گزارشگر:سه شنبه 11 ثور 1397 ۱۰ ثور ۱۳۹۷
بخش هفتم/
———————
عبدالبشیر فکرت بخشی-استاد دانشگاه/
——————————————————-
– استفهام تنبیهی: آنست که منظور از پرسشِ شاعر جلب مهربانی جانب مقابل و ملتفت ساختنِ او به خودش باشد.
بیت:
ایکه هرگز فرامُشت نکنم
هیچت از بنده یاد میآید؟
«سعدی»
در این بیت، شاعر نخست از هرگز فراموش نکردنِ دوستش به وی اخبار میکند. سپس در مصرع دوم از دوستش شکایتگونه میپرسد که هیچ از من به یادت میآید؟. یعنی میخواهد تا جانب مقابل را به فراموشی خودش ملتفت سازد.
۱۱- استفهام التماسی: آنست که شاعر التماسی را به صورت استفهام و سوال مطرح کند و هدفش فقط گله از بیتوجهی و جلب توجۀ جانب مقابل باشد.
بیت:
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیشِ پایی به چـراغ تو ببینم چه شو د
«حافظ»
در اینجا شاعر التماسی را در لباس پرسش مطرح میکند که استفهام التماسی نامیده میشود.
بیت:
چه شود اگر نگاهی به جمال یار دوزم
ز فروغ جلوههایش مه و آسمان بسوزم
«فکرت»
در اینجا شاعر از نظر دوختن به جمال یار به صورتِ التماس پرسش میکند که استفهام التماسی نامیده میشود.
۱۲- استفهام بازدارنده: آنست که شاعر نهی خود و یا شخص دیگری را از انجام کاری در لبــــــاس پرسش مطرح کند. معمولاً علت این نهی نیز در ضمن آن بیان میگردد.
بیت:
حافظ شکایت از غم هجران چه میکنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
«حافظ»
شاعر در مصرع اول این بیت، خود را موردِ ملامت و سرزنش قرار داده خطاب به خویشتن میگوید: «حافظ! از اندوه و غصۀ هجران چه گله داری؟». مقصودش اینکه گله نکن!. سپس به ارایۀ دلیل توصیهاش میپردازد و آن اینکه، هر هجر نوید وصلیست و هـر ظلمت روشناییِ در پی دارد.
بیت:
ایدل که میروی سوی دوکان چه میکنی
آنجا به غیر ناله و افغان چه میکنی
«عشقری»
در اینجا شاعر خود را از رفتن به دوکان باز میدارد که این نهی به صورتِ پرسش درآمده و از اسبابِ آرایش کلام دانسـته میشود.
۱۳- استفهام تعقیبی: آنست که شاعر از چند امری که باهم رابطه دارند، به طور متعاقب سوال میکند.
بیت:
چه مستیی است ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد
«حافظ»
در اینجا شاعر در مصرع نخست، از نفسِ مستییی که به وی رو کرده است، سوال میکند؛ امّا در مصرع دوم، از عـــامل این مستی (ساقی) و به تعقیب آن از وسیلۀ این مستی (باده) پرسش میکند، که استفهام تعقیبی نامیده میشود.
بیت:
کاروان رفت و تو در خواب و بیـابان در پیش
کی روی ره؟ ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
«حافظ»
شاعر در مصرع دوم این بیت، از چند امرِ مرتبط باهم به صورتِ متعاقب سوال میکند، که استفهام تعقیبی نامیده میشود.
۷
لفظ
تعریف لفظ: در لغت به معنای رمی و انداختن است و در اصطلاح هر آن ترکیب یا کلمهیی که در ادای آن صوت تولیـد گردد –خواه معنا داشته باشد و خواه نداشته باشد- لفظ نامیده میشود.
انواع لفظ
هر لفظی لزوماً معنادار نیست. از اینرو، لفظ به اعتبار معنادار بودن یا نبودن به دو دسته تقسیم میگردد:
۱- لفظ مُهمل
۲- لفظ غیر مُهمل
۱- لفظ مُهمل: آنست که مخاطب نتواند به معنای مقصود متـکلم دست یابد. مانند: دیز که مفید هیچ معنایی نیست.
