گزارشگر:محبوب الله افخمی/ سه شنبه 29 حوت 1396 - ۲۸ حوت ۱۳۹۶
یکی از مسألههای تاریک در حوزۀ فعالیتهای سیاسی احزاب افغانستان از گذشتههای دور به اینسو، ایدئولوژیزدهگی و همزمان با آن بیبرنامهگی بوده است و اکنون هم سایۀ ایدئولوژی همچنان به برخی از احزاب سیاسی کشور پا برجا است. در صورتی که ایدئولوژی از سرفهرست شعارهای این احزاب حذف شود، هیچ هدفی و برنامۀ دیگری در گسترۀ فعالیتشان باقی نمیماند. از این میان، جمعیت اسلامی افغانستان به عنوان یکی از اهداف خود، تغییر سیستم سیاسی کشور را از گذشتههای دور داشته است.
من ایدئولوژیزدهگی را برایند باورهای جزمییی میدانم که به هر مناسبتی قابل تغییر نیست و یا دستِکم ایدئولوژیزدهگی، تغییر و پیشرفت را ماهیتاً بر نمیتابد. با توجه به تجارب احزابی سیاسی که شهرت جهانی دارند، سرسپردهگی به ایدئولوژی و نگاه جزماندیشانه در میان این احزاب، از چندان مقبولیت و پذیرندهگییی برخوردار نیست. به همین دلیل، در اکثر احزاب سیاسی با برنامۀ جهان، ایدئولوژی حذف شده و جای آن را برنامههای اقتصادی، فرهنگی و امنیتی گرفته است.
احزاب سیاسی افغانستان چه احزاب چپی و چه راستی، با وجود آنکه تفاوتهای بیشماری در باورها و آرمانهای خود داشته اند و با لحاظ کردن این تفاوتها با هم دشمنیهای خونینی را تجربه کردند، در سرسپردهگی ایدئولوژیک، شباهتهای نیز داشتند. هنوز احزاب چپی افغانستان با تیرمهای گذشته نگاه اصلاحی به جامعه دارند. همچنان احزاب اسلامی که در نتیجۀ کنار زدن احزاب چپی به صحنه آمدند، هنوز با نگاه بسیار آرمانگرایانه نگاهی برای بهبود و اصلاح کشور دارند.
احزاب سیاسی افغانستان تا زمانی که به احزاب با برنامه تبدیل نشوند، فراهم شدن بسترهای اصلاحی و شکلگیری فرهنگ سیاسی مدرن در کشور به دور از انتظار است. احزاب سیاسی کشور که یکی از آنها جمعیت اسلامی است، در سالهای جهاد و مقاومت اولویتهایی داشت که در حال حاضر به ویژه پس از شهادتِ استاد ربانی و شهید احمدشاه مسعود، به طور طبیعی اولویتهای دیگری باید داشته باشد. احزاب سیاسی باید برای داشتن برنامههای کشورشمول، به اولویتهای زیر توجه داشته باشند:
۱- مهمترین اولویت هر حزب سیاسی در افغانستان، داشتن برنامۀ اقتصادی است. تعریف واضح و روشن از وضعیت گذشته، توجه جدی به فرصتها و امکانات در زمان حاضر، میتواند دورنمای سازمانی و حتا آیندۀ کشور را تا حدودی روشن سازد. در هر کشوری از جهان که سیستم حزبی است، احزاب با برنامه نخستین اولویتهای خود را بر محور اولویتهای اقتصادی متمرکز کرده اند.
۲- حذف ایدئولوژی: احزاب بابرنامه در هر کشوری که برای ده سال آینده برنامهیی داشتند، با تعریف کردن اولویتهای جدید، ایدئولوژی را از اولویتهای بلند خود در ردیف اولویتهای کماهمیت و ثانوی قرار دادند.
۳- نوسازی: نوسازی در احزاب سیاسی افغانستان به طور نمونه جمعیت اسلامی یا احزاب دیگر، جز از راه به تحرک آوردن گروههای جدید و دادن نقشهای تازه به افراد کاردان و متخصص، امکانپذیر نیست.
