احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۱۲ جدی ۱۳۹۱
یکهزار سرباز ارتش در طول یک سال درگیری با مخالفان مسلح، جانهای خود را از دست دادهاند. این خبر به شکل رسمی از سوی وزارت دفاع کشور منتشر شد. یکهزار سرباز رقم کوچکی نیست. کشته شدنِ یکهزار سرباز نشانه افزایش موج خشونتها در سال ۲۰۱۲ در کشور میتواند تلقی شود. وزارت دفاع این رقم را بیسابقه خوانده است و به باور بسیاری از کارشناسان نظامی نیز این رقم میتواند تکاندهنده باشد. در پهلوی آن، قربانیان پولیس و دیگر نهادهای امنیتی را هم نباید فراموش کرد. بر اساس سخنان رییسجمهور کرزی، روزانه ۲۰ سرباز پولیس در درگیریها و حملات شورشیان کشته میشوند. این رقم را وقتی به آنچه که وزارت دفاع کشور منتشر کرده است ادغام کنید، آنگاه فاجعه بزرگ کشور در برابرمان رقم میخورد.
در طول بیش از یک دهه، امنیت در کشور سیر نزولی داشته است؛ در حالی که انتظار آن میرفت که با گذشت هر روز توانمندی و قدرت نیروهای امنیتی کشور افزایش پیدا کند و حلقه بر نیروهای شورشی و جنگطلب تنگتر شود. ولی حالا مثل این است که خلافِ آن اتفاق افتاده و این شورشیاناند که از قدرت مانوردهیِ بیشتری برخوردار شدهاند. این وضعیت به گونه تصادفی ایجاد نشده، بل با عوامل و متغیرهای مشخص پیوند دارد. ظرف یک دهه گذشته، دولت افغانستان فرصت کافی در اختیار داشت که طرحی جامع و فراگیر برای تأمین امنیت پیریزی کند؛ ولی آنگونه که به نظر میرسد، نه تنها دولت طرحی معقول و همهجانبه برای دفاع از امنیت شهروندان ندارد، بل هرروز با چالشهای تازه مواجه میشود.
طرح ساختن ارتش، از آغازِ امر اشکالات فراوانی به همراه داشت. دولت و جامعه جهانی به عنوان اصلیترین حامی مالی و نظامی آن، درک مشخصی از شرایط کشور نداشتند و به همین دلیل، هر روز طرح و برنامه تازهیی را روی دست گرفتند. حالا با گذشت یک دهه میتوان این کاستیها را تشخیص کرد و به روشنی در رابطه با طرحهای امنیتی به قضاوت نشست.
برخی آگاهان نظامی به این باور بودند که افغانستان اصلاً نیاز به ایجاد ارتش ندارد. این موضوع جای بحث و بررسی دارد؛ ولی این عده با توجه به شرایط افغانستان، مکانیسمی را پیشنهاد میکردند که بتواند با شرایط خاص کشور همخوانی داشته باشد. بر اساس این طرح، دولت افغانستان باید بهجای ایجاد ارتش، به ساختن پولیسی قدرتمند که بتواند از امنیت شهرها و روستاها پاسداری کند، اکتفا میکرد. این عده از آگاهان نظامی به این باور هستند که افغانستان با ایجاد ارتش نه تنها قدرتمند نمیشود، بل ضعیفتر و آسیبپذیرتر میگردد. به این دلیل که ایجاد ارتش با هزینههای پایین قابل اجرا نیست. ارتش پول میخواهد و این چیزی است که افغانستان در حال حاضر امکان تأمین آن را ندارد. ارتش به سلاح و تجهیزات نظامی و اکمالاتی نیاز دارد که حداقل همسطح با کشورهای همسایه باشد. چنین تجهیزات و امکاناتی نیز به هزینههای کلان نیاز دارد. افغانستان چهقدر باید پول و امکانات داشته باشد که ارتشی همانند ارتش ایران یا پاکستان بسازد؟ به این پرسش حتا دولتمردان کشورهم پاسخ داده نمیتوانند.
