه اندیشه

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.