گزارشگر:روحالله یوسفزاده/ یک شنبه 12 حمل 1397 - ۱۱ حمل ۱۳۹۷
بخش چهارم/
توسعۀ پایدار فرایندی است که طی آن مردمِ یک کشور نیازهای خود را برآورده میسازند و سطح زندهگی خود را ارتقا میدهند، بیآنکه از منابعی که به نسلهای آینده تعلق دارد، مصرف کنند و سرمایههای آتی را برای تأمین خواستهای آنی به هـدر دهند. با این حساب، توسعه و پیشرفت را زمانی میتوان «پایدار» خواند که مخرب نباشد و امکان حفظ منابع ـ اعم از آب، خاک، هوا، منابع ژنیتیکی، جانوری و… ـ را برای آیندهگان فراهم آورد. شاید بهترین تعریف برای توسعۀ پایدار تعریفی باشد که در گزارش برانتلند(Brundtland) با عنـوان «آیندۀ مشترک ما» در سال ۱۹۸۷ م مطرح شده است: «توسعهیی که نیازهای زمانِ حال را برآورده میسازد بدون آنکه از تواناییهای نسلهای آینده برای ارضای نیازهایشان مایه بگذارد.
توسعۀ پایدار مفهومی بسیار کلیدی در سدۀ بیستویکم و دورۀ شتاب در جهانیشدن است که جهل نسبت به آن، میتواند اضمحلال و نابودی محیط زیست و بشریت را به دنبال آورد. توسعۀ پایدار، تلاش برای حمایت از آینده در زمان حال است که مفروضات زیربنایی و ایدهآلهایِ آن را میتوان اینگونه فهرست کرد:
یکپارچهگی اقتصادی ـ محیطی: تصمیماتِ اقتصادی باید با توجه به آثاری که بر محیط زیست میگذارند، اتخاذ شوند.
تعهد بین نسلها: در زمان حاضر، تصمیمات باید با توجه به نتایجی که بر محیط زیستِ نسلهای آینده دارند، اتخاذ شوند.
عدالت اجتماعی: کلیۀ انسانها دارای حقِ برخورداری از محیطی هستند که بتوانند در آن محیط رشد کننـد و شکوفا شوند.
حفاظت محیطی: محافظت از منابع و حمایت از دنیای جانوری و گیاهی ضرورت دارد.
کیفیت زندهگی: تعریف گستردهتری از رفاه بشری باید ارایه شود، به نحوی که از محدودۀ رفاه اقتصادی فراتر رود.
مشـارکت: نهادها باید مجدداً سازماندهی شوند به نحوی که از طریق آنها امکان شنیده شدنِ کلیۀ صداها در فرآیند تصمیمگیری فراهم آید.
توسعۀ پایدار تذکر دهندۀ این نکته است که جهانی شدن باید اصلِ پایداری در توسعه را محور بحث قرار دهد و از منافعِ کوتاهمدت و پایداریِ سطحی به سمتِ پایداری عمیق و بلندمدت و بنیادی هدایت شود. توسعۀ پایدار ناظر بر این واقعیتِ انکارناپذیر است که ملاحظات مربوط به اکولوژی میتواند و باید در فعالیتهای اقتصادی به کار گرفته شود. توسعۀ پایدار با مد نظر قرار دادنِ مشکلاتِ ایجاد شده از الگوی پیشرفتِ اقتصادی ـ صنعتیِ سرمایهدارانه و جهانیسازی، نکاتِ زیر را برجسته میسازد:
ـ کنار گذاشتنِ تصور قَدَرقدرتی انسان: این تصور که انسان مالک و قادرِ محیط خود است و هر کاری را میتواند انجام دهد. چنین تصوری غفلت از ظرفیت و نگهداشت و تحمل نظامهای اکولوژیک از یکسو و نادیده گرفتنِ این واقعیت است که انسان فقط یک ارگانیسم از مجموعه ارگانیسمهای محیط طبیعی است و نه بیشتر و باید روابط معقول و متداولی با دیگر موجودات نظام هستی کرۀ زمین داشته باشد.
اکوسیستم بسیار مهمتر از درک و تصور فعلی است: کیفیت و کارکردهای اکوسیستمها، به مراتب مهمتر از آن چیزهاییست که در تصور عمومی و برنامههای توسعهیی وجود دارد.
آشتی توسعه و پایداری: فلسفۀ اصلی توسعۀ پایدار، آشـتی میان توسعه و پایداری از طریق دقت و توجه کافی به همۀ اهداف از نظر سیستمی و کلگرایانه است. توسعۀ پایدار رشد را یک عامل اقتصادی میداند و بر پایداری اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و طبیعی یا زیستمحیطی تأکید میکند و به تلفیق اهداف اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و سیاسی تا حدِ امکان و ایجاد رابطۀ مبادله در جایی که تلفیق ممکن نیست، میپردازد.
نگاه نظاممند و کُلگرایانه: توسعۀ پایدار با نگرشهای تکبُعدی یا تکعاملی همخوان نیست و از نظر تلفیق اهداف در عرصههای مختلف، توجهی کُلگرایانه دارد و در بررسی پایداری درونی و بیرونیسیستم، از دید سیستمی استفاده میکند.
استفادۀ عاقلانه از منابع: باید از منابع تجدیدپذیر استفاده کرد و در بهرهبرداری از منابع تجدیدناپذیر نیز اصلِ کارایی را رعایت نمود. کارایی مصرف منابع به معنای افزایش میزان تولید بهازای واحد مصرف منابع، کاهش هزینه، کاهش مصرف و باقی گذاشتن مقدار بیشتری از منابع برای نسلهای آینده و مقدار کمتری ضایعات و آلودهگی برای نسلهای بعدی است.
Comments are closed.