احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 3 ثور 1397 - ۰۲ ثور ۱۳۹۷
بخش دوم
————————–
برگردان: داکتر هجرت الله جبرئیلی/ حسن بن علی الکتانی/
——————————————————————————
در همین زمان خاندان محمدزایی در رقابت با خاندان درانی که شاخهٔ از آن بود، قرار گرفت، خاندان محمدزایی توانست تا بر وضعیت در سال (۱۲۵۰هـ) تسلط پیدا کند، بنابراین شجاع الملک یا شاه شجاع از انگلیسها یاری طلبید و دوست محمدخان به طرف بخارا فراری شد تا لشکرش را گردآوری کند؛ اما او در حملههایش بر انگلیسها به شکست مواجه شد و خودش را به انگلیس تسلیم کرد و آنها او را به سرزمین پرتگال انتقال دادند.
کتر محمد علی البار میگوید: «شاه شجاه حکومت را با پشتیبانی و حمایت انگلیسها بهدست گرفت، آنها به تحمیل خواستههای خود بر او شروع کردند و در امور داخلی و خارجی دولت مداخله کردند، تا آنکه والیهای ولایات را آنان تعیین میکردند و شاه شجاع در دست آنان چونان بازیچه گشت. علماء به جنگ و جهاد علیه انگلیسهای کافر که بر سرزمین مسلمانان سلطه یافته و حاکمان آن گشته بودند، ندا در دادند، در حالیکه در چند سال پیش این انگلیسها بودند که برای والیانی که از سوی فرمانروایان افغانستان تعیین شده بودند، پول پیشکش میکردند و حتا اینکه توانایی گسترش سلطهٔ خود بر هند که آن را که نگین تاج بریتانیا میدانستند، نداشتند [۵]».
جنگ اول افغان و انگلیس؛
هنگامی که دوست محمدخان شکست خورده، به بخارا فرار کرد، پسرش وزیر محمداکبر خان به کوهها با لا شد و به آنجا پناه برد و انگلیس لشکری بزرگی را به سوی او گسیل کرد. اما او که در میان مردم خود قرار داشت، توانست خسارتهای عظیم به انگلیسها وارد آورده و نزدیک بود که آنان را از بیخ و بُن برکند، شاه شجاع که در جانب انگلیسها قرار داشت، کشته شد. حقیقت این است که در این جنگها و معرکهها همهٔ مردم بنابر فتوای که علماء مبنی بر وجوب جهاد با کفار و اخراج آنها از سرزمین اسلامی افغانستان صادر کرده بودند، اشتراک داشتند.
دکتر البار میگوید: «در روز دوم، جنگی برپا شد که در آن هزاران نفر از لشکر انگلیس و هندویی که همراه آنان بود، کشته شدند و تمامی ابزار دفاعی و سلاحی که نزد آنان بود به غنیمت گرفته شد و کشتارگاه ترسناکی برپا شد که هیچکسی توانایی نجات از آن را نیافت؛ مگر داکتر برایدن. شمار کشته شدهگان در این معرکه شانزده هزار لشکر بریتانیایی به جز از دهها هزار لشکریان هندو و سیک بود [۶].» و پس از شکست انگلیسها دوباره دوست محمدخان در سال (۱۲۵۷هـ) به حکومت رسید.
جنگ دوم افغان و انگلیس؛
دوست محمدخان به سال (۱۲۸۰هـ = ۱۸۶۴م) وفات یافت و پسران او برای بار دوم بهخاطر گرفتن حکومت به برادرکشی آغاز کردند و در این کشاکشها شیر علی پسر دوست محمدخان توانست تا بر برادرانش به پشتیبانی مالی بریتانیا پیروز شود. هنگامی که روسها خوارزم را در سال (۱۸۷۲م) اشغال کردند، شیرعلی خان از انگلیسها کمک خواست و انگلیسها بر او شرطهای سختی را گذاشتند، او شرطها را نپذیرفت و به روسیه متوسل شد و در این هنگام دوباره انگلیسها با لشکر عظیم که لرد روبرتس آن را فرماندهی میکرد، در سال (۱۲۹۵هـ = ۱۸۷۸م) بر افغانستان هجوم آورد. آنان در یک جنگ سخت بر شیر علی خان پیروزی یافتند، شیر علی به مزار شریف فرار کرد و قبایل را گردآورد تا انتقام شکست خویش را بگیرد، اما در مزار شریف در سال (۱۲۹۶هـ = ۱۸۷۹م ) وفات یافت.
محمد یعقوب خان جانشین پدرش شیر علی شد، کسیکه با انگلیسها صلح کرد، لکن مردم خود او و صلحاش را نپذیرفتند و امیر عبدالرحمن پسر افضل پسر دوست محمد را امیر قندهار منصوب کردند و پس از جنگی که انگلیسها در آن شکست خوردند، امیر عبدالرحمن خان فرمانروای کل افغانستان شد و کَیان افغانستان بر او جمع شد، او بناهایی بهوجود آورد، امور را سامان داد و عمران کرد. در برابر او شورشهای برپا شد که همه را به شکست مواجه ساخت. عبدالرحمن همان کسی است که برای نخستین بار اسلام را وارد نورستان ساخت، جایی که قبلاً بهنام کافرستان یاد میشد، او به سال (۱۳۱۹هـ) وفات یافت و پسرش حبیبالله جانشین او شد [۷].
