احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دکتر هجرتالله جبرییلی/ دوشنبه 20 حمل 1397 - ۱۹ حمل ۱۳۹۷
بخش دهم/
د. گرایشهای تجدید دین
در طول تاریخ مسلمانان، ما دو گرایش تجدید دین را داشتهایم.
یک. گرایش تجدید سلفی: در این گرایش، تجدید دین عبارت از بازگشت به فقه سلف یعنی صحابه و تابعین و تهیسازی دین از فقه مذاهب است. دکتور محمد یوسف موسی کتابی را در تاریخ فقه اسلامی تصنیف کرده و دعوت نموده تا تجدید بازگشت به سرچشمههای نخستین شود. مثلاً فقه السنه سید سابق در همین راستا قابل مطالعه است. معجم فقه سلف نوشتۀ منتصر کتانی در مجموع کار آنان است.
تعریف سلفی تجدید: در این تعریف احیاء و تجدید یکی است. علقمی شافعی: احیاء آنچه که به کتاب و سنت عمل نشده و مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
نقش مجدد: عمل تجدید را انجام میدهد، مانند اینکه احکام شرعی که مورد فراموشی و بیتوجهی قرار گرفته است را زنده میکند، نشانههای سنت را زنده میگرداند، علوم ظاهر و باطن را زنده میگرداند. سیوطی نیز همین نظر را دارد. او میگوید: مجدد هدایت دین را زنده میگرداند، حقانیت و برتری آن را بیان میکند، بدعت و غلو را از بین میبرد، سستی در اقامۀ آن را از بین میبرد.
دو. گرایش تجدید مترقی: در این گرایش احیاء و تجدید، دو مرحله است. اولاً دین إحیاءّ شده و سپس تجدید میگردد. سنت را حفظ میکند و به نوسازی میپردازد. مرحله إحیاء زمینهساز است برای مرحلۀ تجدید. در این گرایش حرکت تجدید در حالیکه بر فقه صحابه و تابعین تکیه میکند، اهمیت فقه مذاهب را نیز در نظر دارد. در واقع تعریف تجدید از نظر رفاعه طهطاوی مبین گرایش تجدید مترفی است که اساس آن را «اجتهاد» تشکیل میدهد: إحیاء الشریعه الإسلامیه بالاجتهاد الجدید؛ دوباره زندن کردن شریعت اسلامی به وسیلۀ اجتهاد جدید.
متفکران به این عقیدهاند که تجدید عبارت از عمل انسانی است که سرچشمۀ آن فرد و جامعه است و تلاش دارد که از وضعیت جمود، خواب بردهگی و ثبات به سوی رشد، ترقی نمو و تغییر در فکر و عمل حرکت کند و از همۀ وسایل استفاده نماید.
ده. تجدید یا بازسازی میراث گستردۀ حنفی
در گفتارهای بالا روشن شد که تجدید سنت الهی، رسالت انسانی و سنتی است که الله متعال در میان امت اسلامی گذاشته است. بنابراین، آنچه که ما از تجدید میراث گستردۀ حنفی در نظر داریم:
الف. الهامات ما
۱٫ الهام از سنت الهی، رسالت انسانی و نبوی و سنت استوار نهاده شده از طرف الله متعال در میان امت اسلامی؛
۲٫ از نظر روششناسی، الهام از دانش مهندسی که نوسازی در لغت به معنای از نوساخن به سبک و یا ایدهیی نو و با مصالح جدید با در نظر گرفتن ضوابط اجرایی حاکم بر محیط است.
ب. روش کار ما
۱٫ تکیه بر اصول و منابع حنفی مانند قرآن کریم، سنت نبوی، اجماع و قیاس (رأی)؛
۲٫ تکیه بر روششناسی اجتهادی حنفیت؛
۳٫ تکیه بر میراث بازسازی میراث گستردۀ حنفیت؛
۴٫ حفظ ثابتات و میراث سنتی حنفی و نوسازی زبان ادبی و فورم این میراث؛
۵٫ ایجاد فقه تمدنی با فُرم و محتوای جدید در گفتوگو با علوم انسانی؛
۶٫ پدید آوردن سبک جدید زندهگی اسلامی که با دیگر سبکهای زندهگی گفتوگو کند، به ویژه با سبک زندهگی غربی و توانایی پایداری و مقاومت در برابر تهاجم دیگر سبکهای زندهگی را داشته باشد.
