احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حامد علمی - ۱۵ جدی ۱۳۹۱
بخش هشتادوهشتم
باز نگه داشتن راه اکمالاتی، یکی از ضروریات حیاتی جهاد افغانستان به شمار میرفت و مجاهدین مجبور بودند با دادنِ هر نوع تلفات، راههای اکمالاتیشان را مصون نگه دارند و این هدف بدون تشریک مساعی فرماندهان سراسر کشور، امری ناممکن مینمود.
وابستهگی قوماندانان و فرماندهان جهاد به شکل دیگری نیز وجود داشت و آن عبارت از قرض دادن و کمک نمودن اسلحه و مهمات نظامی بود. خصوصاً بعد از اینکه راکتهای استینگر در سپتمبر سال ۱۹۸۶ در افغانستان توزیع گردید و مقامات پاکستانی بنا بر ملحوظاتی که داشتند، آن را در اختیار قوماندانان و مجاهدین مرزی قرار میدادند و جبهات شمال از آن بیبهره میشدند. ولی قوماندانان جنوب نظر به روابط دوستانه و گروهیشان آن را به جبهات شمال کشور ارسال میکردند. یکی از قوماندانان جنوب افغانستان به شوخی به نگارنده گفت: “ما از جنوب، استینگر امریکایی به شمال افغانستان میفرستیم و قوماندانان شمال، کلهکوف (نوعی اسلحه سبک و مخصوص سربازان شوروی) غنیمتی به ما هدیه میدهند.” (۳۷)
ناکامی رهبران سیاسی در تشکیل حکومتی که بتواند مشکلات سیاسی و نظامی مجاهدین و فرماندهان افغانستان را حل سازد، یکی دیگر از عواملی است که در راه تشکیل شورای سرتاسری مفید واقع گردید. زیرا این حکومت نتوانست خواستههای نظامی مجاهدین و فرماندهان جهاد را برآورده بسازد و از همه بدتر اینکه در راس وزارت دفاع حکومت موقت، رهبر بیکفایتی چون مولوی محمدنبی محمدی امیر حرکت انقلاب اسلامی افغانستان قرار گرفت که وی نه تنها به مسایل نظامی کوچکترین معلومات نداشت، بلکه حوصله و توان دایر نمودن جلسه پنج دقیقهیی نیز در او دیده نمیشد. تشکیل همان جلسه مشهور شورای قوماندانان ننگرهار در اواسط جنگ جلالآباد و معرفی آنها به وزیر دفاع جدید حکومت موقت، ثبوت ادعای ماست.
جریان جلسه مشهور فرماندهان ننگرهار طوری بود که قوماندانان به یکی از دفاتر اداره استخبارات نظامی پاکستان، به شهر پشاور دعوت شدند تا راجع به دوام و موثریت جنگ اطراف شهر جلالآباد صحبت کنند و از وزیر دفاع جدید هدایت بگیرند. زمانی که قوماندانان پشت میز طویل قرار گرفتند، مولوی محمدنبی محمدی وارد جلسه شد و در عقب وی دو تن از محافظینش خریطههای پلاستیکی را حمل میکردند. وقتی مولوی نبی در صدر مجلس قرار گرفت، قوماندانان انتظار داشتند تا محافظین وزیر دفاع جدید، خریطه و برنامه عملیات را از بین پلاستیکها بیرون کشیده روی میز پهن کنند. حاضرین قلم و کاغذ و اشیای اضافی را که روی میز قرار داشت، جمع کردند. دو تن از محافظین یکی گلاس و ترموز چای را روی میز گذاشت و دیگری قطی نسوار بینی را. وزیر دفاع تا آخر جلسه چای نوشید و نسوار بینی استعمال کرد و هیچ نگفت و در اخیر آن ایامی که در هر دقیقه آن جنگ بیشتر و بیشتر شدت میگرفت و هر لحظه حیاتی و هر دقیقه سرنوشتساز بود، دعاییه نیمساعته قرائت کرد و برخاست و رفت. (۳۸)
علاوه بر موضوعات ذکر شده، رکود نظامی که بعد از جنگ جلالآباد به میان آمد، مجاهدین و مردم افغانستان را به پیروزی جهاد ناامید گردانید و اکثر مبصرین جنگ جلالآباد و ناکامی مجاهدین در تسخیر آن شهر را، آخرین تلاشهای جهاد میپنداشتند. حتا یکی از نشریههای معتبر که به طرفداری مجاهدین افغانستان در انگلستان به نشر میرسید، آن جنگ را “آخرین رمق جهاد” خواند. (۳۹)
