احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فقیه قاضی نذیراحمد حنفی/ یک شنبه 13 حوت 1396 - ۱۲ حوت ۱۳۹۶
بخش سوم/
از علما و دانشمندان معاصر، وهبی غاوچی در کتابش الامام الاعظم ابوحنیفه، به نقل از شیخ محمود حسنخان گفته است:
احادیث امام ابوحنیفه را گروههای بیشماری از علما و حفاظ حدیث جمعآوری کردهاند که از آنجمله میتوان دانشمندان ذیل را نام برد:
۱- ابوبکر محمد بن ابراهیم الاصفهانی از علمای حنابله.
۲- حافظ و ثقه امام ابوعبدالله محمد بن احمد هروی بغدادی.
۳- حافظ صدرالدین موسی بن زکریا مصری معروف به حصکفی.
۴- حافظ نجم الدین احمد بن عمر زاهد مشهور به حافظ.
۵- ابومحمد عبدالله بن محمد حارثی معروف به استاد.
۶- حافظ ابوالقاسم طلحه بن محمد بغدادی.
۷- حافظ حجت ابوالحسن محمد بن المظفر بن موسی بغدادی.
۸- حافظ مشهور ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی.
۹- شیخ حافظ محمد بن عبدالباقی انصاری.
۱۰- حافظ ابو احمد عبدالله جرجانی معروف به ابن عدی.
۱۱- حافظ حسن بن زیاد لؤلؤای.
۱۲- حافظ عمر بن حسن اشتانی.
۱۳- حافظ عمر بن حسن کلاعی.
۱۴- قاضی ابویوسف یعقوب بن ابراهیم انصاری.
۱۵- امام محمد بن حسن شیبانی.
۱۶- شیخ حماد بن ابی حنیفه.
۱۷- حافظ ابوالقاسم عبدالله بن محمد بن ابیالعودم السعدی.
۱۸- حافظ ابو عبدالله حسین بن محمد خسرو بلخی و دیگران.
رویهمرفته امام ابوحنیفه، امام و حافظ حدیث بوده که به حدیث رسولالله صلیالله علیه وسلم از لحاظ حفظ و فهم و فقه آن اهتمام زیاد داشته و به صحتِ آن توجه خاص مبذول نموده و مذهب فقهیِ خود را بر آن بنا نموده، مسایل و احکام را از احادیث رسولالله صلیالله علیه وسلم استخراج و استنباط نموده است.
این خود بسنده میباشد که شعبه بن حجاج امیر مؤمنین در حدیث، با آنکه در حکم به رجال متشدد است، راجع به امام میگوید: کان والله حسن الفهم و جید الحفظ. : به الله سوگند که (ابوحنیفه) از فهمِ خوب و حفظِ بهتر برخوردار بود.
این تصریح واضح و شهادتِ راست به قوتِ حفظ ابوحنیفه است و آنهایی را که او را به ضعفِ حدیث تهمت میزنند، مبهوت و سرگشته میسازد.
این شهادت از امام دینداریست متشدد در رجال حدیث که توأم با سوگند به الله جل جلاله، به برتری حفظ ابیحنیفه صادر شده است. با این شهادت، تضعیف حفظ امام ابوحنیفه که از تعصب و حقد نشأت کرده است، رد شده و ثابت میشود که او از کبار حفاظ حدیث بوده و از کسانیست که احادیثش را حفاظ میگیرند و در حفظ و روایتش اعتماد دارند.
شروط قبول روایت حدیث
هر عالم و محدث در روایت حدیث، اخذ و تحملِ آن شروطی دارد و آن عبارت از اصول و مبانییی است که منهج و روش حدیثیِ خود را بر آن بنا نموده، خواه به آن اصول و شروط صراحت نموده و یا اینکه صراحتی از وی در این مورد نیامده باشد. به گونۀ مثال: امام بخاری در روایت حدیث، ملازمت زیاد شاگرد با استاد را شرط میداند و مسلم تنها ثبوتِ ملاقات و دیدار شاگرد با استاد را کافی میداند.
بدین سان، سایر ائمۀ حدیث برای روایت شروطی دارند. اگرچه صراحت نکردهاند که حدیث را بدون این شروط قبول ندارند، لیکن علما از مناهج و روشِ ایشان در روایت حدیث، شروط آنان را استنباط میکنند. بدین اساس، رسالههایی در شروط ائمۀ حدیث تألیف شده است، مثل: «شروط الائمه السته» که حافظ مقدسی تألیف نموده و «شروط الائمه الخمسه» که حازمی تألیف کرده است.
همینگونه امام ابوحنیفه رحمهالله در روایت حدیث شروطی دارد که ما آن را از منهج و از اصول مذهب فقهیِ وی و از نحوۀ تعاملش با احادیث درک میکنیم.
ابوحنیفه در قبول اخبار و روایات تشدد میکرد و شروطی سخت را در قبول احادیث میگذاشت. و این بدان خاطر که در عصر وی، حرکت وضع و ساختن حدیث قوت گرفته و هر طرف انتشار یافته بود.
