جماعتِ تبلیـغ و روش دعوتِ آن

گزارشگر:استاد عزیز احمد حنیف/ چهار شنبه 2 حوت 1396 - ۰۱ حوت ۱۳۹۶

بخش نخست/

—————–

mandegar-3چکیــده
جماعت تبلیغ، بزرگ‌ترین جنبش بین‌المللی اسلامی در سطح جهان به شمار می‌رود که در یک ‌قرنِ گذشته بیشتر از هر سازمانِ دیگر در سطح جهان گسترش یافته و میلیون‌ها انسان از تبارهای گونه‌گون در پنج قارۀ دنیا را به خود جذب کرده و روش دعوتیِ آن از سوی مسلمانان و غیرمسلمانان مورد استقبالِ چشم‌گیری قرار گرفته و به بزرگ‌ترین جنبش دینی از لحاظ کمیت در سطح جهان تبدیل گردیده است.
روش دعوتی جماعت تبلیغ با تربیت ایمانیِ افراد و تجهیز آن‌ها به سلاحِ ایمان و تقوا، احساسی سرشار از محبت، اخلاص، صمیمیت و پاکدلی، باعث گردیده است که میلیون‌ها مسلمان اعم از جوانان و سالخورده‌گان به‌گونۀ رضاکارانه و اخلاص‌مندانه بدین صف بپیوندند و صدها هزار تن از پیروان ادیانِ دیگر در نتیجۀ دعوت پیروان این جنبش، به دین مقدس اسلام مشرف گردند.
طرز برخورد افراد وابسته به جماعت تبلیغ با کمال تواضع و انکسار، صداقت و محبت، احساس عمیقِ انسانی، نرم‌دلی و نیک‌زبانی، با جبین گشاده و قلبی مملو از عشق و عاطفه و به دور از هر نوع اغراضِ مادی و ریا و تکلف، خاص به هدفِ کسب رضای خداوند متعال، تأثیرگذاری دعوتِ این جماعت را با وجود آن‌که در قالبِ الفاظی ساده و سطحی‌ پیشکش می‌گردد، نیروی معنوی‌یی می‌بخشد که بر صفحۀ دل نقش بندد. «هر سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند».
موجودیت سیستم اداری منظم برای برگزاری نشست‌های میلیونی، سالانه بدون هیچ‌گونه پراکنده‌گی و دغدغه‌های امنیتی و غیره، با نبود تشکیلات سازمانی مطابق به معیارهای مروج امروزی، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری نیرومند متقابل در حلقاتِ دعوتی جماعت برای احیای روحیۀ ایمانی در نهاد افراد و تولید انگیزه برای پیوستن به این صفِ دعوتی با آماده‌گی کامل برای تحمل هر نوع ایثار و فداکاری، تأمین و تقویت پیوند برادری ایمانی میان افراد و پرورش فضایل اخلاقی در شخصیت آن‌ها، از جمله مواردی است که هیچ پژوهش‌گری نمی‌تواند به‌ساده‌گی از کنار آن بگذرد.