۲- لفظ غیرمُهمل: آنست که مخاطب بتواند به معنای مقصود متکلم دست یابد. مانند؛ کتاب، انسان و…
یادداشت: مهمل بودن ویا مهمل نبودن یک لفظ گاهی یک امر نسبی-ست؛ کمااینکه ممکن است لفظی نسبت به یکی مهمل بوده امّا نسبت به فرد دیگری صریح و غیر مهمل باشد. مثلاً واژههای انگلیسی برای کسی که انگلیسی نمیداند، نامفهوم و مُهمل به گوش میرسد، در حالیکه برای یک انگلیسیدانِ معنادار و قابل فهم است.
انواع لفظ غیرمُهمل
الف: لفظ غیر مُهمل به اعتبار معنایش
لفظ غیرمهمل به اعتبار معنایش به چهار دسته تقسیم میشود:
۱- لفظ خاص: آنست که بر فرد واحد صدق کند. مانندِ اسمهای خاصی چون؛ احمد، کابل، شیراز…
بیت:
خوشا عشرتسرای کابل و دامان کهسارش
که ناخن بر دل گل میزند مژگان هر خارش
«صایب»
در اینجا واژهی کابل بهکار رفته است که نام محلّ خاص است.
بیت:
هزار مرتبه کابل نکوتر از دهلیسـت
«که آن عجوزه عروس هزار داماد است»
«اقبال»
در مصرع اول این بیت، کلماتِ کابل و دهلی الفاظ خاص نامیده میشوند.
بیت:
چو کودک لب از شیر مادر بشُست
به گهواره محمود گوید نخست
«فردوسی»
محمود که منظور از آن سلطان محمود غزنوی، شهنشاهِ دودمان فرمانروایان غزنوی است، لفظ خاص است.
۲- لفظ عام: آنست که بر افراد بیشمار و بسیاری صدق کند. مانندِ واژۀ انسان که در برگیرندۀ تمام انسانها بوده و به هیچ یکی به طورِ خاص وضع نشده است؛ بلکه بر همه به طور یکسان صدق میکند.
بیت:
غیب را ما در شـهادت حسـن حاضـــر دیدهایم
هر که چون من واقف آمد صورت انسان گرفت
«سعدالدین انصاری»
در این بیت، واژههای، غیب، شهادت، حاضر، صورت، انسان و…، الفاظ عاماند.
بیت:
صایب کسی به رتبهی شعرم نمیرسد
دست سخن گرفتم و بر آسمان شدم
«صایب»
در این بیت واژههای کس، شعر، دست، سخن و غیره کلماتِ عاماند.
۳- لفظ مشترک: آنست که بر چند معنای مشخّص و معیّن دلالت کند و بر همهی آن معانی به صورت جداگانه وضع شده باشد، بدون آنکه در این وضعها، تقدم و تأخری در میان باشد. مانندِ واژۀ مهر که به معناهای الفت، مهتاب، و غیره…، به کار میرود؛ امّــا این موضوع که آیا ابتدا معنای الفت را افاده میکرده است، یا مهتاب را، گنگ و نامعلوم است. از لفظ مشترک در بدیع و بیان عمدتاً ذیل عنوان جناس بحث میشود.
بیت:
از چنگ منش اختر بدمهر بدر برد
آری چکنم فتنهی دور قمری بود
«حافظ»
در این بیت، واژههای مهر و اختر از الفاظ مشترک محسوب میگردند. از آنجایی که واژههای مهر و اختر به معناهای الفت و مــاه، بخت وس تاره و شاید معناهای دیگری نیز علی السویه اطلاق میگردند، لفظ مشترک نامیده میشوند. هرگاه از قراین مشخصاً دانسته شود که یکی از آن معانی مقصود و منظور شاعر بوده است، آنگاه این واژههای مشترک را مؤول (تاویلشده) مینامند.
یادداشت: قابل یاددهانی میدانم اینکه، برخی واژههای مشترک به گونهیی اند که همزمان دو معنای متضاد را افاده میکنند که گاهی هر دو معنا در یکزمان موردِ نظر است؛ گاهیهم، یکی از آن دو معنای متضاد در جمله صادق است. مانند واژۀ ماورا که هم به معنای پیشرو وهم به معنای پشتِ سر به کار میرود و در اشعار غالباً از قراین دانسته میشود که کدام یکی از این معناها موردِ نظر شاعر است.
