گزارشگر:احمــد عمران/ چهار شنبه 8 حمل 1397 the_time('j F Y');?>
برخی از سران و کارمندان دولتِ قبلی که دیگر موقعیتی در حکومت فعلی به صورتِ رسمی ندارند، در حالی که کشور را ترک کرده و در کشورهای غربی بر غوندۀ خیر نشستهاند، هر روز از طریق فضای مجازی در مورد صداقت و برنامههای سازندۀشان برای افغانستان سخن میگویند. این عده بدون آنکه دزهیی شرم و حیا داشته باشند، مدعیاند که در زمان حاکمیتشان افغانستان به دموکراسی، صلح، بازسازی و ارزشهای جهانِ مدرن دست پیدا کرد که حالا دولت وحدت ملی آنها را به معامله گذشته است. از دیدِ این آقایان و بعضاً خانمها، دولتِ قبلی هیچ مشکلی در کارکرد خود نداشت، مگر اینکه رفاه و سعادتِ مردم را میخواست تأمین کند و از آنجایی که ریشههای جنگ و مصیبتِ افغانستان را دریافته بود، از سوی کشورهای غربی و بهویژه امریکا مورد کملطفی قرار گرفت، در حالی که دولتِ پیشین به باورِ این افراد میتوانست امنیت را در کشور تأمین کند و فساد را ریشهکن سازد. این افراد باور دارند معضلاتِ فعلیِ جامعه از دوسره بودن نظام سیاسیِ کشور بهویژه یک سرِ قدرتِ آن ناشی میشود که به دستِ یکی از شخصیتهای منسوب به خانوادۀ جهاد و مقاومت قرار گرفته است. این افراد بدون اینکه مصیبتهای زمانِ حکومتشان را بدانند، همۀ کاسهکوزهها را بر سر دولتدارانِ فعلی میشکنانند و آنها را مسببِ اصلیِ وضعیت بحرانی بهوجود آمده معرفی میکنند؛ درحالیکه با یک نگاه واقعبینانه میتوان به نتایج دیگری دست پیدا کرد.
دولت فعلی بدون شک دولتی غیرمؤثر و ناکارآمد است. این دولت به اندازۀ کافی به سمتِ قومگرایی و تنشهای زبانی سوق یافته است. این دولت، دولتی نیست که مردم افغانستان انتظار آن را پس از انتخابات سال ۱۳۹۳ داشتند؛ اما اینگونه هم نیست که کُلِ مشکلاتِ آن خلقالساعه باشد و بر اثر ندانمکاریهایِ سیاستمدارانِ فعلیِ بر سرِ قدرت به وجود آمده باشد.
دولت فعلی دو مشکلِ کلان دارد: مشکل نخستِ آن برمیگردد به میراث بد و زیانباری که از دولتِ پیشین در اختیارش قرار گرفت. دولت پیشین میراثی را به دولت وحدت ملی بهجا گذاشت که با یک عمر اصلاحات هم نمیشود آن را بهبود بخشید. دولت قبلی اساسگذار اصلیِ مشکلات امروزِ جامعۀ ماست. آنچه را که ما امروز به عنوان فسـاد و حکومتداری بد در اختیار داریم، میراث دولت گذشته است. دولت گذشته نتوانست دولتی پاک و قدرتمند را به سیاستمدارانِ تازه به میراث بگذارد و به همین دلیل، دولت فعلی مجبور بود که برخی مسایل را از بیخ و بنیـاد تغییر دهد و از نو بنیاد گذارد. انتخاباتِ شرمآوری هم که در سال ۱۳۹۳ برگزار شد، میراث دولتِ قبلی بود. کمیسیون انتخابات را دولت قبلی به وجود آورده بود و میدانست که عملکرد آن چگونه خواهد بود. گفته میشود که حکومتِ پیشین برای اینکه بتواند به اندازۀ کافی در کمیسیون انتخابات نفوذ داشته باشد، همه چیز را به گونهیی طراحی کرده بود که کمیسیون هیچ کاری خلافِ میلِ آن انجام داده نتواند. به همین دلیل، رأس حکومت به افراد مختلفی وعده سپرد که از آنها در انتخابات حمایت میکند. با این عملکرد، حداقل چند تن از جمله: زلمی رسول وزیر پیشـین وزارت خارجه، قیوم کرزی، عبدالرحیم وردک وزیر پیشینِ دفاع و شماری دیگر قربانی سیاستهای حکومت شدند. این افراد هیچ کدام نمیخواستند که وارد انتخابات شوند ولی با وعدههای چرب و نرمِ حکومت وارد انتخابات شدند به این امیـد که از سوی حکومت حمایت میشوند و برندۀ انتخابات میگردند. در حالی که حکومت با شخصِ دیگری از قبل معامله کرده بود که حالا به عنوان رییسجمهوریِ نامشروع کشور شناخته میشود. همین مداخله ها در امور انتخابات بود که نگذاشت مردم افغانستان به دولتِ دلخواهشان دست پیدا کنند و یک بار دیگر زیر بار استبداد سازمانیافته رفتند.