۴- انفکاک ساختاری: گرچه باتوجه به شکاف میان نسلی انفکاک ساختاری تا حدودی در احزاب سنتی در افغانستان مشکل است، اما از آنجایی که در مدیریت و رهبری احزاب مدرن تضاد و انفکاک ساختاری نهتنها یک مشکل و مسأله نیست، که یک امتیاز برای تضارب و تعارض آرای گوناگون به شمار میرود، چندان هم غیر عملی نمینماید.
۵- در صورتی که یک حزب سیاسی با برنامه باشد، هر چالشی ظرفیت تبدیل شدن به فرصتهای خوب را دارد.
۶- تغییر نگاه مدیریتی به جای نگاه حل مسألهمحور: در احزاب جزمی و ایدئولوژیزده، افرادِ حزبی در هر سطحی از سر جزم و دگماندیشی، نگاه معطوف به حل صددرصدی مسایل دارند و همواره اهداف حزبی و سازمانی خود را صرف حل مسایل میکنند. یا باید یک مسأله حل شود و یا اینکه یک سازمان سیاسی تا پایان امکانات خود برای حل آن تلاش کند.
۷- باتوجه به اینکه افغانستان از سالهای درازی به اینسو تقریباً کشور در جنگ بوده، پس از اولویتهای اقتصادی، باید اولویتهای امنیتی به فهرست برنامههای حزبیشان قرار گیرد. منظور از امنیت، امنیت فیزیکی مبتنی بر تهدید نظامی نیست که صرفاً در برابر آن ارتش و نهادهای امنیتی پاسخده اند؛ بلکه منظور این است که احزاب سیاسی بایستی به تعریفی موسعی از امنیت دست یابند. طبق برآوردهای مطالعات امنیتی، کشورهایی دچار ناامنی میشوند که در دیگر حوزههای زندهگی روزانۀ داخلی خود گرفتار مشکلات متعددی اند. بنابر این، امنیت به تعبیر امروزین، شامل ویژهگیهای فرهنگی، هنجاری، هویتی، محیطی سازمانی و… میشود. در صورتی که هیچ حزبی چنین اولویتی نداشته باشد، در فهرست احزاب بیبرنامه قرار میگیرد.
۸- احزاب سیاسی: باید دستِکم هر سال برای اهداف خود نامگذاری کنند و در ضمن برای هر ده تا بیست سال، برنامۀ حزبی تعریف کند.
۹- پُستاندازی سازمانی: پُستاندازی سازمانی نهتنها نباید به حیث یک چالش و مشکل نگیرسته شود، که بر عکس، باید به یک هدف سازمانی تبدیل شود. پُستاندازی سازمانی امر حتمی و لازمی یک سازمان سیاسی است.
۱۰- جامعهپذیری سیاسی: باید احزاب سیاسی برای برونرفت از مشکلات و زدودن نگاه منفی نسبت به فرهنگ مشارکت پیچیدۀ سیاسی که محور آن را احزاب تشکیل میدهد، با در نظر گرفتنِ اهمیت و تولید فرهنگ سیاسی، جامعهپذیری سیاسی را به یکی از اولویتهای خود تعریف و تعیین کنند.
۱۱- نباید احزاب سیاسی صرفاً اهداف خود را وقف و صرف فعالیتهای انتخاباتی کنند. چون در هر انتخابات روحیۀ جامعه و حتا سازمان تغییر میکند. در آن صورت اگر یک حزب در یک انتخابات پیروز نشد، در صحنۀ سیاسی کمرنگ میشود.
۱۲- نباید احزاب سیاسی در برقراری روابط خارجی خود که گاه از راه قدرت حزبی در حکومت اعمال میشود و گاه از راه مستقیم، تحت تأثیر عواملی بیرونی و سومی قرار گیرد. یک حزب سیاسی باید برای رفتن به مسیرهای مختلف، همزمان اهداف تعریف شدهیی داشته باشد.
به امید روزی که به معنای واقعی واژه شاهد شکلگیری احزاب دلسوز و متعهد به کشورمان باشیم.
Comments are closed.