بیت:
دل آزرده نتوان دستبست عالم غم بود
که در هر نقش، سیری تا جهان ماورا دارد
«فکرت»
در این بیت، واژۀ ماورا به معنای پیشرو به کار رفته است و عالم آخرت نیز به دلیل آنکه در آینده محقق میشود، به جهـان ماورا مسما گردیده است. ویا هم شاید جهانِ ماورا همان جهان فرامحسوس است که پدیدههای محسوس نشانهها و دلالتهای آنند.
بیت:
بیش از این گر شرح گویم ابلهیست
زانکه شرح این ورای آگهــیست
«مولوی»
در این بیت، واژۀ ورا به کار رفته است که دو معنای متضاد جلو (پیش) و عقب (پس) را افاده میکند؛ امّا در این بیت واژۀ ورا به معنای «بالاتر» -به دلیل مناسبتی که با معنای مصرع اولی دارد- به کار رفته است.
۴- لفظ منقول: آنست که به چنـد معنای مشخص دلالت میکند، امّا در وضــــع این معانی تقدم و تأخر وجود داشته است؛ طوریکه یک واژه در یک مقطعِ زمانی معنای اصلیاش را افاده میکرده اما در مقطعِ دیگری از زمــــان، معنای اصلیاش را از دست داده، معنای جدیدی را که با معنای اصلی آن مناسبت دارد، کسب میکند. مانندِ واژۀ قانون که در ابتدا به معنای خطکش بوده، اما بعداً بر مجموعه قواعدی اطلاق شده است که به منظور تأمین نظم اجتماع ساخته میشود.
لفظ منقول به اعتبار ناقل آن به دو دسته تقسیم میشود:
الف: منقول عرف عام: اگر ناقل آن عرف عام باشد، آنرا منقول عرف عام میگویند. مانند؛ کلکخاییدن که در عرف عام مردم معنـای به خشم آمدن را بازگو میکند. چنانچه در این ابیات استاد خلیلی به کار رفته است.
بیت:
مرد دهقان کلک خاییدن گرفت
همچو مار ازخشم پیچیدن گـرفت
گفت: ایوا! رسم دهقانان شکست
عهد و پیمان جوانمردان شکست
در مصرع اول این بیت، کلک خاییدن معنای به قهرآمدن و خشمگین شدن را افاده میکند. ویا در بیتی از صوفی عشقری:
عشق اگر در کار و بار زندهگیام میگذاشت
کرهی مهتاب رفتن پیش من نصـوار بود
در این بیت، ترکیب نصواربودن منقولِ عرف عام دانسته میشود؛ کمااینکه، عام مردم میدانند که نصوار بودن چیزی کنایه از آسـان و سهل بودنِ آنست که معنای حقیقیاش را از دست داده و معنای جدیدی بهخود گرفته است.
ب: منقول عرف خاص: اگـر ناقل آن عرف خاص باشد؛ یعنی، عدهی خاصـی از مـردم آن واژه را به معنای دیگری به کار برده باشند، آنرا منقول عرفِ خاص گویند. مانندِ واژهی استعمار که در ابتدا به معنای ساختوساز و طلبِ اعمارکردن به کار میرفته است؛ اما در اثر رویدادهایی که بعدها اتفاق افتاد، معنای اصلیاش را از دست داده و در اصطلاح خاص سیاسی معنای بهرهکشی از جوامع را به خود گرفته است.
استاد خلیلی بر مقبرهی اقبال:
بیت:
خفتهگان را با صریر شعلهانگیز قلــــم
صد تکان دادی و چندین انقلاب آموختی
«استاد خلیلی»
در این بیت، انقلاب همان معنای سیاسی خود (ضد استعمار عمل کردن و تلاش در راستای دگرگونیِ بنیادین در جامعه) را افاده میکند که از الفاظ منقول خاص خوانده میشود.
ب: الفاظ غیرمُهمل در مقایسه با یکدیگر
الفاظ در مقایسه با یکدیگر به سه دسته تقسیم میگردند:
۱- مترادف
۲ – متشابه
۳ – متقابل
۱- مترادف: هرگاه واژههای متعدد، معنای واحدی را افاده کنند، متـــرادف خوانده میشوند. مانند؛ انســان و بشـــــــر، ویا مرز و بوم و…
Comments are closed.