دوم اینکه اکثر اعضای دولتِ فعلی همانهایی هستند که دیروز نیز بر سکوی قدرت نشسته بودند. چقدر شما در حکومت فعلی چهرههای تازه را میبینید؟ مگر رییس جمهوری فعلی در کنار کرزی از اساسگذارانِ نظام فعلی نبود؟ مگر آقای اتمر در بخشهای مختلف به عنوان وزیر کار نکرده بود؟ مگر رییس اجرایی وزیر خارجه پیشین نبود؟ نود درصد کابینه و اعضای بلندپایۀ دولتِ فعلی را همانهایی میسازند که در دولت قبلی نیز حضور داشتند. چگونه بود که در آن زمان هیچ انتقادی از سوی این آقایان به آدرسِ این افراد مطرح نمیشد ولی حالا این افراد را افراد ناکارآمد و مضر به حال سیاستهای افغانستان میخوانند.
در اینکه اکثر این افراد، افراد کممایه و ناکاره اند جای شک نیست، ولی همینها هم از دولت قبلی برای دولت فعلی به میراث مانده است. اگر مردم واقعاً دخل و تصرفی در امور کشورِ خود میداشتند، بدون شک اکثر این افراد باید به زبالهدانِ تاریخ میرفتند، همان گونه که برخی از این رجزخوانانِ دسترخوان دولت قبلی، به زبالهدانی تاریخ پیوستهاند. اینها باید بدانند که دولت فعلی متأسفانه ادامۀ دولتِ قبلیست و هیچ تغییری نکرده، مگر اینکه دست خودشان از امتیازها و حاتمبخشیهای رییس دفتر قبلی ریاست جمهوری کوتاه شده است. این افراد در حالی از پاکی و صداقتِ خود حرف میزنند که با جیبهای خالی وارد ساختارهای نظام شدند و حالا به بازرگانان رسمی و غیررسمی تبدیل گشتهاند.
کور خود و بینایِ دیگران شدن و مصادرۀ همۀ خوبیهای برای خود و حواله کردنِ همۀ مشکلات به گردنِ دیگری، ویژهگی غالبِ این عده از سیاستمدارانِ دور مانده از سفرۀ قدرتِ آقای غنی است. متأسفانه وضعیتِ افغانستان به همان ترتیبی که در دورۀ کنونی اسفبار است، در دورۀ آقای کرزی نیز اسفبار بود و حتا خرابیِ اوضاعِ کنونی، بیشتر از خرابکاریها و خاماندیشیهایِ سیاستگرانِ بر سرِ اقتدارِ دورۀ گذشته آب میخورد. آنهایی که در آن دوره شکمهایشان از خزانۀ دولت چرب شد، نباید گمان کنند که خرابیِ وضعیتِ کنونی، دریچهیی برای محبوبیت یافتن و دوباره به قدرت رسیدنِ آنان خواهد شد، بلکه مردم هر بار با مشاهدۀ بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بر آنها نفرین میفرستند که مقدماتِ این بیراهیها و بدروزیها را فراهم نمودند.
Comments are closed.