گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ چهارشنبه 22 حمل 1397 - ۲۱ حمل ۱۳۹۷
یوسف قرضاوی بیتردید از بلندپایههای علوم دینی زمانۀ ماست. گاهی از وی به نام “علامه” یاد میگردد و در جایی هم به نامِ “امام”. از وی حدود ۹۰ عنوان کتاب در بخشهای گوناگونِ علوم دینی به نشر رسیده که هریک از آنها علاقهمندان زیادی در میان نسل جوان دارد و فراتر از آن، شماری از علمای سنتی نیز در افغانستان به نظریاتِ وی توسل میجویند و حلِ مشکل میدارند.
از ویژهگیهای قرضاوی یکی آن است که بهصورتِ منظم علوم دینی را از دورۀ ابتدایی تا مرحلۀ عالی فرا گرفته و سپس به تدریس و افتاء پرداخته است؛ بدین معنی که وی بهسانِ عدهیی از صاحبنظران علوم اسلامی، مُهر روشنفکری بر جبین ندارد و از این رهگذر به نقد کشیده نمیشود. زمانی که به “فقه سیاسی” و “اصول فقه سیاسی”ِ وی نظر میشود، قرضاوی بهشدت مقصدگرا به ذهن میآید؛ از مصالح عمومی میگوید و به احکام کُلی اسلامی اتکا میورزد و نقش زمان و مکان را در صدر فتوا برجسته میداند. اما آنگاه که کتاب “حـلال و حرام”ِ این دانشمند بزرگ مطالعه میگردد، نصگراییِ وی چشمگیرتر میشود. این دوگانهگی میان آثار و نبشتههای دکتر قرضاوی را شاید همۀ پژوهشگران کم و بیش درک نمایند.
“پژوهشی در باب مقاصد شریعت” نگاشتۀ یوسف قرضاوی از این لحاظ در خور توجه است که مؤلف دیدگاه کُلی خود را در باب نصوص دینی بیان کرده است. قرضاوی از سه مکتب بزرگِ تفسیری در میان مسلمانان با شرح و تفصیل نام میبرد که به باور وی، یکی از آنها رهِ افراط پیموده و دومی به تفریط رو آورده و تنها مکتب سومی است که اعتدال و میانهروی را پیشه کرده و ره صواب را برگزیده است.
قرضاوی مکتب اول را به نامِ ظاهرگرایانِ جدید یاد میدارد. در این مکتب به نصوصِ جزیی بهای فراوان داده میشود. به گفتۀ نویسنده، این دسته، وارثانِ همان ظاهرگرایانِ کهن اند. ایشان قیاس را منکر شده، ارتباط احکام با مقاصد کُلی شریعت را نمیپذیرند. آگاهی آنها تنها به حدیث و علومِ روایت خلاصه میشود.
قرضاوی ویژهگیهای مکتب ظاهرِ جدید را چنین برمیشمارد:
۱٫ قرائت سطحی از دین
۲٫ تمایل به خشونت و سختگیری
۳٫ اطمینان به آرای خود تا حد غرور
۴٫ انکار شدید نظر مخالف
۵٫ تخریب مخالفان فکری و انتقاد از آنان تا حد تکفیر
۶٫ سهلانگاری در ایجاد فتنههای دینی و مذهبی و غیره.
تکیهگاههای فکریِ مدرسۀ ظاهریِ جدید از دید قرضاوی عبارت اند از:
• تکیه بر ظاهر متون و تأمل نکردن در مفاهیم، علل و مقاصد
• تخطئۀ عقل و ناکارآمد دانستن اجتهاد در عرصۀ علتیابی برای احکام
• ناصالح و محکوم دانستن “رأی” در این عرصه و پرهیز از بهکارگیری آن در فهم متون و علتیابی برای احکام.
مکتب دوم را “معطلۀ نوظهور” نام مینهد که درست در برابر مکتب نخست جا میگیرد. رهروانِ این مکتب که خود را مقصدگرا میخوانند و به گمانِ خودشان به مقاصد شریعت میپردازند، نصوص جزیی قرآن و سنتِ صحیح را زیر نام مصالح، تعطیل میکنند. این مکتب مدعی است که اسلام گوهر است، نه قشر و شکل. آنان در تأویل قرآن زیادهروی میکنند، به متشابهات تمسک جسته و از محکمات رو میگردانند. به گفتۀ دکتر قرضاوی، این دسته خود را متجدد میخوانند، اما در واقع دعوتگرانِ غربزدهگی و نابودی اخلاق اند.