برای از بین بردن بنبست نظامی قوماندانان و مجاهدین چنان میاندیشیدند تا یک سلسله عملیات نظامی را بهراه انداخته و از آن نتیجه مثبت بهدست آورند. یکی از چهرههای مشهور جهاد افغانستان تشکیل شورای سرتاسری قوماندانان را صرف بهخاطر از میان برداشتن همین بنبست نظامی میداند: “جهاد تقریباً به رکود مواجه شده بود و اگر جریان داشت، بهصورت پراکنده بود که از آن نتایج خوب بهدست نمیآمد، مثال عمده آن جنگ جلالآباد بود که در آنجا تمام قوتهای هوایی و زمینی رژیم علیه مجاهدین جنگید و مجاهدین در تصرف آن ناکام شدند؛ بنابران قوماندانان تصمیم گرفتند بهخاطر انسجامِ وحدت و هماهنگی نظامی، شورایی را تشکیل بدهند تا عملیات، هماهنگ شود.” (۴۰)
موثریت اسلحه ضدهوایی خصوصاً راکتهای استینگر در برگزاری محافل و اجتماعات فرماندهان در داخل افغانستان را نمیتوان نادیده گرفت؛ زیرا داشتن و حتا شایعه موجودیت این اسلحه در اجتماع قوماندانان در ساغر، حیاتی تلقی گردید.
مفکوره تشکیل شورای سرتاسری
پارهیی از عوامل داخلی و خارجی به نحوی زمینه تشکیل شورای سرتاسری قوماندانان جهادی افغانستان را مساعد ساخت و این نظر را قوت بخشید که برای رهایی از بنبست نظامی و بهدست آوردنِ نتایج بهتر و به ثمر رسانیدن جهاد، اتحاد و هماهنگی قوماندانان جهادی افغانستان، امر ضروری میباشد.
قوماندانان در کجا و چه وقت میتوانستند نظرات و اندیشههایشان را با یکدیگر در میان بگذارند؟
برای عدهیی از قوماندانان خصوصاً فرماندهانی که در سرحدات افغانستان و یا ولایات مرزی فعالیت میکردند، بهترین محل، شهرهای پشاور و کویته و موقع مناسب روزهای سرد زمستان سال ۱۹۸۷ بود.
چند قوماندانی که مسایل سیاسی و نظامی را به خوبی تحلیل و ارزیابی میتوانستند و راه کوتاه رسیدن به اهداف جهاد را جستوجو میکردند، در پی آن شدند تا نظرها و پیشنهاداتشان را با همدیگر در میان بگذارند.
“مفکوره تشکیل شورای بزرگ قوماندانان نزد اکثر ما موجود بود و زمینه مساعد شد تا این مفکوره را با یکدیگر در میان بگذاریم. در اول چند تن قوماندان مانند من [محمد انور جگدلک]، عبدالحق، محمد امین وردک، داکتر شاهرخ گران، صالحمحمد مشهور به ملا ملنگ و چند تن دیگر باهم نشستیم و گفتیم که باید یک شورا یا اتحاد قوماندانان تشکیل شود.” (۴۱)
تشکیل شورای بزرگ قوماندانان افغانستان، یکی از نخستین اهداف شورای نظار نیز بود؛ زیرا آن شورا در همان اوایل تشکیل خویش، روی توسعه آن به سایر ولایات بحث و گفتوگو کرده بود.
“در جلسه پنجم شورای نظار که در زمستان سال ۱۹۸۸ در ولایت تخار دایر شد، روی گسترش شورا به سایر نقاط افغانستان بحث و مفاهمه کلی صورت گرفت و برادران به این نظر شدند تا راههای عملی آن جستوجو شود و چنان شورا تشکیل گردد تا تمام قوماندانان موثر جهادی در آن اشتراک کرده بتوانند. این نظر را تقویه و همه به آن موافقه کردیم و به قوماندانان دستور دادیم تا در اینباره کار کنند و ببینند که مشکلات در این راه چیست و تا چه حد زمینه مساعد است.” (۴۲)
Comments are closed.