سه. انقلابهای جدید؛
پس از وفات امیر عبدالرحمن در سال (۱۳۱۹هـ = ۱۹۰۱م) پسر ارشد او حبیبالله خان جانشین او شد و در دوران او نفوذ انگلیسها افزایش یافت و در سال (۱۳۲۵هـ) میان انگلیس و روس معاهدهٔ به امضاء رسید که هر دو طرف به استقلال سرزمین افغانستان متعهد شدند، اما پس از این معاهده انگلیس با حبیبالله معاهدهٔ دیگری را امضاء کرد که به موجب آن به امور خارجی افغانستان در مقابل کمک مالی سالانه (۱۶۰۰۰۰) یکصد و شصت هزار پوند استرلینگ، اشراف و تسلط داشته باشد.
هنگامی که جنگ جهانی اول به وقوع پیوست و بریتانیا در مقابل دولت عثمانی که مسلمانان به عنوان دولت خلافت اسلامی آن را میشناختند، در جنگ قرار گرفت، دهها هزار هندوها و مسلمانانی که در ارتش بریتانیا قرار داشتند، شورش کردند و این انقلاب در تمام سرزمینهای هند گسترش یافت و مردم ندای نصرت عثمانیها را سر دادند و در این هنگام حبیبالله خان در برابر این همه حوادث موقف بیطرفی را اختیار کرد.
دکتر البار میگوید: «بدین خاطر شماری از علمای افغانستان از بهر خشمی که در برابر انگلیس داشتند، در برابر او شوریدند و او را عامل انگلیس خواندند و نتیجهٔ این عواطف تحریک شده این بود که او در سال (۱۲۲۹هـ = ۱۹۲۹م) در جلال آباد به قتل برسد [۸].»
امیر شکیب ارسلان میگوید: «آنچه که در خور عقل میآید آنست که قتل او به مشوره و همدستی کسانی بوده باشد که میخواستند از او انتقام بگیرند؛ برای اینکه او بر دوستی انگلیس سخت پابند بود و فرصت جنگ جهانی اول را که ممکن بود، در اثناء آن بسیاری از حقوق غصبشدهٔ افغانستان دوباره بهدست آید، از دست داده بود [۹].»
پس از حبیبالله حکومت را پسر سومین او امانالله خان که لقب «شاه» گرفت و برای رهایی از نفوذ انگلیس تلاش کرد، عهدهدار شد . روابط او با انگلیسها خراب شد و در چندین جنگ با انگلیسها درگیر شدند که پیروزی از آن شهروندان افغانستان بود، به قیادت محمد نادر خان. آنان برخی مناطق را مسترد کردند و انگلیس را مجبور به پذیرش کامل استقلال افغانستان کردند و این معرکهها، جنگ سوم افغان – انگلیس نام گرفت که در سال (۱۹۲۱م) به وقوع پیوست.
سپس شاه امانالله از مصطفی کمال آتاترک متأثر گشت و سفر طویل به اروپا را به سال (۱۳۴۷هـ) آغاز کرد و هنگامی که به وطن برگشت، عزم را بر تطبیق افکارش جزم کرد و در مجلس قومی معروف به لویه جرگه که در سال (۱۹۲۸م) در کابل برپاکرده بود، مسایل ذیل را اعلام کرد:
۱٫ اعطای آزادی به زنان و رفع حجاب؛ بلکه امر کرد که اگر همسر زن در مقابل این امر بایستد، او را به گلوله بزند.
۲٫ منع استفاده از لباس ملی و امر به پوشیدن لباس فرنگی؛ و اعضای پارلمان را مجبور به این کار کرد.
۳٫ ارسال دوشیزهگان افغانستان به ترکیه بهخاطرتحصیل.
۴٫ محدود ساختن فعالیت علماء.
۵٫ او همچنان در جلسهٔ پارلمان که از ۲۸ اگست تا ۲۵ سپتامبر سال (۱۹۲۸م) برگزار شده بود، فرامین ذیل را به تصویب رساند : الف. منع تعدد زوجات (چند همسری)، مقرر ساختن سن ازدواج، تغییر رخصتی هفتهگی از جمعه به پنجشنبه.
ب. همسر او ملکه ثریا که در سفر اروپا همراه او بود و در مجالس مختلط در دیدار از غرب اشتراک داشت و تصاویر او در حالی که در سفر بود، میان مردم منتشر گشت.