ج. اهداف ما
۱٫ معرفی دین اسلام از طریق روششناسی اجتهادی حنفی به عنوان یک دین تمدنآفرین؛
۲٫ عبور جامعه از وضعیت قبیلهیی از طریق سبک جدید زندهگی اسلامی به وضعیت مدنی؛
۳٫ گفتوگو از طریق سبک نوین زندهگی اسلامی با غرب انسانی و مقاومت در برابر غرب استعماری به منظور جلوگیری از غربی شدن جامعه.
د. گسترههای کاربردی نوسازی فقه حنفی
چند گسترۀ عمده عبارت اند از:
یک. نوسازی در مفهومشناسی: به عنوان نمونه نوسازی دانشواژۀ فقه؛ این نوسازی با مراجعه به منابع اصلی (قرآن و سنت) و إحیاء آن مفاهیم و سپس تعریف امام ابوحنیفه از فقه قبل از ویژه شدن فقه در مفهوم مدرسی آن صورت میگیرد.
الف. مفهوم قرآنی فقه؛ فقه عبارت از رسیدن علم شهودى و حسّى به علم غائب و نامحسوس. واژۀ فقه، اخصّ از علم است، در آیات ذیل معنای فوق مد نظر است:
فَمَالِ هَٰؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًا ﴿النساء: ٧٨﴾؛ پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنی را درک کنند؟!
وَلَٰکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ﴿الإسراء: ۴۴﴾؛ ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید؛
غیر از این آیات فوق، ( ف- ق- ه) اصل ریشۀ لغت است که دلالت بر ادراک شى ء و علم به آن دارد. علم به هر چیز، فقه به آن چیز و فهم به آن است که بهخاطر شرافت و فضیلت علم دین بر سایر علوم. واژۀ فقه بر علم دین اطلاق شده است. تفقّه: وقتى است که کسى فقه را بخواهد و دنبال کند و در آن تخصص یابد، در آیه: لِّیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ ﴿التوبه: ١٢٢﴾؛ تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند.
ب. مفهوم نبوی فقه؛ همان مفهوم خاص خبرهگی و تخصص در دین را میرساند. حضرت پیامبر اعظم صلی الله علیه وسلم به حضرت ابن عباس دعاء فرمود: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ الخَلاَءَ، فَوَضَعْتُ لَهُ وَضُوءًا قَالَ: «مَنْ وَضَعَ هَذَا فَأُخْبِرَ فَقَالَ اللَّهُمَّ فَقِّهْهُ فِی الدِّینِ»؛ از حضرت ابن عباس روایت است که حضرت پیامبر اعظم به بیت الخلاء داخل شد، برایش آب وضوء آماده ساختم. فرمود: کی این را آماده ساخته است؟ آگاه شد. فرمود: «بارالها! او را در دین آگاه ساز.»
ج. مفهوم حنفی فقه؛ معروفترین تعریف از زبان امام اعظم این است: «الفقه معرفه النفس مالها و ما علیه»؛ فقه عبارت از معرفت انسان و درک حقوق و وجایب و بایدها و نبایدهای اوست.
بدینگونه میتوانیم تعریف امام اعظم را اینگونه نوسازی کنیم: فقه عبارت از معرفت انسان و درک حقوق و وجایب و بایدها و نبایدهای او در چهار گستره: رابطۀ انسان با خدا؛ رابطۀ انسان با خود؛ رابطۀ انسان با دیگران و رابطۀ انسان با طبیعت یا بقیۀ عالمین است.
این تعریف میتواند فقه را پاسخگوی انسان جدید بهویژه انسان جدید حنفی بسازد.
در حالی که مفهوم مدرسی و مختص فقه: «الفقه: هو العلم بالأحکام الشرعیه العملیه المکتسب من أدلتها التفصیلیه.»؛ فقه عبارت از دانشی به احکام شرعی عملی است که از ادلۀ تفصیلی آن بهدست آمده باشد.
در تعریف مدرسی از فقه، عقاید، اخلاق، جهانبینی و تاریخ و… از عهدۀ فقه خارج میگردد.
دیدگاه ما این است که با نوسازی تعریف حنفی فقه، ما به تواناییهای کلان میرسیم. همانگونه که در غرب «Science» به علوم انسانی و طبیعی با دیدگاه اینجهانی یا سکولار و دینگریز اطلاق میگردد. در تمدن اسلامی، «فقه» به تمام علومِ برآمده از خرد اسلامی، علوم انسانی و علوم طبیعی با دیدگاه اینجهانی و آنجهانی، دنیامدار و آخرتمدار اطلاق میگردد و توانایی گفتوگو و همچنان بهرهگیری از تجربیات مثبتِ تمدنهای دیگر را می-یابد.
صدها مفهومِ دیگر را اینگونه میتوان بازسازی و نوسازی نمود.
Comments are closed.