ویژهگیهای مکتب “معطلۀ نوظهور” از این قرار است:
۱٫ ناآگاهی به شریعت
۲٫ جسارت در گفتار غیرعالمانه
۳٫ پیروی از غرب.
از نظر دکتر قرضاوی محورهای فکریِ این مکتب قرار ذیل است:
• برتری بخشیدن منطق عقلانی بر منطق وحیانی؛
• ادعای اینکه عمر (رض) به نام مصالح، نصوص دین را تعطیل کرده است؛
• گفتار نجمالدین طوفی؛
• اعتقاد به اینکه هرجا مصلحت یافت شود، شریعت نیز همان جاست.
قرضاوی در شرح دیدگاههای این مکتب، بهشدت تلاش میورزد که همۀ فتاوای حضرت عمر (رض) را موافق ظاهرِ نصوص نشان دهد و نظر نجمالدین طوفی را که گفته است هرگاه نص با مصلحت در تضاد افتاد جانب مصلحت را باید گرفت، توجیه کند. انصاف آن است که استدلالهای مؤلف قناعتِ خواننده را فراهم کرده نمیتواند، لذا کوششاش عقیم میماند.
مکتب سوم که راه اعتدال در پیش گرفته و میانهروی اختیار کرده است، مکتبی است که از نصوص جزیی کتاب و سنت غافل نیست، اما در فهم نصوص جزیی، مقاصد کلی را مد نظر دارد. این مکتب فرع را بر اصول، جزییات را بر کلیات، متغیرات را بر ثوابت، متشابهات را بر محکمات ارجاع میدهد. قرضاوی ویژهگیهای مکتب اعتدال را چنین برمیشمارد:
۱٫ کاوش برای یافتن مقصد و هدف نص، قبل از ارایۀ حکم؛
۲٫ فهم نص در پرتو عوامل و ملازمات آن؛
۳٫ فرق گذاشتن در بین مقاصد ثابت و استخوانی و ابزارهای در حال تغییر؛
۴٫ ایجاد سازگاری میان ثوابت و متغیرات؛
۵٫ فرق نهادن در توجه به مفاهیم در میان عبادات و معاملات.
فصل اساسی کتابِ “پژوهشـی در باب مقاصد شریعت” همین فصل است که استاد قرضاوی پس از نقد دو مکتب قبلی، نظر خود را بیان میدارد و راهی را ترسیم میدارد؛ اما به باور صاحب این قلم، قرضاوی موفقیتی بهدست نمیآورد. حرفش به تناقضگویی و گاه به ابهام میکشـد و فراوان گاهی از روش مکتب اول استفاده میبرد و زمانی از مکتب دوم.
قرضاوی نمیگوید “کاوش برای یافتن مقصد و هدف نص، قبل از ارایۀ حکم” با مقصدگرایی چه تفاوتی دارد، در شریعت اسلامی مقاصد ثابت و ابزارهای متغیر کدام اند و چه کسانی آن را نشاندهی کردهاند. آیا مقاصد شریعت، که از سوی شاطبی تنظیم شده است، یک امر اتفاقی است. با توجه به تعریفاتِ متعددی که از آیات متشابه صورت پذیرفته، بر چه اساسی میتوان آیات قرآن را بهصورت عملی، به دو دستۀ محکم و متشابه تقسیم کرد.
کوتاه سخن، دکتر قرضاوی از غنیمتهای روزگارِ ماست، عمر پُربرکت و قلمِ سحاری دارد. طرحی که در این کتاب ریخته است، بهخاطر سادهگیاش جذاب و دلانگیز است، اما متأسفانه در اثبات نظرِ خود توفیق نیافته است، که جای بسی افسوس میباشد.
نام کتاب: پژوهشی در باب مقاصد شریعت
نویسنده: قرضـاوی
مترجمان: آزاد شافعیان و سید رضا اسعدی
ناشر: احسان
سال چاپ: ۱۳۹۳ هـ خ
Comments are closed.