مصباح الله عبدالباقی میگوید: «در آن هنگام شیخ فضل عمر مجددی یکی از علمای بزرگ و ملقب به نور المشایح در «دیرهٔ اسماعیل خان» که بعد از خیزش ساکنان پکتیا در اثر هجرت به هند در آنجا مسکن-گزین شده بود، علماء را گِردآورد و آنها در مورد حکومت امان الله در ۲۸ جنوری (۱۹۲۸م) مناقشه کردند و به خلع امان الله و کفر او فتوا دادند، و شیخ فضل عمر مجددی امور کابل را به محمد صادق مجددی و پسرش محمد معصوم مجددی سپرد، محمد صادق مجددی و محمد معصوم مجددی به پکتیا رفتند و همراه آنان مجموعهٔ از علماء بودند و میخواستند تا فتوایی را که از طرف چهارصد تن از علماء صادر شده بود، نشر و پخش کنند. در فتوایی آنان کفر و وجوب خلع امان الله وجود داشت، هنگامیکه حکومتیها بر آنان دست یافتند، محمد صادق مجددی و محمد معصوم را بازداشت و قاضی عبدالرحمن و قاضی فضل الحق و قاضی عبدالقادر و عبدالمنان را اعدام نمودند. مردم بر ضد حکومت در ولایت ننگرهار، قندهار ، کاپیسا و دیگر مناطق قیام کردند.
در همین هنگام مردی از تبار تاجیکان که اسم اش حبیبالله کلکانی، رهبری انقلاب را به عهده گرفت و توانست که برکابل تسلط پیدا کند و ملقب به «خادم دین رسول الله» صلی الله علیه وسلم گشت و بزرگ علمای آن روزگار شیخ شمس الحق مجددی به امارت او بیعت کرد و باقی مردم از او پیروی کردند. اما امان الله خان به اروپا فرار کرد و برادرش عنایت الله را که توانایی مقاومت در برابر انقلاب را نداشت جانشین خود ساخت.
امیر حبیب الله کلکانی برای نُه ماه بر تمامی بلاد افغانستان، حکومت داشت که در آن هیچ آرامشی نیافت؛ زیرا لشکریان او در چهار جهت توظیف شده بودند، در شمال از بهر جنگ با غلام نبی خان، در قندهار برای جنگ با یاران امان الله و در جهات دیگر برای جنگ با خارجیان. همانا روسیه و بریتانیا هر دو در برابرش توطئه میچیدیدند، اما روسیه او را تهدید کرد، ولی به سوی سرزمین او پیشروی نکرد، ولی بریتانیا راه دیگری را در پیش گرفت [۱۰].»
محمد حسن مصطفی میگوید: «راهی را که بریتانیا در جنگ با حکومت حبیب الله کلکانی در پیش گرفت، راههای گوناگونی بود، در نخست میخواست که از طریق روس پیش بیاید، اما با آنها به توافق نرسید؛ مگر آنکه از طریق سفیر افغاننستان در فرانسه که سردار محمد نادر خان بود، به توافق رسید. راهی که بریتانیا در جنگ با حکومت امیر حبیب الله کلکانی در پیشگرفت، بر دو ستون اصلی استوار بود: اولی؛ استخدام خود شهروندان افغانستان در جنگ بدون فرستادن نیروهای بریتانیایی، و دومی؛ تحریک و انگیزش گرایشها و تمایلات نژادی میان پشتون و تاجیک. انگلیس نادر خان را از هند به افغانستان داخل کرد و او را با مال و سلاح پشتیبانی کرد، او را در جلب قبایل سرحدی و مسلحسازی و آمادهسازی آنان بر ضد شمالیها کمک کند. او میان آنان مقولهٔ را منتشر ساخت که مفاد آن چنین است که باید امیر حبیب الله از میان برداشته شود؛ زیرا او از قوم تاجیک بوده و پشتونها را نمیپذیرد.
نادر خان در عمل توانست که بر قدرت استیلاء یابد و امیر حبیب الله کلکانی را بعد از ریختن خونهای زیاد از تخت پایین بیاورد. پس از آن به امیر حبیب الله کلکانی امان داد، اما سپس غدر کرده و او را به شهادت رساند[۱۱].»
مورخان در مورد حبیب الله کلکانی اختلاف دارند که آیا [چنانچه آل یحیی شایع ساختهاند] او یک راهزن بود و یا یک مجاهد شریف و بزرگوار؟! سخن راجح و برتر آنست که او مجاهد بزرگ بود؛ زیرا این فقط منابع رسمی دولتی بودهاند که او را به راهزن بودن وصف کردهاند. شاعر و ادیب افغانستان معاصر خلیلالله خلیلی کتابی را زیر عنوان «عیاری از خراسان» نوشته و او را در آن کتاب مدح کرده است و محمد حسن مصطفی مقالهٔ را نوشته و ثابت کرده است که او مجاهد مصلح [۱۲] بوده است، بر خلاف کسانی که راهی دیگر در -پیش گرفتهاند. نهایت حکومت حبیب الله کلکانی سال (۱۳۴۸هـ) بود.
محمد نادر خان که از خاندان دُرّانی بود به حکومت رسید، در سراسر افغانستان حکومت کرد و در سال (۱۳۵۲هـ = ۱۹۳۳م) بر دست یک تن از شاگردان مکاتب به قتل رسید و پس از او حکومت به پسرش محمد ظاهر شاه رسید که در آن زمان ۱۹ سال داشت [۱۳].»
Comments are closed.