ارتش از هزینهبرترین بخشهای یک دولت میتواند به شمار رود. شاید به میلیاردها دالر نیاز است تا افغانستان بتواند به نیازهای اولیه خود برای ساختن یک ارتش کوچک و با امکانات ناچیز دست پیدا کند. چنین کمکی را جامعه جهانی حاضر نبود و نیست که بپردازد.
از جانب دیگر، جامعه جهانی نگرانیهای دیگری هم نسبت به موجودیت تجهیزات مدرن برای ارتش افغانستان دارد. کشورهای کمکدهنده افغانستان هنوز به این اطمینان دست نیافتهاند که موجودیت سلاح و امکانات ثقیل نظامی روزی علیه خودشان و یا دولت افغانستان استفاده نشود. تجربه اتحاد شوروی هنوز در برابر ما قرار دارد که با رفتنِ خود تمام امکانات نظامی را در افغانستان باقی گذاشت. این امکانات نظامی به جای اینکه در خدمت مردم و دفاع از تمامیت ارضی کشور استفاده شود، عملاً علیه آنها به کار افتاد و بخش بزرگی از آنها نیز به آن سوی مرزها فرستاده شد و در بازارهای کشورهای همسایه خرید و فروش شد. هزاران تانک، توپ، موشکانداز، جنگندههای نظامی و دیگر تجهیزات ارتش عملاً از میان رفت و یا در اختیار گروههایی قرار گرفت که با دولت تازهتأسیسیافته اسلامی به جنگ آغاز کردند. جامعه جهانی با هراس از تکرار چنین تجربه تلخی، همواره به انتقادهای رییسجمهوری بیتفاوتی نشان داده و نخواسته است که افغانستان ارتشی نیرومند و مقتدر داشته باشد. به همین دلیل، این عده از کارشناسان نظامی باور دارند که از آغاز دولت افغانستان باید تلاشهای مستمر خود را در جهت ایجاد پولیسی مقتدر و کارآمد به کار میانداخت. ولی چهگونه میتوان از مرزها و استقلال کشور در نبود ارتش دفاع کرد؟
به این پرسش این عده از کارشناسان چنین پاسخ میدهند که افغانستان باید در یک اجماع بینالمللی و از سوی شورای امنیت ملل متحد، منطقه صلح اعلام میشد که هیچ ارتشی در اختیار ندارد، ولی در عوض جامعه جهانی و سازمان ملل تعهد میکردند که از افغانستان در برابر تجاوزها و مداخلات بیگانه دفاع کنند. برخی از کشورها در جهان ارتش ندارند، ولی مشکل امنیتی خاصی هم دامنگیر آنها نیست. این کشورها بهجای پرداخت مصارف گزاف نظامی، به ایجاد پولیس مقتدر و با امکانات بالا دست زدهاند، ولی امنیت خارجیِ خود را در توافقنامههای امنیتی با متحدانِ خود حل کردهاند. این طرح ممکن است با کمیها و کاستیهایی روبهرو باشد، ولی میتواند به عنوان یک گزینه همچنان به قوت خود باقی باشد.
از جانب دیگر، وقتی دولت افغانستان در پی ایجاد ارتش بود، باید میدانست که چه نوع ارتشی میتواند پاسخگوی شرایط کشور باشد. حال آنکه ارتش فعلی به هیچ صورت نمیتواند به نیازهای اصلی دفاعیِ کشور پاسخ دهد. نمونه بارز آن را در حملات توپخانهیی کشور پاکستان به بخشهای شرقی کشور عملاً شاهد بودیم. یکی از مقامهای وزارت دفاع که حالا بهدلایل خاص از بردن نامش خودداری میشود، وقتی در یک جمع خصوصی صحبت میکرد گفت که «وقتی پاکستانیها حملات توپخانهیی انجام میدهند، ما با چه توپ و تانکی با آنها مقابله کنیم.» یعنی اینکه ارتش افغانستان حتا به سلاحهای دوربرد مجهز نیست که بتواند از مرزهای خود پاسداری کند. حالا بیایید و این فرض را بگذارید که خدای ناخواسته روزی افغانستان با چنین ارتشی به جنگی بزرگتر و فراتر از حملات توپخانهیی برود، آنگاه چه اتفاق خواهد افتاد؟
Comments are closed.