گزارشگر:رحمتالله بیگانه/ دوشنبه 23 دلو 1396 the_time('j F Y');?>
سال ۱۳۶۰ خورشیدی، صنف یازدۀ لیسه حبیبیه بودم. سالهای بیاعتمادی، جنگ، بیباوری، بیامنیتی خانوادهها و سالهای تعقیب و تهدید. به قول قهار عاصی: سال اعدام برادرهای آزادی، سال پوک بیوفایی! کابل لیسههای مشهور انگشتشماری داشت، لیسه حبیبیه، یکی از آنها بود. من یکی از علاقهمندان ادامۀ تحصیل در این مکتب بودم و با مشکلات، خود را از لیسۀ خیرخانه (خلیلالله خلیلی) تبدیل کرده و شامل صنف دهم لیسۀ حبیبیه شدم.
لیسۀ عالی حبیبیه شاگردان زیاد داشت، در مقایسه با دیگر لیسههای شهر کابل، تعداد شاگردان این لیسه زیاد بود. به صورت نمونه، ما در لیسۀ خیرخانه پنج صنف ساینس داشتیم، در حالی که لیسه حبیبیه در آن سالها ۱۴ تا ۱۷ صنفِ ۱۲ تنها در بخش ساینس داشت. صنفها معمولاً سه قطار چوکی داشت و من در قطار اول جانب کلکین دست چپ صنف مینشستم.
شرایط آن سالها خیلی ناگوار و سخت بود؛ کسی به کسی اعتماد نداشت، همهجا جاسوس و خبرکش و خبربر وجود داشت، با اشتباه اندکی آدمها زندانی میشدند. من پهلونشینی داشتم به نام «مومنین» که جوانی با قد کوتاه، سیاهچهره، با دندانهای برآمده، جوان کمگپی بود. با مومنین دو سال بود که صنفی بودم، در همین جریان چندبار مرا دعوت به حزب اسلامی گلبدین حکمتیار کرد و من قبول نکردم.
آن سالها آدمها حتا از سایۀ خود میترسیدند؛ من اوقات بیکاری و دلتنگی خود را در کتابخانۀ مکتب میگذشتاندم، زیرا رفیق شفیقی نداشتم. روزی یکتن از هم ولایتیهایم آقای جان آقا که در لیسۀ حبیبیه درس میخواند و گاهگاه مرا در کتابخانۀ مکتب میدید و باهم همصحبت میشدیم نیز مرا به عضویت سازمانی دعوت کردند که نپذیرفتم.
اکثریت همصنفانم از خانوادههای متمول بودند. از اینکه زیاد گوشهگیر بودم، با من حساب و کتاب نداشتند؛ سردی روابط ما را شرایط بد روزگار ایجاد کرده بود. پدرم در قطعۀ عسکری به حیث دواساز کار میکرد و قطعات نظامی همهساله سهمیۀ بوت و دریشی داشتند. من بوتهای عسکری ساخت چک و سلواکیا را خوش داشتم و همیشه سهمیۀ بوت پدرم را گرفته و میپوشیدم.
بوتهای ساقدار چکی خیلی محکم و مقبول بودند. در آن زمان تنها بوتهای عسکری را اعضای حزب میپوشیدند. روزی یکتن از صنفیهایم که از فامیل پولدار بود و دکانی در مرکز شهر کابل (آسیا آپتیک) داشتند، وقتی دید در پایم بوت عسکری است، به استهزا گفت: رحمت جان فکر کنم شب پهره بودی!
اعضای حزب برای حفاظت از ادارات دولتی، شبانه در ادارات دولتی و مکاتب پهره میکردند؛ من از برداشت این صنفیام تعجب کردم و فهمیدم که او بالایم شک کرده است، اما چیزی نگفتم.
رژیم خلق و پرچم جاسوسها را در ادارات دولتی و سایر جاها گماشته بودند، کسانی که بدگویی دولت را میکردند، آنها گزارششان را داده و بدگویان بندی میشدند. این دولت در همچو موارد بسیار سختگیر و بیرحم بود.
حزب دموکراتیک خلق افغانستان که از ثور سال ۱۳۵۷ الی ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی، مدت ۱۴ سال گردانندۀ اصلی دولت بودند و روسای جمهور: نورمحمد ترهکی، حفیظالله امین، ببرک کارمل و داکتر نجیبالله یکی بعد دیگری توسط دولت شوروی به حیث رییسجمهور افغانستان گماشته شدند. آنان ریشههای یک دولت تکحزبی را در تمام ادارات دولتی گستراندند، طوری که اکثریت کارمندان بلندرتبه، فرماندهان قوتهای مسلحِ سه ارگان نظامی، افراد وفادار به حزب بودند.
Comments are closed.