انگیزۀ تأسیس جماعتِ تبلیغ
در آغاز نیمۀ دومِ قرن نوزدهم میلادی، هنگامی که حاکمیت سیاسی نیم‌بندِ مسلمانان در شبه‌قاره از هم پاشید و شورش‌های پراکندۀ مسلمانان علیه استعمار انگلیس، در شهرهای مختلفِ هند به‌شدت سرکوب گردید، علما تلاش ورزیدند که با ایجاد مدارس دینی که در رأس آن‌ها دارالعلوم دیوبند را می‌توان نام برد، زمام امور معنویِ مسلمانان شبه‌قاره را به‌دست بگیرند؛ چنان‌که علامه محمودالحسن دیوبندی و بعد از وی شاگردش مولانا حسین احمد مدنی در این راستا به فعالیت‌های گسترده‌یی پرداختند.
از آن‌جایی که مسلمانانِ شبه‌قاره از زمان ورود اسلام به این سرزمین بزرگ، آگاهی لازم از اسلام نداشتند و این معضله با درنظرداشتِ دست به دست شدنِ هند میان قدرت‌های سیاسی بیرونی مانند: غزنویان، غوریان، تیموریان و مغول‌ها و اخیراً انگلیس‌ها، در این سرزمین بزرگ همواره محسوس بوده است، مدارس دینی به‌ویژه دیوبند توانستند در ادامۀ نهضت فکری شاه ولی‌الله دهلوی فعالیت‌های چشم‌گیری در عرصۀ روشن‌گری دینی انجام دهند. اما سقوط خلافت عثمانی‌ها در ترکیه (۱۹۲۴م) که از چند قرن بدین‌سو بر فضای سیاسی هند سایه افکنده بود، برای آخرین‌بار امید بازگشت حاکمیت سیاسی اسلام بر هند را از بین برد.
در چنین فضای آشفتۀ سیاسی‌‌یی، مولانا محمد الیاس کاندهلوی که تحصیل‌یافتۀ دارالعلوم دیوبند بود و از مشایخی همچون علامه محمود الحسن دیوبندی بهره برده بود و سالیانی بر آستان اشرف‌علی تهانوی زانوی ارادت خم کرده بود و از محضر علامه شاه انورشاه کشمیری و مولانا خلیل احمد سهارنپوری درس حدیث و روایت را فراگرفته بود و مانند علمای آن روزگار، پیشۀ مدرسه‌داری و طلاب‌پروری را روی دست داشت، به یک‌باره‌گی شغل تدریس و مدرسه‌داری را رها می‌کند و پردۀ عزلت‌نشینی زاهدانه را کنار می‎زند و بر خانقاهیان پشت می‌کند و رخت‌خواب و توشه و ابزار خورد و نوشِ خویش را با خود حمل می‌نماید و راه دعوت به سوی دین و شریعت را در پیش می‌گیرد و در این راستا، عمر گرانمایه‌اش را صرف می‌نماید.
مولانا محمد الیاس با در نظرداشت عدم آگاهی دینی مردم مسلمان شبه‌قاره، بدین باور بود که از راه آموزش‌های حوزوی مدارس دینی نمی‌توانیم میلیون‌ها انسان را که در غفلت و دوری از دین به‌سر می‌برند و به بیماری‌های خوف و هراس و اضطراب در زنده‌گی دنیایی گرفتار آمده‌اند و بدبختی ابدی در آخرت نیز انتظار آنان را می‌کشد، به حوزه‌های علمی نزد خود فرا خوانیم و در چوکات نظام اداری مخصوص مدرسه، به آموزش و تربیتِ آنان بپردازیم.
بدین لحاظ، علمای دین و افرادی که آگاهی از شریعت اسلامی دارند و به اساس حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم (بلغوا عنی ولو آیه) که امام بخاری آن را در صحیحِ خویش روایت نموده است، مکلف به تبلیغ آن به دیگران اند و این تبلیغ به جز از راه عزم و جزم برای خروج در راه خداوند متعال و راه‌اندازی یک برنامۀ گسترده بدون درنظرداشت مکان مخصوصی مانند مسجد، در موتر، رستورانت، کنار جاده و هرجایی که زمینۀ صحبت میسر آید، امکان‌پذیر نیست.
علامه ابوالحسن ندوی می‌نویسد: مولانا الیاس رح چون حالت مسلمانان را مورد بررسی قرار می‌داد، متوجه شد که مسلمانان مبتلای بی‌بندوباری شده و از ایمان و حس دینی و روح سالم خالی شده‌اند و تأثیر حکومت انگلیس و تمدن غرب از یک طرف و غفلتِ داعیان و اشتغال به دنیا و انهماک در ماده‌پرستی از طرف دیگر، سبب شده که حالت نگران کننده‌یی به وجود بیاید؛ مدارس اسلامی و محافل دینی مانند جزیره‌های کوچکی در محاصرۀ اقیانوس بی‌کران هند درآمده‌اند که به‌جای تأثیر گذاشتن بر محیط و جامعه، تحت تأثیر آن قرار گرفته‌اند. او دانست که تنها تعلیم کافی نیست و انزوا و گوشه‌گیری، دیگر فایده‌یی ندارد، باید با اقشار مردم رابطه برقرار کرد و چون خودِشان احساس کمبود و مرض نمی‌کنند، باید پیش آن‌ها رفت و نخست ایمان را در دل‌های‌شان غرس نمود و سپس مبادی اسلام و ارکانِ آن را همراه با علم و ذکر، تعلیم داد و آداب اسلامی را نیز در این کار اکیداً رعایت کرد تا دعوت، دستخوش فتنه‌ها نگردد، از آن‌جمله باید برای هر مسلمانی ارزش و احترام قایل شد و از کارهای عبث و بیهوده جداً خودداری نمود. (۵ص۴۴)
مولانا محمد الیاس بدین باور بود که مسلمانان به‌ویژه علمای دین، طبیبانی اند که خداوند آنان را برای معالجۀ انسان‌های دیگر برگزیده و مکلف ساخته است. «کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ»: شما بهترین امّتی هستید که به سود انسان‌ها[ی دیگر] آفریده شدهاید (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر مینمایید و به خدا ایمان دارید. (آل عمران:۱۱۰)
این آیه به‌صراحت می‌رساند که وقتی به هدف دعوتِ انسان‌های دیگر آفریده شده‌ایم، لازم نیست که در مدرسه یا محل مخصوصِ دیگری با تشریفاتِ ویژه‌یی بنشینیم و خود را در قبال مردم واجب‌الاحترام بدانیم و با پیشبرد امر دعوت و تدریس و وعظ، بر دیگران مِنَّت بگذاریم؛ بلکه این وظیفه‌ و تکلیف دینی ماست که در قبال دعوت مردم به سوی خیر و بازداشت آن‌ها از امور زشت، از هیچ نوع سعی و تلاش تا پایان عمر دریغ نورزیم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.