«سکـوتم از رضـایت [یـا از سـر خجـالت] نیست!»

گزارشگر:حشمت رادفر/ یک شنبه 6 حوت 1396 - ۰۵ حوت ۱۳۹۶

چند توضیح کوتاه در پیوند با سخن فرساییهای «متفکرانه»
۱- این درست است که قدرت برای حیله‌گرترین، مکارترین، مردم‌فریب‌ترین، مستبدترین و عقده‌یی‌ترین انسان‌ها این امکان و زمینه را می‌دهد تا در ظاهر به عنوان انسان‌های دلسوز، صادق، عادل، تجددطلب و دانشمند ایفای نقش کنند. اکت و اداهای ملی‌گرایانه و بزرگ‌منشانه در بیاورند و به نرخ روز چهره عوض کنند؛ خود را برترین، دانشمندترین و آگاه‌ترین انسان‌های عصر خود برای مدیریت و رهبری جامعه قلمداد کنند.
در دور و برشان هم به اندازۀ کافی انسان‌های بیمار، کوچک‌اندیش، برتری‌طلب، منفعت‌بین و چاپلوس وجود می‌داشته باشد که در نقش «عقلِ کُل» جامعه، منافع خود را به ایشان نسخه می‌پیچند و دنیا را گل و گلزار نشان می‌دهند تا شخص صاحب قدرت باور کند که در جغرافیای زیر حاکمیت‌شان، هیچ مور و مورچه‌یی خلاف طبع متفکرانۀشان حرکت نمی‌کند.
۲- سیاستِ امروز افغانستان بیشتر از هر زمان دیگری با شیطنت، توطیه، تزویر، بی‌اعتمادی و خشونت‌خوییِ گره خورده است و آنچه در زیر پوست سیاست در این کشور جریان دارد، از جهت‌هایی جنگ تمامیت‌خواهی‌ها است.
۳- در چنین وضعیتی، کارِ آن‌عده از سیاست‌مدارانی دشوار و پیچیده و خطیر است که سراسر زنده‌گی‌شان را در میان مردم زیسته اند و در روزهای سخت و دشوار در کنار مردم بوده اند، در شناخت وضعیت و مناسبات بیرون از کشور اشتباهاتی هم داشته اند، فهم تجربی‌شان از سیاست و سرنوشت به آنان اجازه نمی‌دهد تا خودسرانه و بدون در نظر داشت ثبات سیاسی و الزامات زنده‌گی در جوامع جنگ‌زده و معروض به فروپاشی و بی‌ثباتی، در ابا و قبای تکنوکراسی و مدرنیت خواب‌های پریشان قرون وسطایی ببیند و برای زنده کردن روایت‌ها و پارادایم‌های تاریخی و سیاسی‌یی پا فشاری کند که هیچ ربط منطقی با وضعیت اجتماعی-فرهنگی امروز افغانستان نداشته است.
امنیت روانی و فزیکی امروز مردم، از کودکان و نوجوانان و جوانانی که زیر چتر نظم حصیری موجود به مکتب و دانشگاه و پرورشگاه می‌روند تا سربازانی که برای در اهتزاز بودن بیرق سه رنگ افغانستان همه روزه در سرتاسر این خاک قربانی می‌دهند، برایش اهمیتی نداشته باشد و برعکس، برای ۵۰ سال بعدِ مملکت، از امروز نسخه‌های سیاست و سرنوشت بپیچد و…
۴- شاید این درست باشد که پای سیاست‌گرانِ دوران جنگ برای مدیریت دوران سازنده‌گی می‌لنگد و در مدیریت یک کشور معروض به بی‌ثباتی مطابق ذوق و سلیقۀ لابی‌های سرگردان کاخ‌های قدرت بین‌المللی کوتاهی کنند، اما مصیبت اصلی در چنین کشور با پیچیده‌گی‌ها و دشواری‌های منحصر به فرد آن این است که مدیریت سیاسی‌اش در اختیار افرادی بیافتد که تجربۀ یک روز ایستاده شدن در میدان جنگ را نداشته باشند و هرگاه دل ایشان هوای جیغ کشیدن‌های ملی‌گرایانه برای نظامیان کشور کرد، از عسکر تا جنرال باید خلع سلاح شوند تا «سرقمندان اعلای قوای مسلح» در جمع آنان احساس امنیت داشته باشد.
۵- بله توسعه و رفاه برای همۀ مردم مهم است، اما پیش‌برد برنامه‌های توسعه‌یی به بسترهای امن سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی نیازمند می‌باشد که ایجاد چنین بسترها و «تداوم» امنیت و ثباتی که لازمۀ پیشبرد آن است، با بحران‌سازی، کمپاین‌های پیش از وقت انتخاباتی و ایجاد نفاق و چنددسته‌گی میان لایه‌های مختلف مردم نه‌تنها به دست نمی‌آید که «آرزوهای ملی» همۀ ما را نیز بر باد خواهد داد.
۶- در پیوند با این‌که فصل کار است، باید گفت که بهتر است به جای ۱۶ ساعت کار برای تثبیت تمامیت‌خواهی، تسخیر ساختارهای قدرت، چینل کردن شاهرگ‌های اقتصادی دولت به ستاد انتخاباتی اعلان ناشدۀ دور بعدی و پیشبرد سیاست حذف رقیبان سیاسی، روزانه یک ساعت را برای تفکر به عنوان انسان آگاه و یک معلم «مردم‌شناسی» اختصاص بدهید. به دور از حلقۀ خبیثۀ مافیای قدرت و شبکۀ سرطانی تاراج منابع ثروت افغانستان که در اطراف‌تان خزیده اند، یگان چکر بدون خدم و حشم تا مرادخانی در چند قدمی ارگ برآیید و با نسوار فروش سر پلِ پک‌پیسه‌گی گپ بزنید که چه تصوری از شما و شیوه‌های حکومت‌داری‌تان دارد.
۷- «زمان ساکت نمی‌ماند»، این را هم با شما موافقیم، اما یادمان باشد که زمان نه به عقب برمی‌گردد و نه هم با شگردها، روش‌ها و بینش‌های عبدالرحمان خانی و حتا امان الله خانی قابل مدیریت نیست. فرمول‌های ثبات، وحدت ملی، توسعه و سازنده‌گی در این کشور بیشتز از سیاست‌خانه‌های واشنگتن و نیویارک یا هم عشرت‌خانه‌های لاس وگاس و لندن، بلکه از همین کابل و بلخ، هرات و قندهار و جلال‌آباد و با خوانش واقع‌بینانه و هوشمندانۀ موزاییک اجتماعی افغانستان که دارای تنوع ساختاری و هنجارمندی‌های مخصوص خودش می‌باشد، قابل اثبات و استنباط است. عینک‌های مکدرتان را بردارید، در این سرزمین «آرزوهای ملی» از آن تمام مردم این سرزمین است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.