عراق در آن روزگار، مصدرحرکتهای فکری و انقلابات در جهان اسلام بود. از اینرو، بستر خوبی برای وضع و میدانِ وسیع و نرمی برای وضاعین به حساب میرفت، که این امر ابوحنیفه را وا داشت تا در بابِ قبول حدیث، احتیاط بیشتر و تثبیتِ زیادتر داشته باشد. بدین اساس، امام جز احادیث مشهور و منتشر در میان ثقات معتمد را نمیپذیرفت و در باب احتیاط و تشدد از محدثانِ دیگر فراختر فکر میکرد. روی این امر، احادیثی را تضعیف مینمود که در نزد دیگران صحیح و مقبول بودند.
البته باید دانست که مراد از شروط در این بحث، شروط متفقعلیه میان علما چون اسلام، بلوغ، عدالت و امثال آنها نیست، بلکه مراد از شروط همان شروطیست که امام در روایت حدیث و قبول اخبار بدان اختصاص یافته است و این رویِ اسبابِ خاصی بود که به امام تعلق داشت و از این اسباب فضای فکری روزگاری که در آن زندهگی داشت، منهج و روشِ خاصش در استدلال و اصول و مبانییی که مذهبش را بر آن بنا نموده، میتواند باشد.
امام ابوحنیفه در سال۸۰ هجری چشم به دنیا گشود و در پایان قرن اول و اوایل قرن دوم به نضج و پختهگی فکری رسید. وی در شمار نسلِ متأخرِ تابعین میآید و از این لحاظ حق دارد که بنا بر چارچوب زمانی، در عرصۀ علم، با نسلِ گذشته، چون صراف ناقدی خوب را از خراب تفکیک، اخبار و احادیثِ دخیل را از اصیل جدا ساخته و در این زمینه، صاحبِ قول و نظر باشد.
به همین پایه، امام رأی خودش را در صحت و ضعف احادیث ابراز داشته و نظر خویش را در مورد ضعف و قوتِ اشخاص بهکار برده است و از شروطی که امام در جواز روایت شرط نموده، آن است که راوی حدیثی را که روایت میکند، از روزی که شنیده تا روزی که به کسِ دیگری میگوید، در حفظ داشته باشد. صاحب الطبقات السنیه و صاحب الخیرات الحسان این موضوع را ذکر کردهاند.
این سختترین شروط در بابِ روایت است و اندک راویان شده میتوانند که بدین صفت برابر باشند. از این سبب احادیث امام نسبت به دیگران کمتر روایت شده است؛ زیرا از ناحیۀ دیگر المام و اهتمامِ امام بیشتر در مورد احادیث احکام و احادیثی که در آنها نکتههای فقهی مضمر میباشد، بوده است.
خطیب از اسرائیل بن یونس روایت میکند که گفته است: نعم الرجل النعمان کان أحفظه لکل حدیث فیه فقه وأشد فحصه عنه وأعلم بما فیه من الفقه. : نعمان (ابوحنیفه) چه خوب مردی است، هرحدیثی که در آن نکات فقهی است خوب حفظ دارد و در مورد آن سخت تحقیق و کنجکاوی میکند و فقه آن را خوب میداند.
اقسام حدیث
ناگفته نماند که احادیث نزد علمای مصطلح از دیدگاه اینکه به ما رسیده است، به دو قسمِ متواتر و آحاد تقسیم میگردد. سپس آحاد به مشهور، عزیز و غریب منقسم است. از آنجا که حدیثِ متواتر علم یقین را افاده میکند، نزد همۀ علما و نزد امام ابوحنیفه بدون تردید حجت بوده و شرطی در قبول و روایتش نیست و از امام هیچ حکایتی نشده که ایشان حدیثِ متواتر را رد و انکار کرده باشند.
اما احادیث مشهور، آن احادیثی است که در طبقۀ اول و دوم راویانِ آنها آحاد بوده و بعد انتشار یافته و گروهی روایت نموده که اتفاقشان بر دروغ گمان برده نمیشود. این نوع حدیث نیز نزد جمهور و نزد امام ابوحنیفه مقبول بوده و حتا زیادت بر کتاب الله را بر آن درست میداند.
اما راجع به قبول احادیث آحاد، امام تشدد داشته و این تشدد از روی احتیاط در دین بوده، به این جهت که در زمانِ وی دروغ در حدیث و وضع در آن شیوع یافته بود. لذا امام در قبول احادیثِ آحاد شروطی دارد که ذیلا ذکر میگردد:
بیان شروط امام ابوحنیفه در قبول و روایت حدیث واحد
۱- خبر آحاد با اصول و مبانییی که نزد او بعد از استقرای موارد شرع فراهم آمده مخالفت نداشته باشد و هرگاه مخالف آید، بهخاطر عمل به دلیل قویتر خبر آحاد را ترک میکند و خبر را شاذ میداند.
۲- خبر واحد با ظاهر کتاب الله و عموم آن معارض واقع نشود. و هرگاه معارض واقع گردد، بازهم برای عمل به دلیل قوی خبر واحد را ترک نموده، ظاهر کتاب الله را ترجیح میدهد. اما اگر خبر واحد بیان مجمل یا نص برای حکم جدید و تازه بود، به آن عمل مینماید واستدلالش در باب ظواهر و عمومات کتاب الله این است که کتاب الله ثبوتش قطعیالظواهر و عمومات آن قطعیالدلاله است. البته جمهور علما در این مسأله با امام مخالفت دارند و میگویند: عمل به خبر آحاد با آنچه که در کتاب الله است، تعارض ندارد و هرگاه خبر واحد به صحت رسید، عمل به آن واجب است.
Comments are closed.