- ۱۵ جدی ۱۳۹۱
ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه صبح ناگهان از خواب بیدار شد، ایده جالبی به ذهنش خطور کرده بود، تصمیم گرفت همان لحظه خواب را کنار گذاشته و به ایدهاش بپردازد؛ پس به نوشتن کتابی که زندهگیاش را متحول کرد، آغاز نمود. از ۵ و ۳۰ دقیقه صبح شروع کرد و تا ظهر توانست قوانینی را که به ذهنش خطور کرده و قصد داشت در کتابش بهطور مفصل به آنها بپردازد، یادداشت کند.
دو سال بعد کتاب مکس ول «۱۵ قانون بیارزش رشد و موفقیت»، رکورد پُرفروشترین کتاب کشور را از آن خود کرد. زمانی که از پنجره منزلش به اقیانوس اطلس نگاه میکرد، از موفقیتی که کسب کرده بود، به خود میبالید.
او کتابش را نیازی برای همه افراد میداند، چرا که هر فردی در دنیا به رشد و ترقی نیاز دارد و زمانی که این رشد محقق شود، دنیای فرد دگرگون میگردد. اگر فردی به واقع خواهان رشد و پیشرفت باشد، میتواند در این کتاب کلید تمام قفلهای پیش روی خود را بیابد.
مکس ول میگوید: من تأثیر این قوانین در زندهگی خودم را دیدم و مطمین هستم که خوانندهگان نیز مانند من میتوانند با مطالعه این کتاب به هدفِ خود دست یابند.
به اعتقاد مکس ول، پیشرفت خود به خود اتفاق نمیافتد؛ شما پیشرفت میکنید چون خودتان میخواهید که رشد کنید.
تا امروز مکس ول توانسته بیش از ۱۹ میلیون جلد از کتابهایش را به فروش برساند. مکس ول دیگر تنها یک سخنران و مشاور اقتصادی موفق نیست، او نویسندهیی مشهور نیز به شمار میرود.
۲۱ قانون انکارناپذیر مدیریت، مدیر درونتان را پرورش دهید و ۲۱ ویژهگی ضروری یک مدیر، عناوین دیگر کتابهای او هستند. چهار سال پیش مکس ول برنامهیی برای پیشرفت زندهگیِ خود طراحی کرد و امروز تمام موفقیت و موقعیتِ خودش را مدیون تصمیمی است که در آن نیمهشب گرفت. مکس ول ۶۵ساله، اکنون به عنوان یک مولف، سخنران، مربی و مدیر توانسته بیش از ۵ میلیون نفر را در سراسر جهان از قوانین و نکات لازم برای رشد و پیشرفت آگاه ساخته و موارد لازم را به آنها آموزش دهد.
او ظاهری ساده و ورزشکارانه دارد، لباسهایش معمولا به رنگ روشن هستند و فردی ساده و آرام به نظر میرسد. گلفبازی میکند و پدربزرگی مهربان است که نوههایش را برای بازی به پارک میبرد. اگرچه فرد سختگیری نیست، اما برنامهریزی شده عمل میکند و برای تمام فعالیتهای روزانهاش برنامه دارد، چرا که معتقد است برنامهریزی، او را سریعتر به اهدافش میرساند.
زمانی که مکس ول مشغول به کار شد، از صمیم قلب میخواست به موفقیت دست یابد. استراتژیِ او سختکوشی بود، چرا که معتقد بود این تنها عاملی است که میتواند وی را به جایی که میخواهد، برساند.
در ۲۴سالهگی با مشکلی مواجه شد که نمیتوانست راهحل مناسبی برای مشکل ایجاد شده بیابد، اما میدانست که اگر نتواند از عهده این موقعیت برآید، شکست بزرگی را متحمل خواهد شد. در جستوجوی راهحل، از مشاوری کمک خواست تا علاوه بر رفع مشکل ایجاد شده، به رشد شخصیتیِ او نیز کمک کند.
مکس ول معتقد است یکی از مهمترین اصول موفقیت، اصل بازتاب است. زیرا پدر مکس ول در کودکی بارها او را به گردش و سفر برده و همواره از او دو سوال میپرسیده: چه چیزی را بیشتر دوست داشتی؟ چه یاد گرفتی؟ و در سوال دوم، او باید بازتاب را پاسخ میداده.
در واقع اینکه تجربه بهترین معلم است، جمله درستی نیست؛ بهترین معلم ارزیابیِ ما از تجربه است و ارزیابی، همان بازتابی است که در شما دیده میشود. اکنون مکس ول هر شب حتا برای ۱۰ دقیقه، تمام اتفاقات روز را بهدقت ارزیابی کرده و بازتاب آن را در خودش جستوجو میکند. اگر به گذشته مکس ول نگاهی بیاندازیم، میبینیم که بیشتر موفقیتهایش را درست در موقعیتهای دشوار و دردناک بهدست آورده است و در واقع واکنشهایی که در این موقعیتها نشان داده، موجب شده او به نتیجه مثبتی دست یابد.
Comments are closed.